بلاش

/balAS/

فرهنگ اسم ها

اسم: بلاش (پسر) (پهلوی، اوستایی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: balash) (فارسی: بلاش) (انگلیسی: balash)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند کوچک یزگرد دوم پادشاه ساسانی و نوزدهمین پادشاه ساسانی، نیز نام چند تن از پادشاهان اشکانی
برچسب ها: اسم، اسم با ب، اسم پسر، اسم پهلوی، اسم اوستایی، اسم تاریخی و کهن

لغت نامه دهخدا

بلاش. [ ب ِ ] ( ق مرکب ) بلاژ. بی تقریب.بی سبب. بی جهت. ( برهان ) ( آنندراج ). فرهنگها کلمه را ساده گرفته اند اما مرکب از ب + لاش می نماید، و لاش به معنی عبث و بیهوده و غارت و تاراج است :
بدین رزمگاه اندر امشب مباش
همان تا شود گنج و لشکر بلاش.
فردوسی.
جدا خوانش هر روز دادی بلاش
یکی ابر بد ویژه دینارپاش.
( گرشاسب نامه ).
و رجوع به بلاژ شود.

بلاش. [ ب َ ] ( ص ، اِ ) مردم عارف. مرد عارف و عالم. ( ناظم الاطباء ).

بلاش. [ ب َ ] ( اِ ) پسر یزدگرد دوم و برادر فیروز است ( جلوس 483 م. وفات 487 م. ) نوزدهمین پادشاه ساسانی. وی با خوشنواز صلح کرد و دین عیسوی را در ارمنستان برسمیت شناخت. ( فرهنگ فارسی معین ). خوارزمی در مفاتیح العلوم او را پسر فیروز مردانه دانسته و گوید لقبش گرانمایه ( نفیس ) بوده است.

بلاش. [ ب َ ] ( اِخ ) نام شهری و مدینه ای. ( برهان ). شهری است که بلاش ساخته و بنام او موسوم بوده و آن را بلاشگرد می گویند، گویند در چهارفرسنگی مرو شاهجان بوده است. ( آنندراج ). || نام جزیره ای است در وامق و عذرای عنصری :
به یکی جزیره که نامش بلاش
رسیدند شادی ز دل کرده لاش.
عنصری.

فرهنگ فارسی

پسر یزد گرد دوم و برادر فیروز است ( جل. ۴۸۳ - ف. ۴۸۷ م . ) نوزدهمین پادشاه ساسانی وی با خوشنواز صلح کرد و دین عیسوی را در ارمنستان برسمیت شناخت
نام شهری و مدینه ای . شهری است که بلاش ساخته و بنام او موسوم بوده و آنرا بلاشگرد می گویند گویند در چهار فرسنگی مروشاهجان بوده است .

گویش مازنی

/belaash/ گیاهی بالارونده و تیغ دار که بر درختان هم جوار پیچدبا نام علمی ehcesa smiah

واژه نامه بختیاریکا

( بِلاش ) زیاد

پیشنهاد کاربران

بلاش در زبان پارتی وَلَگَش ( 𐭅𐭋𐭂𐭔 ) است که در زبان پهلوی به وَرداخش ( یا وَلاخش ) تغییر یافت و در زبان فارسی نو تبدیل به بلاش شد. ریشه این نام نامشخص است. اما طبق باور فردیناند یوستی، ایران شناس مشهور آلمانی، نام پارتی وَلَگَش ترکیبی از دو واژه �قدرت� وارَدا و �خوش چهره� ( گَش یا گِش ) است.
...
[مشاهده متن کامل]

:/ از پانتورکان عزیز خواهش مندم پس از اشکانیان به دنبال ساسانیان ام بروند .
ساسان نامی کاملا تورکی است .
به جان مادرم سند ام دارم .
کل جهان ام تورک بودن ساسانیان و تایید کردند .

بالاش کلمه ای تورکی است که در اصل بالا شاه بوده که از دو جزو بالا یعنی کوچک و شاه تشکیل یافته و معنی شاهزاده می دهد و اسم چند شاه از سلسله تورک اشکانی بوده نه ساسانی در اردبیل نیز اسم بالاش هست
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

بلاشبلاشبلاشبلاش
بلاش عبارتی است منحوت، برساخته از عبارت بلا شیء . . . به معنی مفت و مجانی. ( توضیح منحوت: اسم مفعول از ریشه نحت است. نحت به معنی تراشیدن و منحوت در اصطلاح ساختن کلمه ای جدید از دو یا چند کلمه است به گونه ای که دلالت بر معنای آن کلمات کند ) .
منبع :
https://ballawy. blogfa. com/post/148
مفت
محانی
کم قیمت
بی ارزش
کم بها
گشت آواز لطیف جان فزاش
زشت و نزد کس نیرزیدی بلاش
✏ �مولوی�
بلاش، بالاش، بلوش، بلوص همگی هم ردیف اسم بلوچ هستند مورخان عرب زبان چ ندارند، و دری زبانان زی
نام بلاش در زبان پارتی وَلَگَش ( 𐭅𐭋𐭂𐭔 ) است که در زبان پهلوی به وَرداخش ( یا وَلاخش ) تغییر یافت و در زبان فارسی نو تبدیل به بلاش شد. ریشه این نام نامشخص است. اما طبق باور فردیناند یوستی، ایران شناس
...
[مشاهده متن کامل]
مشهور آلمانی، نام پارتی وَلَگَش ترکیبی از دو واژه �قدرت� ( وارَدا ) و �خوش چهره� ( گَش یا گِش ) است. [

بلاش در ترکی واژه ای است به معنی درآمیختن قاطی شدن یا وارد شدن در یک جریان . . .
بَلاش به معنای عارف بزرگ دانشمند است و بِلاش به معنای مفت وارزان و بیهوده که به علت برده های جنگی از که از سباه بَلاش میگرفتن و به علت ترس از سپاه ایران در آن زمان آنها را برای خار شمردن بِلاش می نامیدن
بلاش یا ولاش گویا به چم لاش یا نابود کننده هست همچون لشگر = لش کننده دشمن
بلاش همون بلوچ است وبس
بلاش همون بلوچ هست که در عربی به علت نداشتن حرف چ بلوچ رو بصورت بلوش ذکر کردند که غربی ها به استناد از اعراب اسم بلوش رو بصورت بلاش ذکر کردند و اسم پادشاهان اشکانی و ساسانی بلوچ بوده که در آخر به بلاش
...
[مشاهده متن کامل]
تغییر پیدا کرده و حتی اسم ساختگی بلاش نه ریشه اوستایی دارد و نه ترکی و در متون شاهنامه اسمی از بلاش برده نشده هست و کاملا جعلیات و دروغ میباشد

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس