برهان شر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] برهان شر به برهانی می گویند که مادی گرایان و منکران خدا برای انکار وجود خالق هستی به آن برهان استدلال می کنند.
یکی از مسائلی که مادی گرایان و منکران خدا برای انکار وجود خالق هستی به آن استدلال می کنند وجود «شر» است. مشکل اساسی و مشترک استدلال این گروه آن است که آن ها شر را به صورت مطلق فرض می کنند، به گونه ای که هیچ خیری در او نیست. منشا چنین نگرشی این است که در نظر این عده، زندگی کوتاه مادی و دنیایی انسان، مقیاس همه ی چیز است و هرچه با آن هماهنگ نباشد، شر مطلق است. در حالی که اولاً: هیچ موجودی را نمی توان شر مطلق دانست؛ بلکه شر همیشه نسبی است. ثانیاً: زندگی انسان، محدود به زندگی ظاهری دنیا نیست؛ زندگی دنیا بخش کوچکی از حیات و زندگی طولانی انسان است. البته برخی (ماتریدی) از همین شر برای وجود خدا استفاده نموده است.
انکارناپذیری وجود شر
گرچه اصل وجود «شر» انکارپذیر نبوده و بارها در قرآن کریم نیز بدان اشاره شده است،
اسراء/سوره۱۷، آیه۷۳.
امروزه نیز یکی از مسائلی که مادی گرایان و منکران خداوند برای انکار وجود خداوند به آن تمسک می کنند وجود شر است. این دلیل دارای تقریرات و گونه های متعددی است: ۱. اگر از این که هر معلولی علتی می خواهد و هر نظمی ناظمی و هر حرکتی محرکی می طلبد، و در نتیجه، ریشه ای واحد برای تمامی معلول ها و نظم ها و حرکت ها به دست می آید؛ به طریق مشابه نیز چون هر مفسده و شری ناشی از شروری است، در نهایت به یک ام الفساد به عنوان ریشه تمامی شرور خواهیم رسید. البته آنان در پی اثبات وجود ریشه ای واحد برای تمام شرور نیستند، بلکه مقصودشان تمسخر روش کلامی در شناخت جهان است. به بیان دیگر، این استدلال نه برای اثبات ثنویت، بلکه برای تشکیک در براهین خداباورانه به کار برده شده است.
داوکینز، ریچارد، پندار خدا، ص۶۸.
...

پیشنهاد کاربران

در ادامه گفتار یا بحث در مورد برهان شر، لازم به اشاره میدانم که خداباوران و روحگرایان از یکطرف و خداناباوران و ماده گرایان از طرف دیگر، یک مشگل یا مسئله بنیادی مشترک و لاینحل دارند و آن اینکه هردو جبهه یا جناح به یک سهم مساوی باهم نمیدانند که خدا یا خالق هستی چیست و کیست و همچنین در مورد چیستی ماده و روح که هردو به یک سهم مساوی امر خدای حقیقی و واقعی میباشند، حتا اندکی از علم به آنان داده نشده است. حل این مسئله ی مشترک و بنیادی برای دینداران و خداباوران از یکطرف و بیدنیان و خدا ناباوران از طرفی دیگر بطور مختصر یا فشرده و مفید و کوتاه به شرح زیر میباشد: نه تنها روح بلکه ماده هم به یک سهم مساوی با آن امر خدای حقیقی و واقعی است و نه امر شیطان که یک موجود خیالی - اوهامی بیش نیست و فقط در زبان و خط و فهم و عقل انسان دینی از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها فاقد هرگونه موجودیتی میباشد چه شهودی و چه غیبی . ماده و روح نیمزوج های بنیادی همزاد، هم بازی و هم ارز همند. این دو پدیده را به زبان فنی میتوان به یک نوسانگر عظیم دو قطبی تشبیه نمود که در بر گیرنده همه چیز و همه کس است و روان لایه ی درونی آن. قطبین این نوسانگر غیر قابل تفکیک یا جدائی از هم بلکه از قابلیت یا استعداد تبدیلات متقابل بهمدیگر برخوردارند. این تبدیلات متقابل همیشه به دو روش صورت می پذیرند؛ یکی مستقیم و دیگری غیر مستقیم. به عنوان مثال پیدایش موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی در طبیعت و افزایش و کاهش جمعیت آنها و انقراض انواع به روش غیر مستقیم و روش مستقیم همیشه در اولین لحظات وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض رُخ میدهد یا صورت می پذیرد. روان همیشه بهمراه یکی از این دو قطب به نهایت وسعت و گسترش میرسد و قطب همزاد و همبازی مغلوب و ریشه کن نمیگردد بلکه در بطن قطب پیروز به شکل بذر قابل رشد باقی می ماند. هفت سامان یا نظام کلی کوانتمی در قالب هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست، در محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار بطور مطلق یکسان و برابر، در ظهورات یا پیدایشات متوالی خود در طول این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی یا به بیانی دیگر در طول زنجیره ی دایره وار علت و معلول و یا به عبارتی دیگر در طول سلسله ی دایره وار دهّر ها بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( منظور از دیدگاه علمی و نه دینی ) همیشه پنج تا روحی روانی خواهند بود با بذر قابل رشد مادی و دو تا مادی روانی با بذر قابل رشد روحی. ما انسان ها بهمراه بقیه ی موجودات در طول این سفر فقط در این دنیای مادی روانی با بذر قابل رشد روحی در مدارات، مراتب و درجات مختلف و فراوان تکاملی بین دو حد دنیوی؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس در پایین ترین حالت نشئگی طبیعی و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی در بالاترین حالت نشئگی طبیعی به ظهور و پیدایش خواهیم رسید و آنهم نه یک یا صد و یا هزار و یکبار بلکه هرکدام دقیقا به تعداد یک هفتم کلیه ی حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول و معلول یا به تعداد یک هفتم کلیه ی کنگره های سلسله دایره وار دهّر ها. در مورد خدا هم شاید مفید و ثمر بخش و راه گشا باشد بدانیم که دو نوع خدا وجود دارد؛ یکی حقیقی، واقعی، بیکران و بینهایت یعنی بدون کرانه و نهایت در حالت کلی و بیکرانی، اول، وسط، آخر، بیرون و درون همه چیز و همه کس، ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت و یا بطور کلی محتوا و محیط هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار که در محتوای هرکدام از آنها دارای هفت سیما یا چهره و یا جمال و جلال کلی می باشد بصورت هفت سامان یا نظام کلی کوانتمی در قالب هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست و لذا هیچ موجود و هیچ چیز دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از این نوع خدا نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد و موجود بودن یا وجود داشتنِ این خدا هرگز از طرف انسان به هیچگونه اثباتی هیچگونه نیازی نداشته و ندارد و نخواهد داشت، بلکه خود انسان نیازمند شناخت این نوع خدا می باشد. و دیگری خدای لفظی، کلمه ای، واژه ای، مقوله ای یا مفهومی و ایده ای با نام های گوناگون در زبان های مختلف انسانی که فقط در زبان و خط و قوای ادراکی فهم و عقل ناقص و محدود انسانی از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها مثل اهریمن یا شیطان کلمه ای هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد و درست به همین علت و دلیل کلیه سعی و کوشش های برهانی و استدلالی انسان در اثبات وجود این نوع خدا در اعصار گذشته و حال و آینده همیشه با شکست مواجه بوده و هست و خواهد بود. ماده گرایان و روح گرایان میتوانند مثل بقیه از امروز به بعد و بسوی آینده خدای نوع اول را علمی و یا خدا از دیدگاه علمی بنامند و خدای نوع دوم را اسطوره ای، افسانه ای، حماسی، ایلیاتی، طایفه ای، قبیله ای، قومی، اُمتی، ملی، آئینی، دینی، مذهبی، فرقه ای، ایدئولوژیکی، الهیاتی، کلامی، فلسفی، عرفانی و آتئیستی. انسان امروز و آینده در جهت شناخت یقینی و حقیقی خود و خدای حقیقی و واقعی، هیچ راه و روش معقول و منطقی تری در پیش پا و روی خود ندارد غیر از شناخت ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت و یا بطور کلی شناخت محتوا و محیط این گیتی یا کیهان و یا این جهان به روش علمی و در راس آنها علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات هم محض و هم کاربردی. ضمنن واژه ی فارسی ماده در اعصار دور دست تاریخ فراباستان از دیدگاه خردمندان گمنام ایرانی به معنای خمیر مایه ساختاری واقعیت و طبیعت نبوده بلکه به شکل 《 ما ۱۰ 》 تلفظ و بیان میشده به این معنا که هرکدام از ما افراد انسانی در آفرینش اولیه ی همین واقعیت و طبیعت در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین ( جنتِ جَنان یعنی بهشتِ بهشت ها یا برترین حالت بهشت ) ، به شکل خانواده ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی و یا به بیانی دیگر هرکدام بصورت پنج زوج مشتمل بر ده نیمزوج آسمانی و هرکدام در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی آفریده شده و از عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده ایم. آن داستان حقیقی و واقعی ( کلام راستین خدای حقیقی و واقعیی ) با پیدایش داستان بابا آدم و ننه حوا آنچنان بدست فراموشی سپرده شده که غیر از سمبل گردونه مهر و رسم چیدن سفره یا میز هفت سین و واژه های پر از رمز و راز و معما آلود دهّر، جهود، خویدوده، آژی ده اکه اوستایی و مائده قرآنی اثر دیگری از آن باقی نمانده است. لولو های یهودت و مسیحیت و اسلام آن مراورید یا گوهر و جوهر گرانبها را ربوده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

در پایان کلام کودکانه امروز خود که امیدوارم سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشد، بیان چند بیت شعر کودانه:
آفریدگار کائنات نیافریده ست ما را بهر طاعت و بندگی یا به لسان قرآن الا یعبدون/ بلکه تا کند مارا راست و درست و حسابی وان هم نه به سان ماریا مادر ایسا یا مریم باک راه/ الا یعنی بلکه یا مگر به معرفت کامل ابعاد فراوان و بیکران خویش هدایت و رهنمون مارا/ تا سهیم گرداند و بهره مند نماید از عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه ی خویش مارا/حدیث از مُطرب و مَی گو و راز دهّر کمتر جو / که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را/ حافظا!!!؟/ بیا تا باهم پیاله ای از شراب کودکانه این حکیمک نوشیم در همین جا و حال بر گرد این میز زرین/ که به قول سخنان شیرین خود نمونه اش را نیابی در قنات کوثر و جویبار زمزم در بهشت برین/ شیخا گر خود نمی خواهی مخواه اما دست کم بگذار که دیگران رسند به سعادت های نسبی دینوی در همین جا و حال درین زمان و مکان/ در عوض پیشکش خود و جمیع گذشتگان و حال آیندگانت باد انشاالله کلیه ی سعادت های برزخی و اُخروی در لازمان و لامکان/. . .

سخنی کوتاه در پیرامون و محتوای برهان های خیر و شر که تاکنون ارائه گردیده اند بدون نقل طوطی وار آنها: معرفت و علم یا شناخت و دانش انسان در مورد خود و طبیعت و خدا در کلیه اعصار گذشته و حال و آینده دور دست همیشه محدود بوده، هست و خواهد بود. اعتقاد و ایمان و امید انسان بخدا هم همیشه بین دو حد در نوسان بوده، میباشد و خواهد بود؛ یکی حقیقی و منطبق بر واقعیت و دیگری اوهامی و بریده از واقعیت، و طیف وسیع رنگینی بین این دو حد با درجات فراوان شدت و ضعف. در این زمینه تعریف درست و صحیح حقیقت عبارت است از برابری و انطباق آن بر واقعیت. طوریکه بخوبی میدانیم، این طبیعت واقعی هم دارای ظاهر است و هم باطن. در این ارتباط میتوان با یقین و اطمینان گفت که هیچ فرد انسانی در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون از مادر متولد نشده است که باطن فرد خود و باطن این طبیعت را بطور حقیقی شناخته و تصویر و تعریف آنرا بطور روشن به خود و دیگران ارائه نموده باشد. محتوای شناخت و دانش انسان اگر بر ظاهر و باطن طبیعت منطبق نباشند، ابهامی، اوهامی و بریده از واقعیت محسوب میشوند و اگر منطبق باشند، آنگاه حقیقی میباشند. اولی مثل دروغ گفتن یا پخش اطلاعات و خبر های جعلی ( fake news ) و دومی راست گفتن یا بیان اطلاعات و خبر های درست ( fakt news ) . در این زمینه شاید مفید، ثمر بخش و راه گشا باشد که این دو حد دانش بشری یا انسانی را بطور روشن و حقیقی تعیین نمائیم به روش زیر:
...
[مشاهده متن کامل]

