بیگار بیگاری

پیشنهاد کاربران

بیگار/ بیگاری ، اصطلاحی در نظام مالیاتی ایران و آسیای مرکزی . به کار موظف کارگرانی اطلاق می شد که بدون دریافت دستمزد، به ساختن و تعمیر شبکه های آبیاری ، جادّه ها، قلاع ، قصرها و سایر ساختمانهای عمومی واداشته می شدند، و گاهی نیز در املاک حکّام و مالکان کشاورزی می کردند. اشتقاق این لغت به طور قطع و یقین مشخص نشده است . پطروشفسکی ( 1960، ص 394 ) براین گمان است که شاید r ¦ga ¦be در زبان فارسی میانه ، از لغت یونانی اگاریا اخذ شده باشد. واژة اخیر در روم شرقی با همان معنای «بیگار، کار اجباری » به کار رفته است ( رجوع کنید به دولگر ، ص 62 ) . واژة پهلوی ظاهراً در زمان ساسانیان وجود داشته است ، چون در 641 میلادی در ارمنستان ایران به صورت «بِکَر» به کار رفته است . واژة بیگار ، ظاهراً با همان معنای کلّی «کار اجباری » در دو سند زمان خوارزمشاهیان یافت شده ( در هردو سند با واژة شاهکار همراه است ؛ رجوع کنید بههورست ، ص 83 ) و در آثار مختلف ادبی قرون اول اسلامی ذکر گردیده است ( رجوع کنید به نقل قولهایی از فردوسی و ناصرخسرو و بیهقی و افضل الدین کرمانی در دهخدا، ذیل «بیگار»، «بیگاری » ) ، لیکن معنای حقیقی این وظیفه فقط در مورد دوره های متأخر، یعنی از دورة مغول به بعد، بررسی شده است .
...
[مشاهده متن کامل]

