لغت نامه دهخدا
1- دهستان بویراحمد گرمسیر. 2- دهستان بویراحمد سرحدی. 3- دهستان بویراحمد سردسیر. 4- دهستان بهمئی گرم سیر. 5- دهستان بهمئی سردسیر. 6- دهستان بهمئی سرحدی. 7- دهستان طیبی گرم سیر. 8- دهستان طیبی سرحدی. 9- دهستان چرام. 10- دهستان دشمن زیاری.جمع قراء این شهرستان 497 آبادی کوچک و بزرگ و جمعیت آن در حدود 155 هزار تن با نفوس شهر بهبهان است. آثار باستانی این شهرستان بشرح زیر است : 1- در شهر بهبهان بنای چندین امامزاده دیده می شود که از همه مهمتر بنای امام زاده شاه فضل است که می گویند برادر حضرت رضا ( ع ) می باشد و ظاهراً بقعه آن در حدود یکهزار سال پیش بنا شده است. 2- بین برازجان و رام هرمز خرابه هایی وجود دارد که به عقیده کارشناسان مربوط به عهد ساسانیان است. 3- در ارجان خرابه هایی وجود دارد که مربوط به عهد ساسانیان است. 4- بین اسک و ارجان نیز خرابه هائی موجود است که مربوط به عهد ساسانیان است. 5- در خیرآباد محل معروف به چهار طاق باقی مانده ابنیه ساسانیان مشاهده میشود. 6- در میدان نفت محلی را بنام معبد دوره اشکانی نام می برند. معادن : در این شهرستان معادن نسبتاً مهمی بشرح زیر دیده میشود. 1- دربخشهای گچساران و آغاجاری و حومه بهبهان معدن نفت موجود است که بوسیله شرکت نفت ایران و انگلیس بهره برداری می شد. ولی اکنون بوسیله شرکت ملی نفت ایران بهره برداری میشود. 2- در اغلب کوه های این شهرستان معدن گچ موجود است. 3- در ارتفاعات تجک و بعضی از ارتفاعات بخش کهکیلویه معادن گوگرد دیده میشود که هنوز بهره برداری نشده است. 4- سنگ جهت تهیه سیمان در کوههای بیلوان ، ماهرو، چشم سیاه وجود دارد. 5- در محلهای تنگ تکا، تنگ دورق و تنگ سبق معدن سنگ مومیائی یافت میشود. بخش حومه بهبهان از 57 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده. جمعیت آن در حدود پانزده هزار نفر است. اکثر قراء بخش در طول رودخانه مارون و خیرآباد واقع است. قراء مهم آن عبارتند از: دودانگه کردستان کیکاوس ،نشان و یازنان. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ). جمعیت حوزه بهبهان 174415 تن و مرکز آن شهر بهبهان است که 29886 تن جمعیت دارد. ( از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به ماده بعد شود.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
شهر بهبهان در ۳۴۹ هزار گزی جنوب خاوری اهواز واقع شده است . و یکی از شهرهای قدیمی کشور میباشد . قبل از تسلط اعراب یکی از پنج قسمت ناحیه شیراز بنام کوره قباد موسوم بوده که حکومت نشین آن را اره کان یا اره جان می نامیده اند و بعدها اهالی از اره جان یا ارغون به محل فعلی انتقال یافته اند .
پیشنهاد کاربران
بِهبَهان مرکز شهرستان بهبهان در استان خوزستان است. بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵، جمعیت شهر بهبهان ۱۲۲٬۶۰۴ تن بوده است.
• واژه «بَهو» به معنای کوشک می باشد. کوشک را قصری می گویند که در اطراف آن باغ قرار داشته باشد. پس از تخریب ارجان ( شهری که در فاصله ۷ کیلومتری شمال بهبهان قرار داشته ) ، اهالی آنجا در محل «بَهو» خانه هایی بهتر از خانه های پیشین خود می سازند که شباهت به کوشک داشته اند. به این خانه ها در لفظ اهالی بومی «بهبهو» گفته می شده است.
