[ویکی فقه] حقوق بیماران روانی که امروزه از آنان به دچارآمدگان به اختلال ها و آشفتگی های روان پزشکی نام برده می شود، و قانون های گذارده شده برای آنان، از مسائلی است که در نظام های حقوقی کشورهای گوناگون جهان ، هماره مورد توجّه روان پزشکان و حقوقدانان بوده و چنین به نظر می رسد که امروزه نیز، در ردیف گزاره های مهم حقوقی و قضایی کشورها قرار دارد.
در حال حاضر، در بسیاری از کشورهای جهان، قانون ها و آیین های نگاشته شده و همه سویه و پیشرفته ای در این باره وجود دارد که چگونگی برخورد نهادهای گوناگون جامعه را با دچار آمدگان به بیماری روانی و اختلال های روان پزشکی، بویژه بیماران سخت و کهنه را باز می شناسانند. این قانون ها در طول زمان و به علت دگرگونی های اجتماعی و پیشرفت های شگرف علمی، همیشه در حال دگرگونی اند و با یافته های جدید در علت شناسی و پدیدار شدن راه های تازه درمان و پیشگیری، در بوته اصلاح و دگرگونی قرار دارند. دگرگونی های چند دهه اخیرِ رشته روان پزشکی، در زمینه طبقه بندی بیماری های روانی، بازشناسی درمان و پیشگیری، سبب شده است، در اساس، نگاه جامعه، انجمن های علمی جهان به این گونه بیماران، نسبت به گذشته، دچار دگردیسی و دگرگونی اساسی گردند و این گونه بیماران از حقوق ویژه برخوردار شوند. اگر تا چندین دهه پیش، از بیماران روانی، به عنوان دیوانگان فطری نام برده می شد و از حقوق اولیه خود بی بهره بودند و با آنان، همانند حیوانات رفتار می شد، امروزه در پی دگرگونی های بی شمار و پیوند تنگاتنگ دو علم روان پزشکی و حقوق، فرد مبتلا به اختلال های روانی از نظرگاه مسائل حقوقی و آزادی های فردی، با موردهایی روبه روست که قرن ها پیش، به ذهن هیچ کس نمی گذشت. مسائلی چون حق بیمار برای درمان، حق گزینش درمان و درمانگر، حق آگاهی از پیامدهای درمان، حق بستری در بیمارستان و یا ترک آن، حق برخورداری از آزادی ها و حقوق مدنی در مدت بستری و ده ها مورد دیگر، پیوند ناگسستنی میان حقوق و روان پزشکی را وارد مرحله نوینی کرده است. این دگرگونی بزرگ و همه سویه در حوزه روان پزشکی و حقوق، اقتضا می کند میان قانون های حقوقی و دیدگاه های علم روان پزشکی و یافته های جدید آن هماهنگی لازم صورت گیرد. این هماهنگی و دادوستد، سبب رشد و بالندگی بحث ها و گفت وگوهای بسته و مربوط به حقوق بیماران روانی شده و در پزشکی قانونی و روان پزشکی قانونی، تجلی یافته و از همین رهگذر، بسیاری از دشواری هایی که هم اکنون روان پزشکان قانونی، با آن رو در رویند، بر طرف گردیده است. از آن جا که بیش تر، سرچشمه گذاردن قانون ها در کشور اسلامی ایران ، فقه امامیه است، به طور طبیعی، پژوهش و تحقیق در احکامِ این دسته از بیماران، با توجه به یافته های جدید در روان پزشکی ضرورتی غیر درخور انکار دارد. فقه استدلالی امامیه، از دیرباز به این مسأله توجه کرده است و حقوق بیماران روانی را در زمینه های حقوق مدنی و جزا و غیر آن، بازشناسانده و روشن کرده است. امّا همان گونه که گفته شد، پیشرفت های شگرف این دانش، بایستگی بازبینی در یافته های فقهی و نگرشی نو به منابع اجتهادی را ضروری می نماید.
هدف پژوهش
هدف اصلی نگارش این مقاله، طرح گزاره جدید و مورد نیاز جامعه حقوقی و قضایی کشور است. از آن جا که نگارنده کتابی در این باب در دست نگارش دارد، در گاه پژوهش، در لابه لای سخنان و آرای فقیهان و صاحب نظران بنام فقه شیعه ، به جست وجو پرداخت، تا به دیدگاه آنان در این مسأله دست یابد که به مقاله ای از فقیه ژرف اندیش، آگاه و همه سونگر، علامه نراقی در عوائد الایام دست یافت. زاویه نگاه، طرح بحث به گونه فنی و کارشناسانه و دقیق و موشکافانه، نگارنده را بر آن داشت که در مقاله ای مستقل، دیدگاه ایشان را در باب بیماران روانی، با توجه به دانش جدید روان پزشکی به بوته بررسی نهد.
حقوق بیماران روانی در اسلام
امّا پیش از ورود به این گفتگوی، بایسته است نگاهی گذرا به مقوله ها و گزاره هایی که به گونه ای در پیوند با گزاره مورد بحث است، داشته باشیم:در عصر ظهور اسلام (۶۱۰ میلادی) در جزیرة العرب چیزی که بتوان آن را علم طب نامید، وجود نداشت و اندک طبیبانی که در مکه و… به درمان بیماران می پرداختند، دانش های پزشکی خود را از مدارس طب روم، هندوستان و یا ایران فرا گرفته بودند. با ظهور اسلام و نازل شدن قرآن کریم ، جامعه عربی با انقلاب علمی ـ فرهنگی بزرگی روبه رو و دستخوش رستاخیزی بنیانی گردید و بنیان بسیاری از دانش ها گذارده شد و در آیات فراوانی از قرآن، از دانش هایی چون کیهان شناسی، طب، جغرافیا ، تاریخ ، روان شناسی، جامعه شناسی سخن به میان آمد و افزون بر آن، پیامبر اکرم (ص) و اصحاب بزرگ آن حضرت در گسترش دانش های گوناگون، نقش آفریدند. علم پزشکی نیز همانند دیگر دانش ها، با آغاز ظهور اسلام، رشد چشمگیری یافت و همپا و همسنگ دانش دین قرار گرفت. سپس ها، با پدیدار شدن ستارگان درخشانی در آسمان پزشکی در قلمروهای اسلامی، همچون ابوبکر محمّد زکریای رازی (م:۳۱۳ ـ ۲۵۱هـ)، ابوبکر ربیع بن احمد الاخوینی البخاری (م:در حدود سال ۳۷۳هـ. ق.) و… طب اسلامی به اوج ترقی و تکامل رسید. همزمان با رشد و تکامل پزشکی، جنبه هایی از مباحث مربوط به روان انسان ، چون: بهداشت روانی، بیماری های روانی، عوامل روانی ـ اجتماعی بیماری زا و زمینه ساز بیماری ها که امروزه، بخشی از مقوله های روان پزشکی نوین را تشکیل می دهند، در اندیشه پزشکانی چون ابوعلی سینا و زکریای رازی راه یافت و دامن گستراند. از جهت نظری و مباحث مربوط به روان پزشکی قانونی، اسلام، در دفاع از حقوق بیماران روانی، قانون های بسیار راه گشایی را ارائه کرد که هم اکنون در ردیف برجسته ترین و کمال یافته ترین قانون های موجود در زمینه حقوق بیماران روانی در جهان قرار دارند. در عصری که بیماران روانی را به عنوان دیوانه به زنجیر می کشیدند و با شلاق و شکنجه های توان فرسا، درصدد درمان آنان بر می آمدند و نگهداشت حقوق این گونه بیماران در جامعه های آنان جایی نداشت، پیامبر اسلام، حتی از کاربردن واژه مجنون درباره کسانی که به پریشانی های روانی، دچار گشته بودند، می پرهیخت و اکراه داشت از این که اینان به این نام خوانده شوند و خود، اینان را بیمار می خواند.
