بی باکی

/bibAki/

مترادف بی باکی: بی پروایی، تهور، جرئت، جسارت، دلاوری، زرنگی، شجاعت، شهامت، گستاخی، نترسی

متضاد بی باکی: ترس، جبن

معنی انگلیسی:
audaciousness, audacity, daring, valor, intrepidity, dauntlessness

لغت نامه دهخدا

بی باکی. ( حامص مرکب ) شجاعت. دلاوری. تهور :
پادشا گشت آرزو بر تو ز بی باکی تو
جان و دل بایدت داد این پادشا را باژ وساو.
ناصرخسرو.
هرچه بر تو آید از ظلمات و غم
آن ز بی باکی و گستاخی است هم.
مولوی.
چو دانست کز خشم نتوان گریخت
به بی باکی آن تیر ترکش بریخت.
سعدی.
|| گستاخی. شوخی :
این چه بی شرمی و بی باکی و بیدادگریست
جای آنست که باید به شما بر بگریست.
منوچهری.
|| بی قیدی. پای بند نبودن به دین و رسم :
کام را از گرد بی باکی به آب دین بشوی
تا بدو بتوانی از میوه و شراب دین مزید.
ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

بی پروایی دلاوری تهور .

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] از رذایل اخلاقی تهور و بی باکی و افراط خشم است. تهور در لغت به معنای بی باکی، بی پروایی و گستاخی است و در اصطلاح به حد افراط در خشم می آید. در این حالت شخص اقدام به کارهایی می کند.
قوه ی غضبیه اگر به طرف افراط برود آن همان بی باکی بی جهت است که در اصطلاح اخلاق اسلامی «تهوّر» نام دارد و عبارت است از اقدام بی باکانه در اموری که نابود کننده ی جسم و یا جان و روان انسان است و چه بسا موجبات هلاکت و نابودی وی را فراهم می سازد و از نظر شرع و عقل باید از آنها پرهیز کرد. و طرف تفریط آن ترس و بزدلی است و طرف اعتدال آن که صفتی پسندیده است، شجاعت می باشد.
امام علی علیه السلام در خطبه ی معروف همام، فرمودند: مومن اگر دنبال چیزی برود در راه رسیدن به آن تهور نمی ورزد.
همچنین ایشان تهور را نتیجه ی از دست دادن احتیاط دانستند.
بعد از به یاد آوردن مفاسد دنیوی و اخروی تهور که ذکر شدند و تلقین این آثار منفی به نفس که سبب انزجار و تا حدی ترک این رذیله شود، باید انسان اخلاقْ جو متوجه باشد و مراقبت کند که هر کاری می خواهد بکند ابتدا درباره آن تأمّل و فکر کند، اگر عقل و شرع آن را تجویز می کنند، بدان دست یازد وگرنه از آن اجتناب نماید و بسا هست که در معالجه آن بر اساس قاعده­ی علاج به ضد، باید از بعضی کارها که احتراز از آن لازم نیست احتراز کند تا به سوی تفریط بیفتد و چون به زوال تهوّر و بی­باکی علم پیدا کرد طرف تفریط را رها کند و بر حدّ وسط که شجاعت است بایستد.

مترادف ها

audacity (اسم)
جسارت، گستاخی، بی پروایی، بی باکی، مروت

temerity (اسم)
جسارت، بی پروایی، بی باکی، تهور

hardihood (اسم)
جسارت، خود سری، بی باکی

فارسی به عربی

جراة
تهور

پیشنهاد کاربران

تَهَوُّر
ناباکی . ( حامص مرکب ) بی باکی . تهور. جسارت . بی احتیاطی . بی پروائی . باک نداشتن . نترسی . بی احتیاطی . دلیری : و او کودکی بیست و دو ساله بود و در سیاست و ناباکی و تدبیر پادشاهی بغایت کمال بود. ( کتاب النقض ص 385 ) . همه ٔ عاقلان دانند که تو شاه اسکندری [ نه رسول او ] . . . این چنین ناباکی بسیار مکن که کارها همه وقت راست نیاید. ( اسکندرنامه نسخه ٔ خطی سعید نفیسی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

الهی نگیری به ناباکیم
که آلوده دامن ز ناپاکیم .
نزاری قهستانی ( دستورنامه ٔ چ روسیه ص 74 ) .

صرامت
بی پروایی، تهور، جرات، جسارت، دلاوری، زرنگی، شجاعت، شهامت، گستاخی، نترسی، دلیری
دلیری
رشادت

تهور
تیوا

بپرس