برکوه

لغت نامه دهخدا

برکوه. [ ب َ ] ( اِ مرکب ) براکوه : هر، شهرکیست به برکوه نهاده و با آبهای بسیار. ( حدود العالم ).

برکوه. [ ب َ ] ( اِخ ) شهری است که ابرقوه معرب آن است. ( انجمن آرا ). نام شهری است از عراق که آنرا ابرقو گویند. ( برهان ).

برکوه. [ ب َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند. جلگه و معتدل است. سکنه 448تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر است. شغل زراعت. راه مالرو. ( از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9 ).

دانشنامه عمومی

برکوه (سربیشه). برکوه روستایی در دهستان مومن آباد بخش مرکزی شهرستان سربیشه استان خراسان جنوبی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۱۴۲ نفر ( ۵۸خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس برکوه (سربیشه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری به معنی
بر::کنار. برابر. بر روی
کنار کوه
Barko

بپرس