برهان های هستی شناختی ( به انگلیسی: Ontological argument ) ، سعی دارند وجود خدا را از تعریفش نتیجه بگیرند، یعنی همانگونه که از تعریف مثلث، سه ضلع بودن آن لازم می آید، از تعریف خدا هم وجودش لازم می شود. اولین برهان وجودشناختی در سنت مسیحیت غربی توسط قدیس آنسلم کانتربری در اثر ۱۰۷۸ میلادی اش، Proslogion، ( لاتین: Proslogium، تحت اللفظی: 'گفتمان بر وجود خدا' ) ارائه شد، که در آن او خدا را به عنوان «موجودی که هیچ بزرگ تری از آن نمی تواند تصور شود» تعریف کرد و استدلال کرد که چنین موجودی باید در ذهن وجود داشته باشد، حتی در ذهن آن شخصی که وجود خدا را منکر است. از این رو، او پیشنهاد می دهد که اگر بزرگ ترین موجود ممکن در ذهن وجود دارد، باید همچنین در واقعیت نیز وجود داشته باشد؛ چون اگر فقط در ذهن وجود داشته باشد، آنگاه موجودی حتی بزرگ تر ممکن است—موجودی که هم در ذهن و هم در واقعیت موجود است. بنابراین، این بزرگ ترین موجود ممکن باید در واقعیت موجود باشد. [ ۱]
از زمان طرح اولیۀ خود، ایده های فلسفی کمی چنین کشش و جذبه ای را کشش و بحثی را همچون برهان هستی شناختی ایجاد کرده اند. تقریباً تمامی اذهان بزرگ در فلسفۀ غربی آن را شایستۀ توجه خود دیده اند. فیلسوف قرن ۱۷ میلادی رنه دکارت برهانی مشابه برهان آنسلم را به کار گرفت. دکارت چندین گونه از برهانش را منتشر کرد، که هر کدامشان بر مرکزیت این اندیشه قرار می گیرند که وجود خدا بلافاصله از اندیشۀ «واضح و متمایز» موجودی عظیماً کامل ( supremely perfect being ) قابل استنباط است. [ ۲]
اقامۀ این برهان از تلاش هایی است که گفته می شود نخستین بار ابوعلی سینا، فیلسوف مسلمان ایرانی در جهت مسئلهٔ اثبات وجود خدا به عمل آورده است. این برهان در میان فلاسفه اسلامی بیش از سایر برهان ها مورد توجه قرار گرفته است؛ به طوری که برای نمونه محقق طوسی در کتاب «تجرید العقاید» در اثبات وجود خداوند، تنها به صورتی از آن بسنده می نماید:
اگر موجود ( که در تحقق آن شک نیست ) واجب الوجود بالذات باشد، مطلوب ما ثابت است، و اگر چنین نباشد، مستلزم وجود واجب بالذات است، تا دور و تسلسل لازم نیاید. [ ۳]
برهان وجودی آنسلم، از قرن یازدهم میلادی ( پنجم قمری ) در میان حکیمان اروپا مطرح شد. مبتکر این برهان سنت آنسلم بود؛ از این رو به این برهان، برهان آنسلمی نیز گفته اند. این برهان در کتاب معروف وی، تمهیدات ( به انگلیسی: prioslogium ) چنین ذکر شده است:
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاز زمان طرح اولیۀ خود، ایده های فلسفی کمی چنین کشش و جذبه ای را کشش و بحثی را همچون برهان هستی شناختی ایجاد کرده اند. تقریباً تمامی اذهان بزرگ در فلسفۀ غربی آن را شایستۀ توجه خود دیده اند. فیلسوف قرن ۱۷ میلادی رنه دکارت برهانی مشابه برهان آنسلم را به کار گرفت. دکارت چندین گونه از برهانش را منتشر کرد، که هر کدامشان بر مرکزیت این اندیشه قرار می گیرند که وجود خدا بلافاصله از اندیشۀ «واضح و متمایز» موجودی عظیماً کامل ( supremely perfect being ) قابل استنباط است. [ ۲]
اقامۀ این برهان از تلاش هایی است که گفته می شود نخستین بار ابوعلی سینا، فیلسوف مسلمان ایرانی در جهت مسئلهٔ اثبات وجود خدا به عمل آورده است. این برهان در میان فلاسفه اسلامی بیش از سایر برهان ها مورد توجه قرار گرفته است؛ به طوری که برای نمونه محقق طوسی در کتاب «تجرید العقاید» در اثبات وجود خداوند، تنها به صورتی از آن بسنده می نماید:
اگر موجود ( که در تحقق آن شک نیست ) واجب الوجود بالذات باشد، مطلوب ما ثابت است، و اگر چنین نباشد، مستلزم وجود واجب بالذات است، تا دور و تسلسل لازم نیاید. [ ۳]
برهان وجودی آنسلم، از قرن یازدهم میلادی ( پنجم قمری ) در میان حکیمان اروپا مطرح شد. مبتکر این برهان سنت آنسلم بود؛ از این رو به این برهان، برهان آنسلمی نیز گفته اند. این برهان در کتاب معروف وی، تمهیدات ( به انگلیسی: prioslogium ) چنین ذکر شده است:
wiki: برهان های هستی شناختی