... [مشاهده متن کامل]
• برخی از مورخان معتقدند که ساکنان اولیه این شهر، بهان ( سیاه چادر ) نشین بوده اند و چون خانه های خود در این مکان را از سنگ و گچ ساختند، در زمستان و تابستان آسایش بهتری در آن ها نسبت به چادر داشتند. پس آنجا را «به بهان» یعنی بهتر از سیاه چادر نامیدند.
تاریخ بهبهان همواره و همه جا با تاریخ آریاگان ( ارگان/ارجان ) همراه بوده و اساساً یکی شمرده می شود. ایالت باستانی ارجان ( شامل شهرستان بهبهان، امیدیه، آغاجاری و استان بوشهر و استان کهگلویه و بویراحمد کنونی ) متعلق به دوره ایلامی، دوران میانی در ایران بود که در مرز خوزستان و فارس واقع شده بود. بر روی سکه های عرب - ساسانی و اسلامی، نام این ایالت باستانی به صورت ارجن و در منابع دوره اسلامی به صورت ارّجان نیز آمده است. یونانیان نیز از این شهر با نام ارکران یاد کرده اند.
منابع تاریخی از نام های دیگری چون رامقباد، بِرامقباد، اَبَرقباد، آمد قباد، به از آمد کواذ، به از آمِدِ کَواد ( به معنی قباد بهتر از آمد است ) برای ارجان استفاده کرده اند، که بخش دوم مشترک در همهٔ آن ها به نام پادشاه قباد یکم ساسانی اشاره دارد. یوزف مارکوارت و پاول شوارتس «به از آمِدِ کَواد» را به عنوان نام رسمی ارگان می شناسد.
در تقسیمات پنج کوره ای ایالت پارس در زمان ساسانیان، شهر ارگان مرکز کورهٔ ارجان با نام های دیگر قبادخوره، کورهٔ قباد بوده است. به گفتهٔ مورخان، کوره ارگان در اواخر دورهٔ ساسانی از شمال و شمال شرقی به استان اصفهان کنونی، از جنوب به خلیج پارس، از جنوب غربی به منطقه دورق ( سُرّق ) ، از غرب و شمال غربی به رامهرمز، از شرق به کوه شاپور و از جنوب شرقی به ایالت اردشیرخوره می رسید.
• واژه «بَهو» به معنای کوشک می باشد. کوشک را قصری می گویند که در اطراف آن باغ قرار داشته باشد. پس از تخریب ارجان ( شهری که در فاصله ۷ کیلومتری شمال بهبهان قرار داشته ) ، اهالی آنجا در محل «بَهو» خانه هایی بهتر از خانه های پیشین خود می سازند که شباهت به کوشک داشته اند. به این خانه ها در لفظ اهالی بومی «بهبهو» گفته می شده است.
... [مشاهده متن کامل]
• برخی از مورخان معتقدند که ساکنان اولیه این شهر، بهان ( سیاه چادر ) نشین بوده اند و چون خانه های خود در این مکان را از سنگ و گچ ساختند، در زمستان و تابستان آسایش بهتری در آن ها نسبت به چادر داشتند. پس آنجا را «به بهان» یعنی بهتر از سیاه چادر نامیدند.
تاریخ بهبهان همواره و همه جا با تاریخ آریاگان ( ارگان/ارجان ) همراه بوده و اساساً یکی شمرده می شود. ایالت باستانی ارجان ( شامل شهرستان بهبهان، امیدیه، آغاجاری و استان بوشهر و استان کهگلویه و بویراحمد کنونی ) متعلق به دوره ایلامی، دوران میانی در ایران بود که در مرز خوزستان و فارس واقع شده بود. بر روی سکه های عرب - ساسانی و اسلامی، نام این ایالت باستانی به صورت ارجن و در منابع دوره اسلامی به صورت ارّجان نیز آمده است. یونانیان نیز از این شهر با نام ارکران یاد کرده اند.
منابع تاریخی از نام های دیگری چون رامقباد، بِرامقباد، اَبَرقباد، آمد قباد، به از آمد کواذ، به از آمِدِ کَواد ( به معنی قباد بهتر از آمد است ) برای ارجان استفاده کرده اند، که بخش دوم مشترک در همهٔ آن ها به نام پادشاه قباد یکم ساسانی اشاره دارد. یوزف مارکوارت و پاول شوارتس «به از آمِدِ کَواد» را به عنوان نام رسمی ارگان می شناسد.
