تابان
/tAbAn/
مترادف تابان: براق، تابنده، تابناک، درخشنده، درخشان، رخشان، رخشنده، روشن، فروزان، لامع، متجلی، مشعشع، مضی ء، منیر ، تاوان، خسارت، غرامت، مغرم
متضاد تابان: بی نور، تاریک، مستنیر
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: روشن، درخشان، ریشه تاباندن، دارای نور و روشنی
برچسب ها: اسم، اسم با ت، اسم دختر، اسم پسر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
ز سیمین فغی من چو زرین کناغ
ز تابان مهی من چو سوزان چراغ.
منجیک.
نگه کرد موبد شبستان شاه یکی لاله رخ بود تابان چو ماه.
فردوسی.
بقیصر یکی نامه باید نوشت چو خورشید تابان بخرم بهشت.
فردوسی.
همی باش در پیش پرده سرای چو خورشید تابان برآید ز جای.
فردوسی.
بهشتی بد آراسته پرنگارچو خورشید تابان بخرم بهار.
فردوسی.
ز گرد سواران و جوش سران گرائیدن گرزهای گران
دل سنگ خارا همی بردرید
کسی روی خورشید تابان ندید.
فردوسی.
بسان ستونی بسیم آزده رُخش رشک خورشید تابان شده.
فردوسی.
یکی چشمه ای دید تابان زدوریکی سروبالا دلارام پور.
فردوسی.
چه گویی که خورشید تابان که بودکزو در جهان روشنایی فزود.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
( اسم ) غرامت تاوان .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۱. تابنده، درخشان، روشن، روشنایی دهنده.
۲. (بن مضارع تاباندن ) = تاباندن۱
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه عمومی
تابان (بلغارستان). تابان ( به بلغاری: Taban ) یک منطقهٔ مسکونی در بلغارستان است که در استان صوفیه واقع شده است. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: تابان (بلغارستان)
جدول کلمات
مترادف ها
خفیف، خل، چابک، باز، تابان، روشن، ضعیف، بی عفت، زود گذر، هوس باز، سبک، هوس امیز، اسان، اندک، سهل، سهل الهضم، کم، اهسته، سبک وزن، بی غم و غصه، وارسته، کم قیمت
درخشان، فروزان، زرنگ، تابان، روشن، با هوش، تابناک، افتابی، باکله
درخشان، تابان، براق، خوشحال، تابناک، بارقه دار، تابش دار
درخشان، فروزان، تابان، متشعشع، نورانی، شب نما، روشنی بخش
با استعداد، زیرک، تابان، مشعشع، غرا
تند، حاد، تیز، با حرارت، تابان، گرم، داغ، تند مزاج، اتشین، برانگیخته، پر حرارت، تفته
تابان
تابان، دارای نور سیمابی
تابان، در حال اشتعال، مشتعل و فروزان، در حالت هیجان، براق
درخشان، تابان، درخشنده
تابان، مشتاق، گرم، حریص، بسیار با حرارت، بسیار غیور
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
تابان= تابیدن
تابان یعنی ذوب کننده
خورشید تابان یعنی گرمای سوزان تابستان که بر اثر ان فلزات ذوب شده و
براق و منور میگردن
تابستان هم بر گرفته از تاب و ستان است
که تاب همان معنای ذوب کردن میده
تابان یعنی ذوب کننده
خورشید تابان یعنی گرمای سوزان تابستان که بر اثر ان فلزات ذوب شده و
براق و منور میگردن
تابستان هم بر گرفته از تاب و ستان است
که تاب همان معنای ذوب کردن میده
تابان : نورانی، فروغمند ، فروزان، درخشنده .
تابان : روشن - درخشان - دارای نور و روشنایی .
ثاقب
نور - روشنایی
نوار
تابان :/tābān/ تابان اسم دخترانه فارسی به معنی درخشیدن . نور افشاندن . تابش . فروزان . روشنی بخش . دارای نور و روشنی، درخشان، روشن. روشنایی دهنده . روشن و براق . رخشنده . تابناک .
نام اولین همسر بردیا و اولین عروس کوروش کبیر و مادر شهبانو پارمیدا
یعنور درخشان و نر
رخشان
رخشا
روشنایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)