وظیفة بیگاری شامل تمام مالیات دهندگان ( رعایای ) روستایی و شهری که زمین داشته اند می شده است مگر آنکه به موجب فرمانی خاص از آن معاف می شدند. معمولتر از همه آن بود که یک کارگر از هر خانوار ( بخصوص در شهرها ) یا از هر واحد زمین مزروعی ( معمولاً به وسعت یک «جفت گاو»، یا پنج الی ده «طناب » یا سایر مقیاسات ) تأمین می شد، و گاه دو یا سه کارگر از یک «جفت گاو» زمین ، به کار گرفته می شدند. در برخی موارد، هنگامی که بیگاری به کار آبیاری مربوط می شد، کارگران از میان کسانی که سهمی از آب در آبیاری داشتند و به نسبت تعداد سهمشان انتخاب می شدند. تعداد روزهای بیگاری در سال برای رعایا تفاوت داشت ، و احتمالاً براساس سنت محلی تعیین می شد و ممکن بود که از یک تا سه روز ( مثلاً در زمان اوزون حسن آق قوینلو؛ رجوع کنید به هینتس ، ص 82 ) یا تا دوازده روز در سال باشد ( غالباً در آسیای مرکزی در قرن سیزدهم ؛ رجوع کنید بهآبدورایموف ] = عبدالرحیم اوف [ ، ج 1، ص 292 و گولیاموف ، ص 263 ) . در مورد صنعتگران شهری احتمالاً دوره ها طولانیتر بود، زیرا به مهارت آنان در کارهای ساختمانی نیاز داشتند. آغاز بیگاری را حکومت مرکزی یا مقامات ایالات اعلام می کردند؛ و بیگاری به محل و اهمیت کاری که می بایست به انجام رسد بستگی داشت و زیرنظر مأمورانی انجام می گرفت که بالاخصّ برای آن کار منصوب شده بودند.
واژة بیگار در اغلب موارد با واژة « حَشَر » ( از ریشة عربی «حَ شَ رَ»: جمع آوری کردن ) و به عنوان مترادف آن به کار رفته است ( مثلاً رجوع کنید به بیهقی ، ص 652، «حشر» و «مردِ بیگاری » در بنای یک قصر ) . ولی واژة حشر نیز معانی مختلفی داشته است : 1 ) قشون کمکی ، معمولاً از کشاورزان سرباز، که غالباً در کارهای مربوط به محاصره یا نقب زنی و گاه به عنوان ذخیره از آنها استفاده می شد ( در آسیای مرکزی ، در زمان ازبکها واژة ترکی ـ مغولی قره چریک بیشتر از کلمة «حشر» برای چنین سربازان کمکی به کار می رفت ) ؛ 2 ) کمکهای جمعی که خویشان و اهالی یک دهکده یا همسایگان در موقعیتهای مختلف به یکدیگر می کردند ( کارهای زراعتی ، ساختن خانه ، جشنهای خانوادگی و غیره ) . در خانات بخارا در قرون دهم ـ چهاردهم در بیشتر موارد واژة مردکار ( «کارگر وقتی »، قس «مردبیگاری » در سطور پیشین ؛ رجوع کنید بهآخمدوف ، ص 144؛ آبدورایموف ، همانجا ) به جای واژة بیگار به کار می رفت که هم به معنای وظیفه بود و هم کارگر ساده ای که آن را انجام می داد ( واژة حشرچی نیز به صورت مترادف ، به چنین کارگری اطلاق می شد؛ رجوع کنید بهترویتسکایا ، ص 33 ) . به هر صورت ، در برخی از اسناد هر سه واژه در کنار یکدیگر ذکر شده است : حشر ، بیگار ، و مردکار ، و مشخص نیست که چه تمایزی ، اگر اصولاً تمایزی وجود داشته ، بین آنها منظور می شده است ( رجوع کنید به چخوویچ ، ص 98ـ99: فرمانی از اوایل قرن دوازدهم ) . در خانات خیوه ، واژة بیگار به کارهایی اطلاق می شد که دولت آنها را سازمان می داد و مهمترین آنها «قازو» بود ( ظاهراً از کلمة ترکی قازماق : کندن ؛ حفرکردن رجوع کنید بهگولیاموف ، ص 261 ) ، یعنی ساختمان و تعمیر شبکة اصلی آبیاری ، سدّها و غیره . اگر «قازو» در نهرهای فرعی و به تصدّی جوامع محلی انجام می گرفت و تشکیلات دولتی در آن دخالتی نداشت ، بیگار به شمار نمی آمد. در مورد قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم در آسیای مرکزی به طور کلی برخی از محققان «بیگار» ( نیز «بیگاری » ) یا «مردِ کار» را، که عمدتاً کار در ساختمانهای عمومی ، جادّه ها و غیره بود، از «حشر» که کار اجباری در کشاورزی برای صاحبان زمینهای وسیع و حکّام محلی بود متمایز می دانستند ( رجوع کنید به کیسلیاکف ، ص 114ـ115 ) . وجود این تمایز در بخش کوهستانهای شرقی خانات بخارا مسلّم است ، اما در قسمتهای دیگر معلوم نیست . وصف پرآب و تابی از «حشر» در بخارا ( مبتنی بر خاطرات شخصی ) در یادداشت ها ی عینی ( ص 62ـ69 ) یافت می شود.
شکلهای مختلف بیگاری تا 1320 ش در بیشتر نقاط ایران وجود داشت و طبق نوشتة لمبتون ( ص 331 ) ، متضمّن «چند روز کار بدون مزد بود که زارع انجام می داد یا در روزهایی از سال ، برای کار بی مزد، الاغ در اختیار مالک روستا می نهاد. در صورت اخیر، الاغها را به طورمثال برای حمل محصولات صاحب ملک از ده به شهر، یا برای حمل مواد ساختمانی و غیره ، به کار می گرفتند». در آن زمان نیز، مانند گذشته ، بیگاری شامل کارهای ساختمانی ، حفر نهر و جاده سازی می شد، حتی کار در مزارع را نیز، که صاحب ملک خود آنها را کشت و زرع می کرد، در برمی گرفت . از یافته های لمبتون چنین استنباط می شود که در آن هنگام ، بیگاری را قاعدتاً صاحب ملک وضع می کرد، نه دولت ؛ و میزان آن از محل تا محل از یک . . .

بپرس