بچاقچی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
چاقوکش چاقو ساز .
دانشنامه آزاد فارسی
بُچاقچی
طایفه ترک ایران، از طوایف معروف کرمان، مرکب از چندین تیرۀ مختلف سردسیر. این طایفه در کوهستان های بَلْوَر و چهارگنبد سیرجان و گرمسیر آنان از طرف جنوب تا جیرفت و رودبار کرمان و از طرف غرب تا کهنه سیرجان و عیل البقر در سرحد فارس امتداد داشت. بسیاری از چادرنشینان بچاقچی در دو قرن اخیر یک جانشین شده اند و تعداد آنان به ۵۶۵ خانوار کاهش یافته است. خوانین بچاقچی از دوران صفویه تا پهلوی ازجملۀ بزرگان کرمان بودند و در بسیاری از حوادث این ناحیه نقش داشتند. آخرین خوانین معروف این طایفه، مرادخان شکوه السّلطان و حسین خان شجاع السّلطان بودند که مقارن انقلاب مشروطیت و پس از آن می زیستند. نیز ← ارشلو
طایفه ترک ایران، از طوایف معروف کرمان، مرکب از چندین تیرۀ مختلف سردسیر. این طایفه در کوهستان های بَلْوَر و چهارگنبد سیرجان و گرمسیر آنان از طرف جنوب تا جیرفت و رودبار کرمان و از طرف غرب تا کهنه سیرجان و عیل البقر در سرحد فارس امتداد داشت. بسیاری از چادرنشینان بچاقچی در دو قرن اخیر یک جانشین شده اند و تعداد آنان به ۵۶۵ خانوار کاهش یافته است. خوانین بچاقچی از دوران صفویه تا پهلوی ازجملۀ بزرگان کرمان بودند و در بسیاری از حوادث این ناحیه نقش داشتند. آخرین خوانین معروف این طایفه، مرادخان شکوه السّلطان و حسین خان شجاع السّلطان بودند که مقارن انقلاب مشروطیت و پس از آن می زیستند. نیز ← ارشلو
wikijoo: بچاقچی
پیشنهاد کاربران
ایل بچاقچی ( که به قول غالب مشهور است نام آن در اصل پیچاقچی بوده اما دراثر مجاورت دائم با زبان فارسی ابتدا در محاوره و سپس در نوشتار به بچاقچی تبدیل گردیده و شرح آن خواهد آمد ) . یکی از ایلات بزرگ سیرجان
... [مشاهده متن کامل]






... [مشاهده متن کامل]
است که در تاریخ و تحولات آن نقش قابل توجهی داشته است. همچنین از بزرگترین ایلات در جنوب ایران و به ویژه استان کرمان می باشد. نویسنده کتاب مردم شناسی ایلات عشایر ایران در اثر مذکور مشهورترین ایلات را شامل ایلات و عشایر:کرد، بختیاری، ترکمن، قشقایی، بچاقچی، شاهسون و عشایر عرب است. در معنای کلمه بچاقچی که مشهور است تلفظ فارسی پیچاقچی می باشد می توان دو وجهه متصور شد اولا معنای لغوی کلمه که خواهد آمد در ثانی معنای عرفی که در ابتدای مطلب آمده است. در خصوص معنای لغوی آن ابن بطوطه بچاق ( پیچاق ) را چاقو و «بچاقچی» را منسوب به چاقو دانسته است که اکثر مراجع لغوی مطالبی به همین مضمون آورده اند و این مشهورترین وجوه آن است ، اما گاها توجه به شهرت مطلب انسان را از بررسی و تحقیق بیشتر منصرف کرده و چه بسا معنای واقعی در مطالب خلاف شهرت نهان مانده باشد ، در یکی از بررسی های بعمل آمده پیرامون جوامع ترک کشور ریشه جالبی برای بچاقچی قائل شده که اشاره به آن خالی از لطف نمیباشد . نگارنده مقاله اینگونه بیان میکند که : از قرائن و شواهد تاریخی، طائفه شناسی، لهجه شناسی، قالی شناسی، فولکلورشناسی و دین شناسی، آنگونه فهم میشود که فورم صحیح نام این ایل که منشعب از افشار است ، «بوجاق چی» و احتمالا به یکی از معانی «تورکمان - افشار ساکن ناحیه ی بوجاق» ، «ایل تورک سردسیر نشین» ، «وابسته به زاویه ی تصوفی»، «بافنده ی نقش بوجاق در قالی ها» ، «بکار برنده ی نیم گره تورکی» و . . . است. نگارنده اینگونه ادامه میدهد که ( پدیده ی زنجیره ای انشعاب از ایل مادر و ظهور تیره های جدید مستقل واقعیتی معلوم در تاریخ طوائف تورک می باشد ، که ظهور ایل بوجاق چی از ایل مادر خود یعنی افشار هم ازین قائده مستثنی نمیباشد ) . مطالب مبسوطی پیرامون منطقه بوجاق و موقعیت جغرافیایی آن در فصل منطقه بوجاق در یکی از فصول ذیل برای علاقمندان موجود می باشد که مراجعه به آن خالی از لطف نیست . البته اشاره به نکته ای حتی اگر مکرر هم باشد ضروری است که وقتی نام ایل افشار به عنوان ایل مادر بچاقچی ذکر میگردد منظور افشار های منطقه سیرجان و کرمان نیست زیرا آنها به نوبه خود شعبه ای منشعب از ایل مادر محسوب شده و چه بسا در این بین با ایلاتی همچون لک نیز درآمیخته باشند ، بلکه منظور از ایل مادر ایل افشار یا اوشار است که تمام افشار های ایران از جمله خراسان و فارس و کهگیلویه و . . . از آن منشعب شده اند . بخش قابل توجهی از ایل افشار را در تاریخ با نام افشار ارومی میشناسند ، افشار نام یک گروه قومی ـ عشایری از اقوام ترک زبان ایران است و در متون قدیم به اشکال گونه گون از جمله اوشار، اوشر، اوشریه، اوشاریه و افشاریه بدان اشاره گردیده است. افشار از مقتدرترین ایلات ترک زبان ایران بوده و از پایه های اصلی سپاهیان شاه اسماعیل صفوی بوده است. این ایل در جنگ های صفویان و افشاریان با عثمانیان و ازبک ها نقش پررنگی داشته و از طوایف تشکیل دهندۀ قزلباش ها بوده اند به احتمال قوی انشعاب ایل بچاقچی نیز ازین بخش ایل افشار صورت پذیرفته باشد و به احتمال قوی بعد از این انشعاب ایل بچاقچی در طول طی مسیر به سمت استان کرمان آنها در نقاط مختلفی از ایران به صورت موقت و کوتاه زمان نهایتا در حدود جند سال ساکن بوده اند ، که از جمله آنها احتمالا بهاباد ، ری ، زنجان و هرمزگان میباشد. همچنین برای بچاق چی معنای دیگری هم ذکر شده که بچاق بمعنای عسل و بچاقچی بمعنای پرورش دهنده و تولید کننده عسل میباشد که این معنا آنقدر دور و شواهد و قرائنش آنقدر ناموجود بوده که پرداختن به آن هیچگونه لزوم و اهمیتی ندارد و اشاره مختصر به آن از کفایت لازم برخوردار میباشد . پیرامون قدمت و حضور نام ایل بچاقچی در تاریخ اشاره به سفرنامه جهانگرد متقدم و عرب مشهور ابن بطوطه که در ابتدا اشاره ای به وی شد سندی مهم و قابل توجه برای محققین میباشد ، او در سفرنامه خود مینویسد که با اخی احمد بچاقچی در سیواس و اخی بچاقچی در ازاق ( آزُف ) دیدار و ملاقات داشته است. که این بیانگر حضور فعال بچاقچی در آن دوره تاریخی دارد . بچاقچی ها در گذشته از مناطق آذربایجان به جنوب کوچ داده شدند زبان آنها ترکی بود که بعدها به ترکی آمیخته به فارسی تبدیل شده ولی امروزه اکثراً ساکن شده و به ترکی آمیخته به فارسی و فارسی صحبت می کنند. متأسفانه حفظ زبان اصیل ایلات و طوائف امروزه دچار مخاطرات جدی شده است، از جمله آن زبان ترکی که زبان اصلی طوائف اصیل بچاقچی بود به علت شهرنشینی و مجاورت با زبان فارسی رنگ باخته و نزدیک به زوال است، مردم خوب به یاد دارند که تا اواخر دهه هفتاد خانواده های زیادی از ایل بچاقچی مخصوصا افراد مسن به زبان ترکی تکلم می کردند و دهه پنجاه و شصت زبان رسمی خیلی از طوائف اصیل بچاقچی ترکی بود، اما همانطور که گذشت امروز در میان طوایف ایل بچاقچی به سختی می توان افرادی را یافت که به ترکی تکلم کنند. ریش سفیدان و قدیمی های ایل بچاقچی بی آنکه بدانند اصل و ریشه ای که ازاین ایل نقل میکنند با تاریخ ایل افشار یکی می باشد با اشاره به تاریخ ایل بچاقچی انگار به تاریخ ایل افشار ارجاع میدهند، منابع تاریخ محلی در مهاجرت ایل بچاقچی از آذربایجان به کرمان اتفاقِ نظر دارند. دردوره قاجاریه، تاریخنگارِ وقایع کرمان، احمدعلیخان وزیری، بچاقچی را جزء 52 تیـره افشار در ولایت کرمان دانسته و جمعیت آنها را در آنزمان 200 خانوار ثبت کرده است . موطن اصلیِ این ایل را منطقه آذربایجان نوشته و آورده است که در دوره نادرشاه افشار، به منطقه سیرجان کوچ داده شده اند ( ۳/۱ ) یکی از دلایل صحت این مدعا وجود طایفه ارشلو درایل بچاقچی به عنوان یکی از طوایف اصلی ایل میباشد ، در سیرجان ارش لوها یکی از طوایف محوری بچاقچی هستند و حال آنکه در سایر نقاط آنان را افشار دانسته اند، ناگفته نماند ارشلوها نسبت به بچاقچی بودن خویش بسیار متعصب همی باشندند، همین مطلب به خودی خود سندی بر وحدت ریشه ایل بچاقچی با ایل افشار دارد و همچنین لازم به ذکر است اوبرلینگ مردم شناس فرانسوی ایل بچاقچی را از افشار دانسته و معتقد است نادرشاه آنها را به کرمان کوچانیده است. و نیز احمدعلی خان وزیری بچاقچی را جزو پنجاه و دو تیره افشار ذکر کرده است. علاوه بر آن از دیگر محققان آلسترهال میباشد که ایل بچاقچی را از طوایف افشار دانسته است ، ایرج افشار سیستانی نویسنده مقدمه ای بر ایل ها چا درنشینان و طوائف عشایری کوچ ایل بچاقچی را در زمان افشار ذکر کرده است. تاریخ نویس معروف سیرجانی مرحوم علی اکبر بختیاری در کتاب تاریخ سیرجان آورده : موضوعی که لازم است گفته شود این است که ایل بچاقچی از ایل افشار مىباشند که ابتدا در حدود سال ( ۱۰۳۶ ه. ق ) به مهاباد کوچ داده شده و بعد از آن به افشار ارومی معروف شدند. جالبتر اینکه در بعض مقالات مردم شناسی که پیرامون عشایر استان کرمان اینگونه بیان شده که ایلات افشار در دو تیره بچاقچی و افشار در فلان منطقه استان کرمان ساکن میباشند. دو نقل قول مشهور در مورد زمان تبعید ایل بچاقچی به جنوب وجود دارد یکی تبعید و کوچ اجباری ایل بچاقچی را به نادرشاه افشار و دیگری به شاه طهماسب سوم منسوب دانسته که با مرور سطحی تاریخ روشن است فاصله زمانی نادرشاه و شاه طهماسب سوم اصلا قابل توجه نیست، دوران صفویه با شاه طهماسب سوم پایان و دوران افشاریه بعد عزل همان شاه آغاز شد پس در اصل هر دو نقل قول درمورد زمان کوچ افشار و بچاقچی در اصل دارای وحدت زمان است که کسی توجه خاصی بدان نشده است و با وجود تمایز ظاهری هیچ تفاوت زمانی با هم ندارند و قطعا میتوان گفت کوچ همه این گروهها به کرمان در حدود ( ۱۱۵۰ ) ه. ق قمری صورت پذیرفته است و بدون هیچ اختلاف چشمگیری میتوان این تاریخ را به عنوان مبداء کوچ آنها در نظر گرفت و البته با تطبیق این تاریخ یعنی ۱۱۵۰ ه. ق با تاریخ رحل اقامت اجباری به بهاباد یعنی ۱۰۳۶ ه. ق به صحت تاریخ کوچ اجباری به کرمان نیز صحه گذارده میشود ، چون کوچ به کرمان تقریبا آخرین کوچ جدی بچاقچی بوده و باید چند سالی بعد از کوچ بهاباد صورت پذیرفته باشد ، همچنین تبعید گروهی از افشارها به کرمان نیز در زمان حکومت همین شاه صفوی نقل شده است و یعنی میتوان گفت این گروه افشار نیز مانند بچاقچی ها در حدود سال ۱۱۵۰ هجری قمری به این مناطق آمده اند و این موضوع نظریه اصالت افشار داشتن بچاقچی ها را قوت میبخشد ، در تحقیقاتی که در رابطه با مردم شناسی عشایر استان کرمان صورت گرفته و نیز مقالاتی که پیرامون گلیم سیرجان و بافت به رشته تحریر درآمده است با استناد به مؤاخذ خود اینگونه بیان میکنند : ( ایلات افشار که در دو تیره پیچاق چی و افشار و در منطقه وسیعی در. . . استان کرمان ساکن هستند ) . نشان میدهد که اسناد تاریخی زیادی وجود دارد که نشان میدهد هر دو ایل که با نامهای بچاقچی و افشار