در تقسیمات پنج کوره ای ایالت پارس در زمان ساسانیان، شهر ارگان مرکز کورهٔ ارجان با نام های دیگر قبادخوره، کورهٔ قباد بوده است. به گفتهٔ مورخان، کوره ارگان در اواخر دورهٔ ساسانی از شمال و شمال شرقی به استان اصفهان کنونی، از جنوب به خلیج پارس، از جنوب غربی به منطقه دورق ( سُرّق ) ، از غرب و شمال غربی به رامهرمز، از شرق به کوه شاپور و از جنوب شرقی به ایالت اردشیرخوره می رسید.
آخیجهان ( آخیج هان ) روستایی در توفارقان آذربایجانشرقی،
هان= خان مثل ایلهان ( خان ایل ) و آیهان ( خان ماه )
ایسفهان ( اصفهان ) بهبهان، فراهان، دانسفهان، کوچسفهان، ووهان، یوهان. . . . اینها اسم مکان هایی هستند. که آخرشان هان دارد.
هان= خان مثل ایلهان ( خان ایل ) و آیهان ( خان ماه )
ایسفهان ( اصفهان ) بهبهان، فراهان، دانسفهان، کوچسفهان، ووهان، یوهان. . . . اینها اسم مکان هایی هستند. که آخرشان هان دارد.
بهبهانی ها اصالتا پارسی هستن ولی عرب و لور هم سا کن بهبهان هستن.
نام پارسی فرشته مقرب اسرائیل
بهبهان اسم امروزی نیست و تمام مورخان گیج هستند .
بهبهان شهری عیلامی بوده و پادشاهی کیتین هوتران عیلامی از سلسله ی ایگه هلکی نشان میدهد قدمت بهبهان کنونی به پنج تا شش هزار سال پیش و در آغاز پیدایش عیلام برمیگردد.
... [مشاهده متن کامل]
نام اصلی و واقعی بهبهان که ساکنین اولیه پارسی نژاد بودند ؛ بغبغان بوده بغ یعنی خدا و بغبغان یعنی شهر خدای خدایگان ؛ همینطور که ما نام بغداد را داریم و بغداد یعنی خدا داد و نامی پارسی و ساسانی است اعراب چون تلفظ بغبغان برایشان سخت بود بغبغان را در زمان اسلامی به بهبهان معرب کردند .
در بهبهان کنونی ما باغی به نام باغ بهو داریم که معنا نمیدهد باغ سیاه چادر بلکه در اصل باغ بغو بوده یعنی باغِ خدای کوچک . و احتمالا باغی اهدایی بوده . . سخن بسیار و اندک مجال
بهبهان شهری عیلامی بوده و پادشاهی کیتین هوتران عیلامی از سلسله ی ایگه هلکی نشان میدهد قدمت بهبهان کنونی به پنج تا شش هزار سال پیش و در آغاز پیدایش عیلام برمیگردد.
... [مشاهده متن کامل]
نام اصلی و واقعی بهبهان که ساکنین اولیه پارسی نژاد بودند ؛ بغبغان بوده بغ یعنی خدا و بغبغان یعنی شهر خدای خدایگان ؛ همینطور که ما نام بغداد را داریم و بغداد یعنی خدا داد و نامی پارسی و ساسانی است اعراب چون تلفظ بغبغان برایشان سخت بود بغبغان را در زمان اسلامی به بهبهان معرب کردند .
در بهبهان کنونی ما باغی به نام باغ بهو داریم که معنا نمیدهد باغ سیاه چادر بلکه در اصل باغ بغو بوده یعنی باغِ خدای کوچک . و احتمالا باغی اهدایی بوده . . سخن بسیار و اندک مجال
بااطمینان تمام
درزمان قدیم تقریبا درزمان اشکانیان پادشاهی بود بنام ( هانی ) دران مناطق که سنگ نوشتهایش هنوزهم خوشبختانه موجود است
ایشان باغی داشت که بنام خود بود یعنی ( باغ هانی ) به مرور زمان باغ هانی تبدیل به بهبان شد
این مورد از موارد تایید شده هستش
درزمان قدیم تقریبا درزمان اشکانیان پادشاهی بود بنام ( هانی ) دران مناطق که سنگ نوشتهایش هنوزهم خوشبختانه موجود است
ایشان باغی داشت که بنام خود بود یعنی ( باغ هانی ) به مرور زمان باغ هانی تبدیل به بهبان شد
این مورد از موارد تایید شده هستش
اصفهان یا ایسفهان؟؟حروف ( ح. ع. ص. ض. ذ. ط. ظ ) مخصوص زبان عربی است. ودر هیچ زبانی وجودندارد. کلمات تورکی را عمدا با اینحروف نوشته اند. تا به کلمات تورکی هویت عربی بدهند. ایسفهان. کوچسفهان. دانسفهان (
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
دان=شمال مثل دان اولدوزی=ستاره ی شمالی، ستاره ی قطبی ) بهبهان ( آغاجاری=آغاج اری=کسانی که به درخت اهمیت می دهند ) . فراهان. بومهن. رودهن. جهان. کیهان. برهان. سوهان. یوهان. اورهان. و هر کلمه ایی هان ( آتیلا هون. تازیانه ی خدا بر رویزمین ) داشته باشد. تورکی است. مثل آیهان. ایلهان. فرهان. .
بهبهان:یکی از اقوام ساکن در بهبهان آغاجاری ها هستند
آغاجاری یا آغاجری:نام مردمی ترک نژاد
این تیره در قدیم ایلی بزرگ و داراى شاخه هاى طایفه ای: قره جری، تیلکوهی، جغتائی، جامه بزرگی، ویسی، شهروئی، شیرالی، بیگدلی، بیجنی، بوالی، باولی، بالیاوی، گشتیل، خلیفه ای، عبداللهی، قراماسوقی ( سوقی ) ، چنگلوائی بوده است. آنها از عم زادگان افشارها و همراهان اتابک سنقر بن مودود سلغرى ( ۵۵۷ ـ ۵۴۰ق ) مىیباشند که پس از حاکمیت آن سنقر در فارس که بعدها به اتابکان فارس مشهور شدند در کهکیلویه اقامت کرده اند.
... [مشاهده متن کامل]
این طایفه که در منطقهٔ بلاد شاپور ( شهر قدیم دهدشت و توابع ) سکونت داشته اند به مرور زمان در اثر اتفاقات تاریخی ضعیف شده و سازمان قومی آنها از هم گسسته است تا جائیکه از آنان طایفه هاى کوچکی مانده اند که بعضی از آنان مستقل هستند و قسمتی به صورت پراکنده در حومهٔ بهبهان و ایلات دیگر زندگی مینمایند
آغاجاری یا آغاجری:نام مردمی ترک نژاد
این تیره در قدیم ایلی بزرگ و داراى شاخه هاى طایفه ای: قره جری، تیلکوهی، جغتائی، جامه بزرگی، ویسی، شهروئی، شیرالی، بیگدلی، بیجنی، بوالی، باولی، بالیاوی، گشتیل، خلیفه ای، عبداللهی، قراماسوقی ( سوقی ) ، چنگلوائی بوده است. آنها از عم زادگان افشارها و همراهان اتابک سنقر بن مودود سلغرى ( ۵۵۷ ـ ۵۴۰ق ) مىیباشند که پس از حاکمیت آن سنقر در فارس که بعدها به اتابکان فارس مشهور شدند در کهکیلویه اقامت کرده اند.
... [مشاهده متن کامل]
این طایفه که در منطقهٔ بلاد شاپور ( شهر قدیم دهدشت و توابع ) سکونت داشته اند به مرور زمان در اثر اتفاقات تاریخی ضعیف شده و سازمان قومی آنها از هم گسسته است تا جائیکه از آنان طایفه هاى کوچکی مانده اند که بعضی از آنان مستقل هستند و قسمتی به صورت پراکنده در حومهٔ بهبهان و ایلات دیگر زندگی مینمایند
برآمده از قرن پنج. شهریست گرمسیر در شرق خوزستان وجه تسمیه ی آن به تغییر مکان سکونت برمی گرد.
بهبهان یا بهبهون اولین معنایی را که می رساند، جاییست بهتر از جای دیگر حال یا چادر یا ارجان.
دارای باغات و نخیلات فراوان، همچنین لبنیات اش زبانزد است.
... [مشاهده متن کامل]
شهریست نیمه صنعتی با پتانسیل های بسیار برای توسعه، کما اینکه از گذشته در حیطه ی جغرافیای منطقه نقش های فراوان داشته است.
بهبهان یا بهبهون اولین معنایی را که می رساند، جاییست بهتر از جای دیگر حال یا چادر یا ارجان.
دارای باغات و نخیلات فراوان، همچنین لبنیات اش زبانزد است.
... [مشاهده متن کامل]
شهریست نیمه صنعتی با پتانسیل های بسیار برای توسعه، کما اینکه از گذشته در حیطه ی جغرافیای منطقه نقش های فراوان داشته است.
بهبهان*بهبهون در زبان لری بختیاری *
به:::بهداروند*بختیاروند *
بهون*به هون*:::بهترین خانه*سیاه چادر
بهبهان ::::بهترین خانه ی بهداروند
طوایف ساکن در بهبهان ::
شجرنامه ( بهمن. شیر. خدر. کوروش.
... [مشاهده متن کامل]
طیب. یوسف. . . . این شیش پسر
، پسران عالی پسر لیراو پسر بایوجمال *
بایوجمان*پسر بهدار هستند )
1 - ایل یوسفی ( ایسوی. یوسف عالی )
2 - ایل بهمئی ( بهمن عالی )
3 - ایل شیرعالی ( شیرالی )
4 - ایل خدرعالی ( خدری. خضری. خیرالی )
5 - ایل طیبی ( طیب عالی. تیبی. عالی طیب. طیب آلی )
6 - ایل کرایی ( کورش عالی )
هم اکنون چند طایفه از ایل کرایی در
ایل بهمئی و یوسفی زندگی می کنند
صفی میرزا رئیس ایل کرایی در زمان صفوی در خلیل آباد
بختیاری خود را شاه نامید
و توسط شاه صفوی سرکوب شد
و طوایف آن به سایر نقاط کشور کوچانده شد
طوایف جدا شده از ایل کرایی ( راهدار کرایی. کردونی. آل بوکر.
کرونی. گرائی. کرانی. کهوایی. کاورائی. کهرازهی. کره ای. کورانلی. کواری. )
طوایف وابسته به 6 ایل
طایفه شهرویی شیرالی. طایفه آل
خورشیدی شیرالی. تیره خدری و شهرویی طایفه عکاشه بابادی.
طایفه خضرو. طایفه قنواتی بهمئی
به:::بهداروند*بختیاروند *
بهون*به هون*:::بهترین خانه*سیاه چادر
بهبهان ::::بهترین خانه ی بهداروند
طوایف ساکن در بهبهان ::
شجرنامه ( بهمن. شیر. خدر. کوروش.
... [مشاهده متن کامل]
طیب. یوسف. . . . این شیش پسر
، پسران عالی پسر لیراو پسر بایوجمال *
بایوجمان*پسر بهدار هستند )
1 - ایل یوسفی ( ایسوی. یوسف عالی )
2 - ایل بهمئی ( بهمن عالی )
3 - ایل شیرعالی ( شیرالی )
4 - ایل خدرعالی ( خدری. خضری. خیرالی )
5 - ایل طیبی ( طیب عالی. تیبی. عالی طیب. طیب آلی )
6 - ایل کرایی ( کورش عالی )
هم اکنون چند طایفه از ایل کرایی در
ایل بهمئی و یوسفی زندگی می کنند
صفی میرزا رئیس ایل کرایی در زمان صفوی در خلیل آباد
بختیاری خود را شاه نامید
و توسط شاه صفوی سرکوب شد
و طوایف آن به سایر نقاط کشور کوچانده شد
طوایف جدا شده از ایل کرایی ( راهدار کرایی. کردونی. آل بوکر.
کرونی. گرائی. کرانی. کهوایی. کاورائی. کهرازهی. کره ای. کورانلی. کواری. )
طوایف وابسته به 6 ایل
طایفه شهرویی شیرالی. طایفه آل
خورشیدی شیرالی. تیره خدری و شهرویی طایفه عکاشه بابادی.
طایفه خضرو. طایفه قنواتی بهمئی