[ویکی فقه] بَنور، شهری کهن در شرق ِ استان پنجاب هند که در ۳۰ و ۳۴ عرض شمالی و ۷۶ و ۴۳ طول شرقی واقع شده است .
نام شهر در زبان سنسکریت «وَهْنیور» بوده که درگذر زمان به صورت بنیور و بنور درآمده است . برای نخستین بار، بابر در سده ۱۰ق / ۱۶م از این شهر با نام امروزی ِ آن نام برده است . در گذشته این منطقه به سبب یاسمن های سفیدش که از آن عطر تهیه می شده ، شهرت داشته است . شاید به همین سبب است که برخی از منابع این شهر را با نام ِ پُشپانَگری و یا پُشپاوَتی ، به معنی شهر گل ها یاد کرده اند؛ اما باید گفت که امروزه این نام چندان درخور بنور نیست . ویرانه هایی که این شهر را در بر گرفته است ، از قدمت تاریخ آن حکایت دارد.
در حکومت خاندان سادات
بنور در لشکرکشی سلطان محمود غزنوی به هند در ۳۹۵ق /۱۰۰۵م به تصرف سپاهیان او درآمد. اهمیت این شهر به دوران حکومت خاندان سادات (۸۱۷ - ۸۵۵ق /۱۴۱۴-۱۴۵۱م ) باز می گردد. این خاندان نسب خود را به ابوالفرج ِ واسطی می رساندند که گفته شده : پس از استیلای هلاکو بر بغداد در ۶۵۶ق /۱۲۵۸م به هند مهاجرت کرده است . سر دودمان این سلسله ، خضرخان (حک ۸۱۷ -۸۴۴ق /۱۴۱۴- ۱۴۲۱) بود که از جانب امیرتیمور گورکانی ، حکمرانی ِ ملتان را داشت . چون حکام ِ این سلسله در آغاز متکی به تیموریان بودند، نزد طبقات نظامی ، افغان ها و ترکان ِ دهلی محبوبیتی نداشتند. سرانجام در ۸۵۵ق بساط حکمرانی آنان به دست ِ بهلول خان لودی از رؤسای طوایف افغان برچیده شد. ظهیرالدین محمد بابر در ۹۳۲ق /۱۵۲۶م در بنور اردو زد و ضمن ستایش زیبایی های طبیعی ِ این منطقه دستور داد تا چارباغی در دهانه دره پرآب آنجا بسازند. بنور در ۱۱۷۷ق /۱۷۶۳م به تصرف نیروهای سیک درآمد و در قلمرو دولت پاتیاله قرار گرفت و تا ۱۳۳۵ش /۱۹۵۶م که در ایالت پنجاب هند ادغام گردید، تحت تصرف آنان باقی بود.
از بزرگان این شهر
از بزرگان ِ این شهر، شیخ آدم بنوری (ه م ) از مشایخ نقشبندیه است که در دوران حکومت شاه جهان در سدة ۱۱ق /۱۷م در این شهر می زیست . شاه جهان که از نفوذ او در میان مردم بیم داشت ، او را در ۱۰۵۲ق /۱۶۴۲م به مکه تبعید کرد.
نام شهر در زبان سنسکریت «وَهْنیور» بوده که درگذر زمان به صورت بنیور و بنور درآمده است . برای نخستین بار، بابر در سده ۱۰ق / ۱۶م از این شهر با نام امروزی ِ آن نام برده است . در گذشته این منطقه به سبب یاسمن های سفیدش که از آن عطر تهیه می شده ، شهرت داشته است . شاید به همین سبب است که برخی از منابع این شهر را با نام ِ پُشپانَگری و یا پُشپاوَتی ، به معنی شهر گل ها یاد کرده اند؛ اما باید گفت که امروزه این نام چندان درخور بنور نیست . ویرانه هایی که این شهر را در بر گرفته است ، از قدمت تاریخ آن حکایت دارد.
در حکومت خاندان سادات
بنور در لشکرکشی سلطان محمود غزنوی به هند در ۳۹۵ق /۱۰۰۵م به تصرف سپاهیان او درآمد. اهمیت این شهر به دوران حکومت خاندان سادات (۸۱۷ - ۸۵۵ق /۱۴۱۴-۱۴۵۱م ) باز می گردد. این خاندان نسب خود را به ابوالفرج ِ واسطی می رساندند که گفته شده : پس از استیلای هلاکو بر بغداد در ۶۵۶ق /۱۲۵۸م به هند مهاجرت کرده است . سر دودمان این سلسله ، خضرخان (حک ۸۱۷ -۸۴۴ق /۱۴۱۴- ۱۴۲۱) بود که از جانب امیرتیمور گورکانی ، حکمرانی ِ ملتان را داشت . چون حکام ِ این سلسله در آغاز متکی به تیموریان بودند، نزد طبقات نظامی ، افغان ها و ترکان ِ دهلی محبوبیتی نداشتند. سرانجام در ۸۵۵ق بساط حکمرانی آنان به دست ِ بهلول خان لودی از رؤسای طوایف افغان برچیده شد. ظهیرالدین محمد بابر در ۹۳۲ق /۱۵۲۶م در بنور اردو زد و ضمن ستایش زیبایی های طبیعی ِ این منطقه دستور داد تا چارباغی در دهانه دره پرآب آنجا بسازند. بنور در ۱۱۷۷ق /۱۷۶۳م به تصرف نیروهای سیک درآمد و در قلمرو دولت پاتیاله قرار گرفت و تا ۱۳۳۵ش /۱۹۵۶م که در ایالت پنجاب هند ادغام گردید، تحت تصرف آنان باقی بود.
از بزرگان این شهر
از بزرگان ِ این شهر، شیخ آدم بنوری (ه م ) از مشایخ نقشبندیه است که در دوران حکومت شاه جهان در سدة ۱۱ق /۱۷م در این شهر می زیست . شاه جهان که از نفوذ او در میان مردم بیم داشت ، او را در ۱۰۵۲ق /۱۶۴۲م به مکه تبعید کرد.
wikifeqh: وهنیور