در مناطقی از استان کرمان ساکن هستند دو طوائفی از ایل افشار بزرگ میباشند که به احتمال قوی یکجا و باهم به جنوب تبعید شده اند ، به همین دلیل نقل قول های قدیمی ایل بچاقچی که تاریخ ایل را که بازگو میکنند کانه تاریخ ایل افشار کرمان که از طوایف ایل بزرگ افشار است را ذکر میکنند که البته با توجه به مستندات متعدد درست به نظر میرسد ، البته لازم به ذکر است وقتی نقل میشود ایل بچاقچی از طوایف افشار است نه بدین معنی که از طوایف ایل افشار استان کرمان میباشد بلکه منظور جزو طولیف ایل افشار مرکزی و مادر که طوایف و ایلات بسیاری از آن منشعب شده اند از جمله ایل افشار استان کرمان ، که با این سخن میتوان گفت ریشه و منشأ ایل بچاقچی و ایل افشار کرمان یکی است و هر دو از یک ایل مادر منشعب شده اند ، حال به درستی میتوان دریافت که هرگاه در بررسی تاریخ ایل بچاقچی دچار گره شدیم میتوان از تاریخ ایل افشار یاری طلبید، طبق نقل قول ریش سفیدها، بچاقچی ها جزو نیروهای نظامی صفوی که قزلباش خوانده میشدند به شمار میرفتند، که البته با دقت در مطالبی که پیرامون تاریخ افشار و بچاقچی گذشت اکنون روشن تر و مستدل تر میتوان بدین معنا دست یافت. ایل افشار و طوائف وابسته آن یکی از ایلات تشکیل دهنده سپاهیانی است که اقتدار شاه اسماعیل اول صفوی ( ۹۰۷ - ۹۳۰ق ) را در ایران استوار کردند و یکی از ۳۲ قبیله اشرافی دارای امتیازات ویژه و نیز از ایلات عمده و معتبر قزلباش در دوره صفوی بوده است. در پایان کار قزلباش ها که مورد غضب شاهانه قرار گرفتند لشکری از میان حامیان صفوی شکل گرفت بنام شاهسون که گروهی از قزلباش ها نیز در میان آنها حضور داشتند، از جمله بعضی از طوایف و وابستگان افشار از جمله جنگجوهای بچاقچی که از متعصبین به صفویه به شمار میرفتند، در شاکله این ارتش شاهسونی قرار گرفتند که البته بعدها و در اواخر دوره صفویه به دلیل اختلافات متعدد از اتحاد با این جامعه شاهسونی خارج شدند. بچاقچی ها به نقل تاریخ مشهور در همان اواخر دوران صفویه به جنوب کشور تبعید گشتند که تا به امروز در همان مناطق ساکن هستند ، آنها به لحاظ دینی و اعتقادی و مذهبی دارای عقیده تشیع دوازده امامی بوده و هستند ، از جمله قدیمی ترین منابع در دسترس که اشاره به نام بچاقچی دارد جهانگرد عرب ابن بطوطه است که از دیدار با افرادی که جایگاه ویژه ای در منطقه سکونت خود داشتند و از طایفه و ایل بچاقچی بودند خبر میدهد، این دیدار در مناطق تحت امر عثمانی اتفاق افتاده است. که نشان میدهد بچاقچی ها همانند سایر ایلات ترک که به همراهی با صفویه و دشمنی و نزاع با عثمانی به علت آزار و اذیت و سرکوب عثمانی که به جرم شیعه گری و علوی گری بودن پیوستند دارای اصالت تشیع میباشند ، در آن عصر علت مبنای اساسی اتحادشان همین بود ، مردم این ایل به صورت سنتی نسبت به اعتقادات خود بسیار پایبند و متعصب بوده اند و این امر تا به امروز نیز ادامه دارد ، آنچنانکه بزرگترین و نامی ترین هیئات مذهبی در مناطق زندگیشان از جمله سیرجان متعلق به مردم این ایل بوده و می باشد. تعدد تیره و طایفه ایل بچاقچی دارای دو روایت می باشد که از هشت تیره و طایفه تا هجده تیره بیان شده است. همچنین صدها خاندان و خانواده و قوم که همگی تحت ریاست خان ایل بوده اند، طوائف اصیل و اصلی آن را هفت طائفه ترک زبان و مابقی طوائف را ابواب جمعی ایل دانسته اند که در گذشت سالیان و به مرور زمان به ایل پیوسته اند. بچاقچی ها در گذشته به پرورش اسب و دام مشغول و سواره نظام ارتش در کرمان را تشکیل می دادند.





