بشکن

/beSkan/

معنی انگلیسی:
snap of the fingers, snapping ones fingers

لغت نامه دهخدا

بشکن. [ ب ِ ک َ ] ( اِ ) انگشتک. در تداول عامه آواز برآوردن در حال طرب و نشاط از میان سرانگشت ابهام بسر انگشت سبابه و یا از میان دو سبابه. آوازی که از انگشتان شخص درحال رقص و غیر آن بیرون آید: فلان بشکن خوبی میزند. با لفظ زدن استعمال می شود. ( فرهنگ نظام ). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 207 و انگشتک و بشکن زدن شود. || ( فعل امر ) امر از شکستن است : ای فلان این بادام را برای من بشکن. ( فرهنگ نظام ). رجوع به شکستن شود.

بشکن. [ ب ِ ک َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور با 461 تن سکنه. آب از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی آن زراعت ، کرباس بافی. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

صدائی که هنگام رقص و آوازوطرب ازبهم زدن سرانگشتا، ن درمی آورند، ارغشتک، بشک هم گفته شده
( اسم ) آوازی که از انگشتان شخص در حال رقص و غیر آن بیرون آید : ( فلان خوب بشکن میزند . )
دهی از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور . آب از قنات . محصول : غلات . شغل : زراعت کرباس بافی.

فرهنگ معین

(بِ کَ ) ( اِ. ) آوازی که از انگشتان شخص در حال رقص و غیر آن بیرون آید.

فرهنگ عمید

فشار دادن همراه با حرکت سریع انگشتان دست به هم برای ایجاد صدا در هنگام شادی.
* بشکن بشکن: [مجاز]
۱. جوش وخروش، هنگامه.
۲. بشکن زدن هنگام رقص و طرب.
* بشکن زدن: (مصدر لازم ) به هم زدن سرانگشتان در هنگام رقص و طرب.

گویش مازنی

/beshken/ بشکن – خردکن

دانشنامه عمومی

بشکن (نیشابور). بشکن یک روستا در ایران است که در دهستان سرولایت شهرستان نیشابور واقع شده است. بشکن ۲۶۳ نفر جمعیت دارد.
این روستا هم اکنون از سیستم آبرسانی لوله کشی برخوردار است. [ ۱]
مردم این روستا علی رغم محرومیت های حاکم با خود اتکایی و طرح خود اشتغالی امرار معاش می کنند. [ ۲]
عکس بشکن (نیشابور)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

snap (اسم)
چفت، شتاب زدگی، ضربه محکم و ناگهانی، بشکن، قفل کیف و غیره، قالب زنی، گاز ناگهانی سگ، قزن قفلی، گیره فنری، یک گاز، عکس فوری گرفتن

پیشنهاد کاربران

امروزه همگان ازواژه بشکن همان معنی صدای درآمده ازپیچیدن صدای انگشتان دست را که درشادی ها اجرامی شوددریافت می کنند . ولی موضوع به به قراردیگر ایست . این واژه ازدوبخش ب پسوندیا علامت دستوری است که به اول
...
[مشاهده متن کامل]
فعل می پیونددوبه آن حالت دستوری می دهد مثل برو بزن بخورو. . . ولی شکن بمعنی پیچ، جعد، درمو وریسمان وگیسووتاب وشکنج وماننداینها ازجمله دراندام های بدن وگیسو وزلف ومو می باشد . ورقص هم با پیچ وتاب بدن واندام آن وتاباندن مووگیسو همراه است . برای همین درشادیها هنگام رقص علاوه براینکه می گویندبشکن بشکنه بشکن همزمان می گویدن قرش بده تابش بده . لذا درابتدا واژه بشکن برای پیچ وتاب دادن بدن واندام های آن وزلف وگیسوبکارمی رفته وپس ازمحدویت های عملی دستوری یا باوری که برای این عمل ورقصیدن بوجودآمده باتوجه به نزدیکی مفهومی عمل پیچاندن انگشتان به معنی اصلی شکن ومحدودیتهای دستوری یا باوری انجام آن درمفهوم پیچ وتاب اندام ها وگیسووزلف دررقص ورقصیدن با توجه به شرایط حاکم وتداوم آن به مرورمعنی صدای ناشی ازپیچش انگشتان دست جایگزین معنی اصلی بشکن شده است.

بشکن بشکنه بشکن
در گویش شهرستان بهاباد به جای واژه بشکن از کلمه ی تلنگو /Telengoo/ استفاده می شود؛معمولاً این واژه هم با لفظ /زدن/ به کار می رود.

بپرس