بزیغیه

لغت نامه دهخدا

بزیغیه. [ ب ُ زَ غی ی َ ] ( اِخ ) یکی از فرق هشتگانه غُلات که اصحاب بزیغبن یونس بودند. ( از کتاب بیان الادیان ص 36 ). از فرق غُلاة و از فروع خطابیه ، اصحاب بزیغبن موسی الحائک که بزیغ را رسول ابوالخطاب محمد می پنداشتندو امام جعفر صادق را خدا می دانستند و میگفتند که آن حضرت در اختیار صورت فعلی بمردم تشبه کرده و معتقد بودند که در میان ایشان مردمانی وجود دارند که از جبرائیل و میکائیل و حضرت رسول افضلند و میگفتند که هیچکس از ایشان نمی میرد. ( از کتاب خاندان نوبختی عباس اقبال ص 251 ). و رجوع به مقالات اشعری و ملل و نحل شهرستانی و خطط ابن حزم و رجال ابوعلی ، و بزیعیه شود.

فرهنگ فارسی

یکی از فرق هشتگانه غت که اصحاب بزیغ بن یونس بودند .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بَزیغیّه (یا بَزیعیّه)، پیروان بَزیغ (یا بَزیع) بن موسی، و یکی از فرق غلات خطابیه می باشد.
نام او در مقالات الاسلامیین اشعری و الفَرقُ بَینَ الفِرَق بغدادی و البَدءُ والتّاریخ مقدسی ، با «غ» و در کتب شیعه و ملل و نحل شهرستانی با «ع» آمده است. اشعری بزیغیه را فرقه سوم از خطّابیّه و فرقه هشتم از غالیه یا غُلات خوانده است.

اعتقادات بزیغیه
به گفته اشعری ، اعتقادات این فرقه چنین است :
۱) امام صادق علیه السلام را خدا می دانند؛
۲) خدا بدان صورت که در امام صادق دیده می شود نیست، بلکه برای مردم به این صورت در آمده است (تَشَبَّهَ لِلنّاس) و یا امام صادق آن نیست که مردم می بینند بلکه برای مردم به این صورت در آمده است؛
۳) هر چه به دل آن ها می رسد و می آید وحی است و همه مؤمنان چنین اند و از جانب خداوند به ایشان وحی می رسد، و برای این اعتقاد آیه ۱۴۵ سوره آل عمران را دلیل آورده اند: وَ ماکانَ لِنفسٍ اَن تَموتَ اِلاّ بِاذِنِ اللّه (برای هیچ کس مرگ نیست مگر به اذن خدا). شاید وجه استدلال این باشد که ظاهر آیه شریفه، مرگ را در اختیار انسان می گذارد و می گوید هیچ نفسی نباید بمیرد، مگر آن که خداوند به او رخصت دهد و رخصت یا اجازه ای که خداوند به انسان می دهد به صورت وحی است؛ و نیز می فرماید: وَ اِذ اَوحَیتُ اِلی الحوارییّنَ... که چون حواریون عیسی مؤمن بودند خداوند بر ایشان وحی کرده است؛
۴) معتقد بودند که در میان ایشان، کسانی از جبرئیل و میکائیل و محمد صلی اللّه علیه وآله وسلّم بهترند؛
۵) نیز معتقد بودند که کسی از ایشان نمی میرد و اگر یکی از ایشان به مرحله کمال عبادت رسید به عالم ملکوت می رود ( تأویلی که از آیه «و ما کان لنفس ان تموت الا باذن اللّه» کرده اند این اعتقاد را تأیید می کند)؛
۶) مدعی بودند که مردگانِ خود را هر بامداد و شام می بینند.

پیدایش این فرقه
شهرستانی بزیغیه (بزیعیه) را ذیل خطّابیه آورده و گفته است که عده ای پس از کشته شدن ابوالخطّاب ، محمدبن ابی زینب الاسدی الاَجدَع ، «بَزیع» را امام دانستند و گفتند که خداوند به صورت جعفربن محمد علیه السلام بر مردم ظاهر شد. شهرستانی این عقیده را که جعفربن محمد (یا خداوند) آن شخصِ محسوس مرئی نیست بلکه ظهور او در این صورت است به خودِ ابوالخطّاب نسبت می دهد.
همین مطلب را نوبختی نیز آورده است.

ادعاهای بزیغ
...

[ویکی شیعه] بَزیغیه ، از فرقه های غالی شیعی که به بزیغ بن موسی (در گذشته پیش از ۴۸ق /۶۵م ) منسوبند. برخی نام پیشوای این فرقه را بزیغ و نام پدر او را یونس دانسته اند.
بزیغیه برای امام صادق (ع) مقام الوهیت قائل بودند و مقام مؤمنان ، یعنی بزیغیه را از فرشتگان مقرب و حتی رسول اکرم(ص) برتر می دانستند.
به گزارش منابع فرقه شناسی ، گروهی از خطابیان ، پیروان ابوالخطاب اسدی غالی مذهب در شمار هواداران گرایش فکری و مذهبی بزیغ بن موسی درآمدند. اینان مدعی بودند که امام صادق (ع) در مقام الوهیت خود، بزیغ را با ابوالخطاب در نبوت و رسالت شریک گردانیده است و مشارکت آن دو را به شریک بودن حضرت موسی (ع) و هارون (ع ) در امر نبوت تشبیه می کردند.

پیشنهاد کاربران

بپرس