بلاگردان جان و تن دعای مستمندانست
که بیند خیر از آن خرمن که ننگ از خوشه چین دارد.
حافظ.
بی بلاگردان خطر دارد ز چشم شور حسن وای بر شمعی که راند از نظر پروانه را.
صائب ( از آنندراج ).
- بلاگردان کسی شدن ؛ بجان خریدن بلا تا او سالم ماند. گویند خدا مرا بلاگردان تو کند. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ).