بی خوابی

معنی انگلیسی:
insomnia, sleeplessness, watch

لغت نامه دهخدا

بی خوابی. [ خوا / خا] ( حامص مرکب ) افراط بیداری باشد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). سهر. سهاد. ( نصاب ). به خواب نرفتن :
خواب در چشم آورد گویند کوک و کوکنار
با فراقت روی او داروی بی خوابی شود.
خسروانی.
کوکنار از بس فزع داروی بیخوابی شود
گر برافتد سایه شمشیر تو بر کوکنار.
فرخی.
و بی خوابی به افراط زیان دارد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
ز خواب ایمن هوسهای دماغش
ز بیخوابی شده چشم و چراغش.
نظامی.
از غایت بیخوابی پای رفتنم نماند. ( گلستان ).

فرهنگ فارسی

۱ - بیداری . ۲ - خوابیدن نتوانستن . ۳ - هوشیار .

فرهنگستان زبان و ادب

{insomnia, agrypnia, ahypnia, ahypnosia, anhypnia} [روان شناسی] فقدان یا کاهش توانایی به خواب رفتن یا فقدان تداوم خواب

دانشنامه عمومی

بی خوابی (فیلم ۱۹۵۷). بی خوابی ( عربی مصری: لا أنام ) فیلمی در ژانر رمانتیک به کارگردانی صلاح ابوسیف است که در سال ۱۹۵۷ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به فاتن حمامه و یحیی شاهین اشاره کرد.
عکس بی خوابی (فیلم ۱۹۵۷)
wiki: بی خوابی (فیلم ۱۹۵۷)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

بی خوابی (insomnia)
اختلال در به خواب رفتن و تداوم خواب. عوامل ذهنی یا جسمی ممکن است عامل بی خوابی باشند. اضطراب شایع ترین این علت هاست. افراد مبتلا به بی خوابی همیشه احساس خستگی می کنند. نیز ← خواب،_اختلال
wikijoo: بی_خوابی

مترادف ها

vigilance (اسم)
چالاکی، مواظبت، مراقبت، احتیاط، بیخوابی، شب زنده داری، امادگی، گوش بزنگی، کشیک
insomnia (اسم)
بیخوابی، مرض بیخوابی
sleeplessness (اسم)
بیخوابی
vigil (اسم)
بیخوابی، شب زنده داری، احیا، دعای شب

فارسی به عربی

( بیخوابی (غیر عادی ) ) ارق

پیشنهاد کاربران

بپرس