بلندی

/bolandi/

مترادف بلندی: ارتفاع، اوج، علو، رفعت، سربالایی، فراز، قدر ، رسایی، شدت، طول، درازی، ارزش، اعتبار، طولانی بودن

متضاد بلندی: پستی، حضیض، سفل، کوتاهی

معنی انگلیسی:
altitude, elevation, eminences, height, high, high-ness, tallness, up, highness, loudness, [fig.] eminence

لغت نامه دهخدا

بلندی. [ ب ُ ل َ دا ] ( ع اِ )پهنا. ( منتهی الارب ). عریض و پهن. ( اقرب الموارد ).

بلندی. [ ب ُ ل َ ] ( حامص ، اِ ) برآمدگی ، نقیض پستی و کوتاهی. ( ناظم الاطباء ). برشدگی. شُموخ. عَرار. عَلاوة. عِلْو یا عُلُوّ. قُردَوة. قِنی ̍ :
گشاده شود کار چون سخت بست
کدامین بلندی که نابوده پست.
ابوشکور.
همی داشتش چون یکی تازه سیب
که اندر بلندی ندیدی نشیب.
فردوسی.
جهان را بلندی و پستی توئی
ندانم چه ای هرچه هستی توئی.
فردوسی.
زایران برآرم یکی تیره خاک
بلندی ندانند باز از مغاک.
فردوسی.
بدرد دل و مغزشان از نهیب
بلندی ندانند باز از نشیب.
فردوسی.
زمین را بلندی نبد جایگاه
یکی مرکزی تیره بود و سیاه.
فردوسی.
تا در بر هر پستی پیوسته بلندیست
تا درپس هر لیلی آینده نهاریست.
فرخی.
هَدهَدة؛ فرود آوردن چیزی را از بلندی به پستی. ( از منتهی الارب ). || علو. بالایی. ( فرهنگ فارسی معین ). رفعت. ( آنندراج ) ( غیاث ) :
آفتابی بدان بلندی را
لکه ابرناپدید کند.
سعدی.
- بلندی همت ؛ بلندهمتی. دارای همت بلند بودن : نوع سیم از انواع تحت جنس شجاعت ، بلندی همت است. و آن عبارتست از آنکه نفس را در طلب جمیل سعادت و شقاوت این جهانی در چشم نیاید و بدان استبشار و ضجرت نماید تا بحدی که از هول مرگ نیز باک ندارد. ( نفائس الفنون ، حکمت عملی ). || درازی. ( غیاث ) ( آنندراج ). طول. ( فرهنگ فارسی معین ) :
هرگزبود آدمی بدین زیبایی
یا سرو بدین بلندی و رعنایی.
سعدی.
- امثال :
بلندی شمشیر چه باید گامی پیش نه ؛ یونانیان می نویسند که جوانی از مردم اسپارطه از کوتاهی شمشیر خویش شکایت میکرد، مادر گفت از صف گامی پیش نه. لیکن ظاهراً این مثل در ایران نیز متداول بوده و عامیان امروز گویند: بلندی قداره بی فایده است یک قدم جلو. ( از امثال و حکم دهخدا ). و رجوع به روزنامه فکر آزاد شماره 40 سال اول شود.
- بلندی روز؛ فراخی آن. وقت نیمروز: شدّالنهار؛ وقت ارتفاع نهار و بلندی روز. ( منتهی الارب ). || ارتفاع. ( از ناظم الاطباء )( فرهنگ فارسی معین ). شَرَف. سَمک : هریکی را [ از هرمان مصر ] چهارصد ارش دراز است اندر چهارصد ارش پهنا اندر چهارصد ارش بلندی. ( حدود العالم ). || بزرگی و افراختگی. ( ناظم الاطباء ). بزرگی و عظمت. ( فرهنگ فارسی معین ). ذِکر. رِفعة. سَناء. علاء. عُلوّ. عُلی ̍. فُخَیمة. مَسعاة. مَعلاة :بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - علو بالایی مقابل پستی کوتاهی . ۲ - ارتفاع ۳ - درازی طول . ۴ - بزرگی عظمت . ۵ - ( اسم ) قله ( کوه ) . ۶ - نجد مقابل غور . ۷ - اوج و ذروه . یا بلندی طاق . خیز ( در ساختمان ) .

فرهنگ معین

( ~. ) ۱ - (ص نسب . ) علو، بالایی . مق . پستی ، کوتاهی . ۲ - ارتفاع . ۳ - درازی ، طول . ۴ - بزرگی ، عظمت . ۵ - (اِ. ) قله (کوه ). ۶ - نجد. مق . غور. ۷ - اوج ، ذروه .

فرهنگ عمید

۱. بلند بودن: بلندی دیوار.
۲. بلند و دراز شدن.
۳. شدت: بلندی صدا.
۴. [مجاز] ارزش، اهمیت: بلندی مقام.
۵. [مجاز] خوبی، همراهی: بلندی بخت.
۶. دراز و طولانی بودن: بلندی شب.
۷. (اسم ) مکان مرتفع: بلندی های البرز.
۸. طول، ارتفاع: قد درخت به بلندی چهارمترمی رسید.
۹. [قدیمی] بالاترین قسمت چیزی، اوج.

