بلا تحاشی

لغت نامه دهخدا

بلاتحاشی. [ ب ِ ت َ ] ( ع ق مرکب ) ( از: ب + لا ( نفی ) + تحاشی ) بی اجتناب. بی یکسو شدن. و به فتح شین و الف آخر [ ت َ شا ] خواندن تصرف فارسیان است چنانکه تمنی را تمنا نویسند و می خوانند. ( از غیاث اللغات ). بی دوری جستن.

فرهنگ فارسی

بی اجتناب ٠ بی یکسو شدن و به فتح شین و الف آخر خواندن تصرف فارسیان است چنانکه تمنی را تمنا نویسند و می خوانند ٠ بی دوری جستن ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس