عشق از اول سرکش و خونی بود
تا گریزد هر که بیرونی بود.
مولوی.
|| ظاهری. مقابل درونی. باطنی. ( یادداشت مؤلف ) : جماعتی بهمین آب چشم بیرونی
نگه کنند و نبینند کآتشم در پوست.
سعدی.
|| اشخاص خارج. مقابل درونی : پیش بیرونیان برونش نغز
وز درونش درونیان را مغز.
نظامی.
|| غیرسرایی که در اندرون کاری ندارد. که متصدی امری در امور درون نیست. که در بیرونی سرای و حرم تصدی کار کند : امیر از شادیاخ برنشست با بسیار مردم از حاشیت و غلامی... و پنج حاجب سرایی و بدین کوشک حسنکی آمد و فرود سرای حرم رفت... و آفتاب دیدار سلطان بر ماه افتاد و گرگانیان را از روشنائی آن آفتاب فخر و شرف افزود و آن کار پیشرفت بخوبی چنانکه ایزد عز ذکره تقدیرکرده بود و بیرونیان را با چنین حدیث شغلی نباشد نه در آن روزگار و نه امروز و مرا هم نرسد که قلم من ادا کند از خاطر من. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 402، چ فیاض ص 395 ). گفتند [ غلامان محمودی ]... اگر خداوند فرماید بندگان و غلامان جمله در هوای تو یکدلیم ویرا فروگیریم که چون ما درشوریم بیرونیان با ما یار شوند و تو از غضاضت برهی و از رنج دل بیاسایی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 129، چ فیاض ص 134 ). ولیکن ترا شتاب نباید کرد که خصمان قوی می بینم این مرد را از بیرونی و سرائی و خصم بزرگتر حضرت سلطان است. ( آثارالوزراء عقیلی ). یرلیغ را برخواند و شرایط آداب که در آن باب باشد برخلاف آنچه از امثال رکابی یا بیرونی توقع داشت. ( جهانگشای جوینی ).- حاجب بیرونی ؛ حاجب که محل خدمت او خارج سرای سلطنت است : بوسهل زمین بوسه داد و برفت. او را دو حاجب یکی سرایی درونی و یکی بیرونی به جامه خانه بردند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 155 ).
- غلام بیرونی ؛ مقابل غلام سرایی. که محل کار وی خارج سرای سلطنت است : ده هزار غلام سرائی بود دون بیرونی. ( تاریخ سیستان ).
|| متمرد. سرکش. که در عهد و پیمان نباشد : [ تلک هندی ] سلطان مسعود را در نهان خدمتهای پسندیده کرد که همه هندوان کشور و بعضی را از بیرونیان در عهد وی درآورد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 414،چ فیاض 407 ). || درم و دینار که در خارج دارالضرب رسمی ضرب شده باشد. ( یادداشت مؤلف ).بیشتر بخوانید ...