بهلول شیبانی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بهلول بن بشر شیبانی سرداری دلیر و اهل موصل بود که از اطاعت هشام بن عبدالملک سر بر تافت و بر علیه او شورش کرد و در جایی میان جزیره و موصل با سپاه خلیفه روبه رو گردید و پس از نبردی دشوار مغلوب و کشته شد.
بهلول بن بشر ملقب به (کثاره) اهل موصل و از قبیله شیبان در سال ۱۲۰ هجری سر به شورش برداشت. انگیزه شورش وی بی عدالتی حاکم یکی از روستاهای موصل بود. به این ترتیب که بهلول در سفر حج برده خود را فرستاد تا برای او سرکه بخرد، اما فروشنده به جای سرکه به وی شراب فروخته بود. هنگامی که بهلول متوجه این قضیه شد، نزد فروشنده آن روستا رفته و خواسته بود تا شراب را پس گرفته و سرکه به جایش بدهد، اما فروشنده امتناع کرده و در نتیجه بهلول شکایت خود را نزد کارگزار آن روستا برد و در جواب شنید که (شراب تلخ از تو و قوم تو و گفتار شیرین تو بهتر است.) همین مسئله سبب خشم و شورش وی علیه خلیفه شده بود.
آغاز شورش بهلول
هنگامی که بهلول قصد عصیان داشت، تصمیم گرفت ابتدا به حج برود و در مکه با عده ای از کسانی که با وی هم عقیده بودند، دیدار کرد. این عده که تعدادشان به چهل نفر می رسید، بهلول شیبانی را به عنوان حاکم خود انتخاب کرده و همگی به روستایی از روستاهای موصل رفتند و طوری وانمود کردند که از سوی هشام بن عبدالملک آمده اند. ابتدا به آن روستایی که بهلول در سفر حج از آن جا سرکه خریده بود، رفتند و نخستین اقدامی که انجام دادند، کشتن کارگزار آن روستا بود. ایشان با این عمل خود طغیان و قیام خود را آشکار کرده و عازم قتل خالد بن عبدلله القسری، حاکم عراق شدند. بهلول و یارانش اعتقاد داشتند که خالد مسجدها را ویران می کند و کلیساها را آباد می کند. گبران را ولایت دار مسلمانان می کند و زنان مسلمان را به ذمیان شوهر می دهد، لذا قصد کشتن او را دارند.
رابطه بهلول با خالد قسری
در این هنگام کارگزار موصل به هشام بن عبدالملک نامه ای نوشت و گزارش شورش بهلول و همراهانش را به او داد و از وی کمک خواست. هشام نیز در جواب نوشت کثارة بن بشر را به جنگ او بفرست - چرا که هشام بن عبدالملک وی را جز لقبش بهلول نمی شناخت- کارگزار برایش نوشت که شورش گر همین کثارة بن بشر می باشد. سپس بهلول به یارانش گفت: «به خدا که ما نمی توانیم با این زاده زن ترسا (خالد) کاری کنیم.» خالد بن عبدلله برای دفع شورش از واسط بیرون و به حیره رفت. در آن جا سپاهیان شامی بودند که به یاری کارگزار هند آمده بودند. خالد آن ها را به جنگ با خوارج دستور داد و گفت: هر کس یک نفر آن ها را بکشد او را بخششی افزودن بر آن چه در شام گرفته است، من می بخشم و از رفتن به هند معافش می کنم. آن سپاه که ششصد نفر بودند به همراه دویست نفر از پاسبانان که خالد ضمیمه آن کرد عازم جنگ با بهلول و همراهانش شدند، دو سپاه در کنار رود فرات با هم رو به رو شدند و فرمانده سپاه شام کشته شد و لشکرش تار و مار شد و به کوفه بازگشت. سپس خالد یکی از سران شیبان از بنی حوشب بن زید بن رویم را به مقابله با بهلول فرستاد که میان شام و موصل با هم رو به رو شدند آن ها نیز پس از نبردی شکست خوردند و به شام بازگشتند و بهلول عازم موصل شد، اما پس از مدتی نظرش تغییر پیدا کرده و برای سرنگون ساختن هشام عازم شام شد. هشام نیز سپاهی را به منظور مقابله با بهلول و والی ناحیه جزیره نیز سپاه دیگری و خالد نیز سپاهی از عراق را به جنگ بهلول فرستادند. سرانجام بهلول شیبانی در این هنگام بود که خود را محاصره این سپاهیان دید و جنگ در محلی به نام «کحیل» در نزدیکی موصل در گرفت و بهلول و یارانش رشادت های فراوانی در صحنه نبرد از خودشان نشان دادند و بسیاری از آن ها کشته شدند و خود بهلول نیز در نبردی سخت به هلاکت رسید. بهلول پیش از کشته شدن به یارانش گفت: «اگر من کشته شدم امیرالمؤمنین دعامه شیبانی جانشین من خواهد شد و اگر او به هلاکت رسید عمرو یشکری جانشین او خواهد بود.» سرانجام هر سه آن ها کشته شدند و شورش آن ها سرکوب شد.

پیشنهاد کاربران

بپرس