خواب در چشم آورد گویند کوک و کوکنار
با فراقت روی او داروی بی خوابی شود.
خسروانی.
کوکنار از بس فزع داروی بیخوابی شودگر برافتد سایه شمشیر تو بر کوکنار.
فرخی.
و بی خوابی به افراط زیان دارد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).ز خواب ایمن هوسهای دماغش
ز بیخوابی شده چشم و چراغش.
نظامی.
از غایت بیخوابی پای رفتنم نماند. ( گلستان ).