الف - دانش کامل و بی نقص هر فرد انسانی بخود و بقیه موجودات و خدا در طول عشق و زندگی طولانی مدت خود در نظام احسن و اشرف آفرینش اولیه ( سرمدی، مبدئی، معادی، ازلی و ابدی ) محتوای این کیهان یا جهان در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین، قبل از فرو رفتن نفس مجرد یا منِ وی بخواب ژرف و شیرین در نفس یا منِ واحد و بیکران خدا و آغاز سفر.
ب - دانش دنیوی هر فرد انسانی بخود و همه چیز های دیگر منجمله خدا به عنوان چیزِ چیز ها یا برترین چیز ها در حالت نهایت نقصان و امکان اخس در طول اولین زندگی دنیوی در پائین ترین درجه نشئگی و پله تکاملی پس از وقوع اولین مهبانگ و دانش کامل دنیوی وی در حالت نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی در طول آخرین زندگی دنیوی در بالا ترین درجه نشئگی و پله تکاملی قبل از وقوع آخرین مهبانگ و بازگشت به حالت بهشت برین و آنهم روی یک مسیر دایره ای شکل و نه روی یک خط مستقیم به شکل 《دنیا - برزخ - آخرت 》.
خدای واحد، احد، یکتا و یگانه از دیدگاه محدود انسانی، دو نوع می باشد؛ یکی خدای حقیقی و واقعی که کلیه ابعاد فراوان و بیکران خود را ( با حفظ وحدت ذات خود ) به واحدی مطلقا مساوی و بیشمار تقسیم نموده است در قالب گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی و موازی. این نوع خدا هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از محیط و محتوای مجموعه باز و بیشمار جهان ها که بی نیاز مطلق است و هیچگونه نیازی به سلام کردن و علیک شنیدن از طرف انسان نداشته، ندارد و نخواهد داشت. دیگری خدای لفظی، کلمه ، واژه ای، مقوله ای، مفهومی و ایده ای که فقط در زبان و خط و خاطره و فهم و عقل محدود انسانی موجود می باشد و در خارج از آنها دارای هیجگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد. خدای نوع اول یعنی حقیقی و واقعی که اثبات موجود بودن یا وجود داشتن اش از طرف انسان ، بی نیاز بوده و می باشد را میتوان خدای علمی نامید و خدای نوع دوم که موجود بودن یا وجود داشتنش بطور همه جانبه نیازمند اثبات بوده، می باشد و خواهد بود و تاکنون اثبات نگردیده، را میتوانی خدای اسطوره ای، افسانه ای، حماسی، آئینی و دینی ، عرفانی و آتئیستی نامید.
در پایان کلام کودکانه امروز خودو در باب پدیده های خیر و شر، بیان دوباره یک سوال به رسم و سنت طوطیان شکر شکن که گویا در پیشگاه ایسا مسیح طرح گردیده و پاسخ هم داده شده باشد: آیا گناه نابینائی یک نوزاد بر گردن خود او می باشد یا بر گردن والدین آن کودک و یا بر گردن حکمت و علم و قدرت و اختیار و خواست مطلق و آزاد خدا ؟
در همین ارتباط بر اساس بینش و باور فردی من، هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از خدای حقیقی و واقعی نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد و لذا زندگی های موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی ( منجمله زندگی آن نوزاد، کودک، نوجوان، جوان، میان سال و بزرگسال ) هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خدا در قالب جزئیات زنده. شاید مفید و ثمر بخش و احیانا راهگشا باشد بدانیم که وعده های بهشت و جهنم از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی به انسان داده نشده اند بلکه از طرف بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی به عنوان دو ضمانت نامه سفت و سخت اجرائی در دفاع جانبازانه از آئین و دین و حفظ یوغ شریعت بر دوش پیروان با قصد، نیت، هدف، انگیزه باطنی و آرزوی پنهانی زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط و خاطره انسان بخصوص پیروان و در حافظه تاریخ. آئین یکتا پرستی هم از طرف وی و از آسمان نازل نشده و بر هستی و وجود انسان به ویژه پیروان آئین ها و ادیان تحمیل نگردیده بلکه بر خاسته از دل و زمینه های دوران حاکمیت آیین های بت پرستی و لذا هیچ تهفه بدرد بخوری به حال انسان نبوده و هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از فرزند راستین، وارث برحق ، ادامه دهنده راه و کمال نهائی جمیع آئین های بت پرستی. در زمینه پدیده های از قبیل نیکی و بدی، زیبایی و زشتی، خیر و شر، شاید مفید باشد که بدانیم ریشه همه آنها در حکمت و دانش و قدرت و خودآگاهی و آگاهی مطلق خدا به همه چیز و همه کس قرار دارند و نه اینکه ریشه بدی ها، زشتی ها و شروریات به یک موجود خیالی اوهامی تحت نام اهریمن، زَتان، ابلیس و یا شیطان و ریشه نیکی ها، زیبائی ها و خیرییات به خدا برسند.

مسئله شر پرسش چگونگی وفق دادن وجود شر و رنج با خدایی قادر مطلق، خیرخواه مطلق و دانای مطلق است. آنطور که اولین نطق شناخته شده از آن توسط فیلسوف یونانی اپیکور می گوید: �آیا خدا خواهان جلوگیری از شر است،
...
[مشاهده متن کامل]
اما قادر نیست؟ پس او قادر مطلق نیست. آیا قادر است، ولی خواهان نیست؟ پس او بدخواه است. آیا هم قادر است و هم خواهان است؟ پس از کجا شر می آید؟� که این را دیوید هیوم به وی نسبت داده و معروف کرده است. [۳] یک برهان شر ادعا می کند که چون شر وجود دارد، یا خدا وجود ندارد، یا خدا همه آن سه ویژگی گفته شده را ندارد.

بپرس