فرهنگستان زبان و ادب

{loudness} [فیزیک] اثر شدت صوت در شنوایی

گویش مازنی

/belendi/ بلندی – جای مرتفع

واژه نامه بختیاریکا

چغا؛ دِر؛ تَل؛ گَل نَرِه؛گَلِه نره

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مکانی بالاتر از دیگر مکانها را بلندی می گویند که از آن به مناسبت در بابهای طهارت، صلات، حج، مزار و جهاد سخن رفته است.
بلندی به معنای جای بلند مانند تلّ و تپه و همچنین به معنای ارتفاع است .
استحباب بعضی اعمال در بلندی
انجام دادن امور زیر مستحب است:ایستادن مؤذن در اذان اعلام بر بلندی، قرار گرفتن خطیب جمعه بر جای بلند مانند منبر یا غیر آن، تیمم کردن بر خاک یا سنگی که در بلندی قرار دارد، تکرار تلبیه در حال احرام هنگام برآمدن بر بلندی و فرود آمدن از آن و نیز گفتن ذکر «اللّه أکبر، اللّه أکبر، لا إله ألّا اللّه و اللّه أکبر، و الحمد للّه ربّ العالمین، اللّهم لک الشّرف علی کلّ شرف» هنگام برآمدن بر بلندی و عبور از پلها در سفر و نشستن بر موضع مرتفع هنگام ادرار کردن به گونه ای که از پاشیدن آن بر بدن و لباس جلوگیری شود؛ لیکن ادرار کردن در هوا از مکان مرتفع- مانند پشت بام- مکروه است.
بلندی قبر
مرتفع ساختن قبر از سطح زمین به مقدار چهار انگشت، مستحب و افزون بر آن مکروه است.
بلندی و نماز
...

دانشنامه عمومی

بُلندی یا بُلندا ( به عربی: ارتفاع ) اندازه فاصله عمودی است. به یک شیء یا پدیده دارای ارتفاع، مُرتَفَع یا بُلند ( در قدیم هم چنین بَرز ) گفته می شود.
واژهٔ ارتفاع در دو معنی کاربرد دارد. یکی بلندی قد یک چیز که در فارسی به آن بُلندی یا بُلندا گفته می شود و دیگری فاصلهٔ یک چیز از زمین ( مانند هواپیما ) که در فارسی به آن نیز فرازا گفته می شود.
در معنی اول ارتفاع به معنی فاصلهٔ میان بلندترین نقطهٔ یک جسم ( مانند یک ساختمان یا یک کوه ) از یک سطح مبنا ( مثلاً سطح دریا ) است. در کرهٔ زمین ارتفاع در آب و هوا نقش اساسی دارد. هرچه ارتفاع بیشتر باشد، آب و هوا سردتر و هرچه کم تر باشد، آب و هوا گرم تر است. [ ۱]
در ریاضیات، ارتفاع را در محور ( y ) از محورهای مختصات می سنجند.
عکس بلندی

بلندی (فیلم ۲۰۰۰). بلندی ( به هندی: Bulandi ) یا ارتفاع فیلمی محصول سال ۲۰۰۰ و به کارگردانی تاتیننی راما رائو است. در این فیلم بازیگرانی همچون آنیل کاپور، ریکا، راوینا تاندون، پارش راوال، شاکتی کاپور، رانجیت ایفای نقش کرده اند.
عکس بلندی (فیلم ۲۰۰۰)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

بُلَنْدی (loudness)
داوری ذهنی نسبت به توان و تراز صدای شنیده شده. گوش انسان برای بلندی صدای منفرد نمی تواند مقدار عددی مطلقی نسبت دهد، اما می تواند بلندی دو صدای متفاوت را با هم مقایسه کند. اندازۀ دقیق توان هر موج صوتی در هر نقطۀ خاص را شدت آن می گویند. مقایسۀ دقیق ترازهای صوتی با دستگاه سنجندۀ تراز صوت (تراز صدا) امکان پذیر است. این دستگاه ها را با یکای دسی بل درجه بندی می کنند.

جدول کلمات

ارتفاع

مترادف ها

elevation (اسم)
ترفیع، بلندی، علو، جای بلند و برامدگی

lift (اسم)
سرقت، دزدی، پیشرفت، ترقی، ترفیع، بلندی، جر ثقیل، بالابری، اسانسور، بالا بر، بالارو، برخاستگی

supremacy (اسم)
سبقت، برتری، تفوق، بلندی، افراشتگی

height (اسم)
فراز، تکبر، ارتفاع، بلندی، عرشه، رفعت، علی، آسمان، ارتفاعات، جای مرتفع، در بحبوحه

altitude (اسم)
فراز، ارتفاع، بلندی، مقام رفیع

looming (اسم)
بلندی

eminence (اسم)
بلندی، بزرگی، تعالی، پشته، برجستگی، بر امدگی، مقام، عالیجناب، جاه، علی، علو

sublimity (اسم)
بلندی، تعالی، رفعت، علو مقام، افراشتگی

exaltation (اسم)
بلندی، تجلیل، تمجید

eminency (اسم)
بلندی، بزرگی، تعالی، برجستگی، بر امدگی، مقام، عالیجناب، جاه

toft (اسم)
بلندی، پشته، خانه رعیتی، تپه کوچک، عرصه خانه و متعلقات ان

فارسی به عربی

ارتفاع , اعلاء , مصعد , منوال

پیشنهاد کاربران

لری بختیاری
چُغا ( ایلامی ) ، وابند، گل نره:بلندی، تپه
معادل لکی : بَرزی
سلیم
بلندی: بالاترین
بلندی :
دکتر کزازی در مورد واژه ی بلندی می نویسد : ( ( بلندی در پهلوی بلندیه bulandīh بوده است. ) )
زمین را بلندی نبُد جایگاه ؛ / یکی مرکزی تیره بود و سیاه
ستاره ، به سر بر، شگفتی نمود؛/به خاک اندرون، روشنائی فزود.
...
[مشاهده متن کامل]

توضیح بیت : زمین در آغاز ارجمندی و والایی نداشت کانون تیر فام و سیاه بود خورشید بر فراز آن شگفتی آفرید و خاک تیره و تار را روشنایی بخشید.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 193 )

کوهه
فراز

بپرس