فرهنگ اسم ها
معنی: برهمن
برچسب ها: اسم، اسم با ب، اسم پسر، اسم سانسکریت
لغت نامه دهخدا
ور ایدون که از تو بدشمن رسد
همه بت بدست برهمن رسد.
فردوسی.
برهمن فراوان بود نزد رای که این بازی آرد بدانش بجای.
فردوسی.
چو آمد ز ایران بنزدیک رای برهمن به شادی ورا رهنمای.
فردوسی.
برهمن چو آگه شد از کار شاه که آورد از آن روی لشکر براه.
فردوسی.
سکندر چو روی برهمن بدیدبیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
( صفت اسم ) پیشوای روحانی آیین برهمایی و آنان یکی از سه طبق. مردم را در آیین برهمایی تشکیل میدهند . توضیح معرب این کلمه نیز ( برهمن ) و جمع آن ( براهمه ) است .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] برهمن (ابهام زدایی). برهمن ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • چندربهان برهمن لاهوری، بَرَهْمَنِ لاهوری، شاعر و نویسنده فارسی گوی شبه قاره در قرن یازدهم، متخلص به برهمن• باقر برهمن اصفهانی، باقر برهمن، شاعر ادیب قرن چهاردهم هجری در اصفهان
...
...
wikifeqh: برهمن
دانشنامه آزاد فارسی
بِرَهْمَن (Brahmin)
بِرَهْمَن
(جمع آن براهمه) نام پیشوای روحانی برهمایی و عضو طبقه یا کاستی اعلی در آیین هندو و نظام طبقاتی هند. برهمن ها یکی از چهار طبقۀ بزرگ رسمی در هند قدیم در کنار سه طبقۀ دیگر، کشتَریه ها و ویَشیه ها و شودره ها، بودند. وظیفۀ اصلی براهمه مطالعه و تعلیم وداها، اجرای مراسم دینی، انجام کارهای نیک و تفکر در امور غیر دنیوی است. این نام تا امروز در اسامی کاست ها باقی مانده و به کسانی هم که کاهن بوده اند یا هستند اطلاق می شود. در کلام اسلامی، براهمه، خردگرایانی منکر نبوّت اند و شبهۀ آنان حاکی از این معنا است که چون یگانه بازشناسندۀ نیک از بد، خرد است و یگانه راهنمای انسان در زندگی، عقل، به وجود پیامبر نیاز نیست؛ زیرا احکام صادره از سوی پیامبر اگر مخالف خرد باشد زیان آور است و اگر موافق خرد باشد بدان نیازی نیست، که حکم خرد کافی است. متکلّمان بدین شبهه چنین پاسخ می دهند که احکام صادره از سوی پیامبران دارای دو سود بزرگ است: ۱. تأیید خرد و استوار داشتن احکام خردمندانۀ خرد؛ ۲. تأسیس حکم آن جا که خردهای مردم از صدور حکم غافل یا فرو می ماند.
بِرَهْمَن
(جمع آن براهمه) نام پیشوای روحانی برهمایی و عضو طبقه یا کاستی اعلی در آیین هندو و نظام طبقاتی هند. برهمن ها یکی از چهار طبقۀ بزرگ رسمی در هند قدیم در کنار سه طبقۀ دیگر، کشتَریه ها و ویَشیه ها و شودره ها، بودند. وظیفۀ اصلی براهمه مطالعه و تعلیم وداها، اجرای مراسم دینی، انجام کارهای نیک و تفکر در امور غیر دنیوی است. این نام تا امروز در اسامی کاست ها باقی مانده و به کسانی هم که کاهن بوده اند یا هستند اطلاق می شود. در کلام اسلامی، براهمه، خردگرایانی منکر نبوّت اند و شبهۀ آنان حاکی از این معنا است که چون یگانه بازشناسندۀ نیک از بد، خرد است و یگانه راهنمای انسان در زندگی، عقل، به وجود پیامبر نیاز نیست؛ زیرا احکام صادره از سوی پیامبر اگر مخالف خرد باشد زیان آور است و اگر موافق خرد باشد بدان نیازی نیست، که حکم خرد کافی است. متکلّمان بدین شبهه چنین پاسخ می دهند که احکام صادره از سوی پیامبران دارای دو سود بزرگ است: ۱. تأیید خرد و استوار داشتن احکام خردمندانۀ خرد؛ ۲. تأسیس حکم آن جا که خردهای مردم از صدور حکم غافل یا فرو می ماند.
wikijoo: برهمن
پیشنهاد کاربران
برهمن : پیشوای دین برهمایی
برهمایی دین با پرستی است
بلبل از گل بگذرد گر در چمن بیند مرا / بت پرستی کی کند گر برهمن بیند مرا
مثالی از این کلمه در شعر هست
برهمایی دین با پرستی است
بلبل از گل بگذرد گر در چمن بیند مرا / بت پرستی کی کند گر برهمن بیند مرا
مثالی از این کلمه در شعر هست
برهمن: پیشوای روحانی در آیین برهمایی
دکتر شفیعی کدکنی در مورد " برهمن" می نویسد : ( ( چون در معابد اینان مجسمه های وجود داشته مسلمانان آنان را بت پرست تشخیص داده اند و بدین سبب برهمن به معنی بت پرست در ادب فارسی رواج بسیار دارد. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( اندرین میدان که خود را می دراندازد جهود
وندرین مجلس که تن را می بسوزد برهمن ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص 431. )
دکتر شفیعی کدکنی در مورد " برهمن" می نویسد : ( ( چون در معابد اینان مجسمه های وجود داشته مسلمانان آنان را بت پرست تشخیص داده اند و بدین سبب برهمن به معنی بت پرست در ادب فارسی رواج بسیار دارد. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( اندرین میدان که خود را می دراندازد جهود
وندرین مجلس که تن را می بسوزد برهمن ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص 431. )
پیشوای روحانی آیین برهمایی 🌳🌳
برهمن نام خداوند می باشد به زبان هندوان باستان. بصورت مفرد میتواند به شکل زیر باشد:
به ره من . بصورت جمع براهمان یا : به راه ما
اما نزدیکترین نام برای خداوند کلمه فارسی خدا میباشد که مخفف خود آمده است. یعنی چیزی که علت و معلول خود باشد. تا او چینی هم ریشه فارسی دارد به معنای تا رسیدن به او.
به ره من . بصورت جمع براهمان یا : به راه ما
اما نزدیکترین نام برای خداوند کلمه فارسی خدا میباشد که مخفف خود آمده است. یعنی چیزی که علت و معلول خود باشد. تا او چینی هم ریشه فارسی دارد به معنای تا رسیدن به او.
"بَرَ هَمَه" یا "براهَمه" که به معنی بالاتر از همه می باشد یعنی از پیشوند "بر" و "همه" ساخته شده است. عضو بالاترین طبقه در دین هندو. - روحانی دین هندو
با توجه به اینکه زبان فارسی از شاخه هندو اروپایی می باشد و ریشه سانسکریت و اوستایی در خیلی موارد به هم نزدیک بوده است این واژه را می توان برگرفته از زبان فارسی دانست .
... [مشاهده متن کامل]
با توجه به اینکه زبان فارسی از شاخه هندو اروپایی می باشد و ریشه سانسکریت و اوستایی در خیلی موارد به هم نزدیک بوده است این واژه را می توان برگرفته از زبان فارسی دانست .
... [مشاهده متن کامل]