پیوند فقه و روان پزشکی
...
در حال حاضر، در بسیاری از کشورهای جهان، قانون ها و آیین های نگاشته شده و همه سویه و پیشرفته ای در این باره وجود دارد که چگونگی برخورد نهادهای گوناگون جامعه را با دچار آمدگان به بیماری روانی و اختلال های روان پزشکی، بویژه بیماران سخت و کهنه را باز می شناسانند. این قانون ها در طول زمان و به علت دگرگونی های اجتماعی و پیشرفت های شگرف علمی، همیشه در حال دگرگونی اند و با یافته های جدید در علت شناسی و پدیدار شدن راه های تازه درمان و پیشگیری، در بوته اصلاح و دگرگونی قرار دارند. دگرگونی های چند دهه اخیرِ رشته روان پزشکی، در زمینه طبقه بندی بیماری های روانی، بازشناسی درمان و پیشگیری، سبب شده است، در اساس، نگاه جامعه، انجمن های علمی جهان به این گونه بیماران، نسبت به گذشته، دچار دگردیسی و دگرگونی اساسی گردند و این گونه بیماران از حقوق ویژه برخوردار شوند. اگر تا چندین دهه پیش، از بیماران روانی، به عنوان دیوانگان فطری نام برده می شد و از حقوق اولیه خود بی بهره بودند و با آنان، همانند حیوانات رفتار می شد، امروزه در پی دگرگونی های بی شمار و پیوند تنگاتنگ دو علم روان پزشکی و حقوق، فرد مبتلا به اختلال های روانی از نظرگاه مسائل حقوقی و آزادی های فردی، با موردهایی روبه روست که قرن ها پیش، به ذهن هیچ کس نمی گذشت. مسائلی چون حق بیمار برای درمان، حق گزینش درمان و درمانگر، حق آگاهی از پیامدهای درمان، حق بستری در بیمارستان و یا ترک آن، حق برخورداری از آزادی ها و حقوق مدنی در مدت بستری و ده ها مورد دیگر، پیوند ناگسستنی میان حقوق و روان پزشکی را وارد مرحله نوینی کرده است. این دگرگونی بزرگ و همه سویه در حوزه روان پزشکی و حقوق، اقتضا می کند میان قانون های حقوقی و دیدگاه های علم روان پزشکی و یافته های جدید آن هماهنگی لازم صورت گیرد. این هماهنگی و دادوستد، سبب رشد و بالندگی بحث ها و گفت وگوهای بسته و مربوط به حقوق بیماران روانی شده و در پزشکی قانونی و روان پزشکی قانونی، تجلی یافته و از همین رهگذر، بسیاری از دشواری هایی که هم اکنون روان پزشکان قانونی، با آن رو در رویند، بر طرف گردیده است. از آن جا که بیش تر، سرچشمه گذاردن قانون ها در کشور اسلامی ایران ، فقه امامیه است، به طور طبیعی، پژوهش و تحقیق در احکامِ این دسته از بیماران، با توجه به یافته های جدید در روان پزشکی ضرورتی غیر درخور انکار دارد. فقه استدلالی امامیه، از دیرباز به این مسأله توجه کرده است و حقوق بیماران روانی را در زمینه های حقوق مدنی و جزا و غیر آن، بازشناسانده و روشن کرده است. امّا همان گونه که گفته شد، پیشرفت های شگرف این دانش، بایستگی بازبینی در یافته های فقهی و نگرشی نو به منابع اجتهادی را ضروری می نماید.
هدف پژوهش
هدف اصلی نگارش این مقاله، طرح گزاره جدید و مورد نیاز جامعه حقوقی و قضایی کشور است. از آن جا که نگارنده کتابی در این باب در دست نگارش دارد، در گاه پژوهش، در لابه لای سخنان و آرای فقیهان و صاحب نظران بنام فقه شیعه ، به جست وجو پرداخت، تا به دیدگاه آنان در این مسأله دست یابد که به مقاله ای از فقیه ژرف اندیش، آگاه و همه سونگر، علامه نراقی در عوائد الایام دست یافت. زاویه نگاه، طرح بحث به گونه فنی و کارشناسانه و دقیق و موشکافانه، نگارنده را بر آن داشت که در مقاله ای مستقل، دیدگاه ایشان را در باب بیماران روانی، با توجه به دانش جدید روان پزشکی به بوته بررسی نهد.
حقوق بیماران روانی در اسلام
امّا پیش از ورود به این گفتگوی، بایسته است نگاهی گذرا به مقوله ها و گزاره هایی که به گونه ای در پیوند با گزاره مورد بحث است، داشته باشیم:در عصر ظهور اسلام (۶۱۰ میلادی) در جزیرة العرب چیزی که بتوان آن را علم طب نامید، وجود نداشت و اندک طبیبانی که در مکه و… به درمان بیماران می پرداختند، دانش های پزشکی خود را از مدارس طب روم، هندوستان و یا ایران فرا گرفته بودند. با ظهور اسلام و نازل شدن قرآن کریم ، جامعه عربی با انقلاب علمی ـ فرهنگی بزرگی روبه رو و دستخوش رستاخیزی بنیانی گردید و بنیان بسیاری از دانش ها گذارده شد و در آیات فراوانی از قرآن، از دانش هایی چون کیهان شناسی، طب، جغرافیا ، تاریخ ، روان شناسی، جامعه شناسی سخن به میان آمد و افزون بر آن، پیامبر اکرم (ص) و اصحاب بزرگ آن حضرت در گسترش دانش های گوناگون، نقش آفریدند. علم پزشکی نیز همانند دیگر دانش ها، با آغاز ظهور اسلام، رشد چشمگیری یافت و همپا و همسنگ دانش دین قرار گرفت. سپس ها، با پدیدار شدن ستارگان درخشانی در آسمان پزشکی در قلمروهای اسلامی، همچون ابوبکر محمّد زکریای رازی (م:۳۱۳ ـ ۲۵۱هـ)، ابوبکر ربیع بن احمد الاخوینی البخاری (م:در حدود سال ۳۷۳هـ. ق.) و… طب اسلامی به اوج ترقی و تکامل رسید. همزمان با رشد و تکامل پزشکی، جنبه هایی از مباحث مربوط به روان انسان ، چون: بهداشت روانی، بیماری های روانی، عوامل روانی ـ اجتماعی بیماری زا و زمینه ساز بیماری ها که امروزه، بخشی از مقوله های روان پزشکی نوین را تشکیل می دهند، در اندیشه پزشکانی چون ابوعلی سینا و زکریای رازی راه یافت و دامن گستراند. از جهت نظری و مباحث مربوط به روان پزشکی قانونی، اسلام، در دفاع از حقوق بیماران روانی، قانون های بسیار راه گشایی را ارائه کرد که هم اکنون در ردیف برجسته ترین و کمال یافته ترین قانون های موجود در زمینه حقوق بیماران روانی در جهان قرار دارند. در عصری که بیماران روانی را به عنوان دیوانه به زنجیر می کشیدند و با شلاق و شکنجه های توان فرسا، درصدد درمان آنان بر می آمدند و نگهداشت حقوق این گونه بیماران در جامعه های آنان جایی نداشت، پیامبر اسلام، حتی از کاربردن واژه مجنون درباره کسانی که به پریشانی های روانی، دچار گشته بودند، می پرهیخت و اکراه داشت از این که اینان به این نام خوانده شوند و خود، اینان را بیمار می خواند.
پیوند فقه و روان پزشکی
...
wikifeqh: بیماران_روانی