بقلیه

لغت نامه دهخدا

بقلیه. [ ب ِ لی ی َ ] ( اِخ ) طایفه ای از قرامطه. رجوع به خاندان نوبختی ص 252 شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بَقْلیّه (یا نَفلیّه)، نام گروهی از قرامطه که در سواد کوفه در نیمه اول سده چهارم هجری زندگی می کردند.
← نام بقلیه در کتاب مسعودی
عباس اقبال ، به پیروی از متن التّنبیه، بَقلِیّه آورده است.متأسفانه مسعودی علت این تسمیه را به تألیفات دیگرش حواله داده است.اگر وجه این تسمیه معلوم می بود، ضبط درست آن نیز معلوم می شد.اما مسعودی در همین کتاب خود می گوید، «هواسم دِیانیٌّ عندهم» که ظاهراً می رساند نام مذکور به امری دینی و مذهبی اشاره داشته است.اگر چنین باشد، باید گفت که شاید بَقلیّه درست نباشد و احتمال صحت نَفِلِیّه بیش تر باشد.

علت نام گذاری این گروه به نفلیه
در صله عُرَیب درباره این گروه مطلبی هست که شاید نام نفلیّه را بهتر توجیه کند به این عبارت که «وأَخَذوا الجِزیَه ممّن خالفهم علی رسوم احدثوها و جَبوا الغَلاّ ت»، یعنی این گروه، از مخالفانِ خود بنابر رسومی که خود پدید آوردند، جزیه گرفتند و مالیات غلاّ ت را جمع کردند.چون گرفتن جزیه از مخالفان با «نَفَل» و « انفال » بی مناسبت نیست، عجالتاً تا نام این فرقه از منبع دیگری بدرستی معلوم نشده است شاید بتوان همین «نَفلیّه» را ترجیح داد.

نظر مسعودی درباره گروه بقلیه
...

دانشنامه آزاد فارسی

بَقَلیه
(احتمالاً برگرفته از واژۀ بَقَل به معنی سبزی) فرقه ای از قرامطه بنیاد نهاده در ۲۹۵ق، به پیشوایی مردی با نام ابوحاتم. گویند چون بقلیه با همدستی همسایگان بدویِ خود به چپاول اموال مردم پرداختند، مقتدر عباسی لشکری به جنگ آنان فرستاد و بسیاری از بقلیه را کشت (۳۱۶ق). ابوحاتم خوردن تره، شلغم، پیاز و سیر و کشتن حیوانات و خوردن گوشت را بر پیروان خود حرام کرد؛ گویا سبب نامیدن این فرقه به بقلیه همین امر بوده است.

پیشنهاد کاربران

بپرس