بعثت موسی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حضرت موسی (علیه السّلام) در کنار کوه طور با دو معجزه (اژدها شدن عصا و ید بیضاء) از جانب خداوند به پیامبری مبعوث شد.
موسی (علیه السّلام) اثاث زندگی و گوسفندان خود و عصای اهدایی شعیب (علیه السّلام) را برداشت و همراه خانواده اش، مدین را به مقصد مصر، ترک کرد و قدم در راه گذاشت، راهی که لازم بود با پیمودن آن در طی هشت شبانه روز، به مصر برسد، موسی (علیه السّلام) در مسیر، راه را گم کرد، و شاید گم کردن راه از این رو بود که او برای گرفتار نشدن در چنگال متجاوزان شام، از بیراهه می رفت.موسی در این وقت در جانب راست غربی کوه طور بود، ابرهای تیره سراسر آسمان را فرا گرفته بود و رعد و برق شدیدی از هر سو شنیده و دیده می شد، از سوی دیگر درد زایمان به سراغ همسرش آمده بود، موسی (علیه السّلام)در آن شرایط سخت و در هوای تاریک، حیران و سرگردان بود. ناگهان نوری در کوه طور مشاهده کرد. گمان برد در آنجا آتشی وجود دارد، به خانواده خود گفت: «همین جا بمانید، تا من به جانب کوه طور بروم، شاید اندکی آتش برای گرم کردن شما بیاورم.»وقتی که به نزدیک آن نور رسید، دید آتش عظیمی از آسمان تا درخت بزرگی که در آنجا بود، امتداد یافته است، موسی (علیه السّلام) با دیدن آن منظره ترسید و نگران شد، زیرا آتش بدون دودی را دید که از درون درخت سبزی شعله ور بود و لحظه به لحظه شعله ورتر می شد. (در حقیقت آن شعله، آتش نبود، بلکه یک پارچه نور بود که نمایی مانند آتش داشت.) اندکی نزدیک شد، ولی همان لحظه از ترس آن، چند قدم بازگشت. اما نیاز او و خانواده اش به آتش او را از بازگشتن منصرف ساخت. نزدیک شد تا اندکی از آتش را بردارد، ناگهان از ساحل راست وادی، در آن سرزمین بلند و پربرکت از میان یک درخت ندا داده شد: «یا موسی! انی انا الله رب العالمین؛ ای موسی! منم خداوند، پروردگار جهانیان»؛ عصای خود را بیفکن.وقتی که موسی (علیه السّلام) عصای خود را افکند، مشاهده کرد که عصا چون ماری با سرعت به حرکت درآمد، ترسید و به عقب برگشت، حتی پشت سر خود را نگاه نکرد، به او گفته شد: برگرد و نترس تو در امان هستی، اکنون دستت را در گریبانت فرو بر، هنگامی که خارج می شود، سفید و درخشنده است! و این دو برهان روشن از پروردگارت به سوی فرعون و اطرافیان او است که آنها قوم فاسقی هستند.» (مضمون آیات ۲۹ تا ۳۲ سوره قصص) به این ترتیب موسی (علیه السّلام) به مقام پیامبری رسید و نخستین ندای وحی را شنید که با دو معجزه (اژدها شدن عصا و ید بیضاء) همراه بود (دو معجزه عصا و ید بیضاء، در آیه ۲۰ تا ۲۲ سوره طه نیز، ذکر شده است.) و مامور شد که برای دعوت فرعون به توحید، حرکت کند.
ماموریت موسی و هارون
حضرت موسی به مصر نزدیک شد، خداوند به هارون برادر موسی که در مصر زندگی می کرد، الهام نمود که برخیز و به برادرت موسی (علیه السّلام) بپیوند. هارون به استقبال برادر شتافت و کنار دروازه مصر، با موسی ملاقات کرد، همدیگر را در آغوش گرفتند و با هم وارد شهر شدند. یوکابد مادر موسی از آمدن فرزندش آگاه شد، دوید و موسی (علیه السّلام) را دربر کشید و بوسید و بویید. حضرت موسی (علیه السّلام) برادرش هارون را از نبوت خودآگاه ساخت و سه روز در خانه مادر ماند و در آنجا با بنی اسرائیل دیدار کرد و مقام پیامبری خود را به آنها ابلاغ نمود و به آنها گفت: «من از طرف خدا به سوی شما آمده ام تا شما را به پرستش خداوند یکتا دعوت کنم.»آنها دعوت موسی را پذیرفتند و بسیار شاد شدند. از جانب خداوند به موسی (علیه السّلام) خطاب شد که همراه هارون نزد فرعون بروید، و او را با نرمی و اخلاق نیک به سوی خدا دعوت کنید، شاید پند گیرد و ایمان آورد. موسی و هارون عرض کردند: «پروردگارا! از این می ترسیم که او بر ما پیشی گیرد یا طغیان کند.» خداوند فرمود: «نترسید من با شما هستم، همه چیز را می شنوم و می بینم.»
← نحوه ی دعوت فرعون
آسیه (همسر فرعون)• ارتباط حضرت موسی با خداوند•حضرت موسی و حضرت شعیب•حضرت موسی و قتل یک جوان•خواب فرعون•رحلت حضرت موسی•ماجرای تولد حضرت موسی•آرامش بخشی به مادر موسی (قرآن)•آسیه و موسی•آرامش بخشی به موسی (قرآن)•آل فرعون و موسی•آل موسی•اذیت موسی (قرآن)•ارتباط موسی با خداوند•ارهاصات موسی•استعاذه موسی (قرآن)•استعانت از موسی

پیشنهاد کاربران

بپرس