برهان تمانع در قران

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] برهان تمانع در قرآن. در وجه نام گذاری برهان تمانع گفته شده است که استدلال در آن مبتنی بر فرض ممانعت دو خدای فرضی از کار یکدیگر است و برخی به اعتبار استوار بودن بنیان برهان بر هماهنگی و وحدت نظام جهان ، آن را برهان وحدت و هماهنگی نیز نامیده اند.
تمانع مصدر باب تفاعل از ریشه (م ن ع) و به معنای اجتناب کردن و سر باز زدن از چیزی است و در اصطلاح متکلمان، تمانع نام یکی از مهم ترین براهین توحید و به معنای آن است که هریک از دو خدای قادر کاری بکند که مانع فعل دیگری باشد ؛ گویا متکلمان در این اصطلاح و ارتباط آن با معنای لغوی «تمانع» چنین فرض کرده اند که هریک از دو خدای مفروض از پذیرش خواسته خدای دیگر سر باز می زند، به هر تقدیر در وجه نامگذاری این برهان به تمانع گفته شده است که استدلال در آن مبتنی بر فرض ممانعت دو خدای فرضی از کار یکدیگر است. برخی به اعتبار استوار بودن بنیان برهان بر هماهنگی و وحدت نظام جهان، آن را برهان «وحدت و هماهنگی» نیز نامیده اند.
تفاوت برهان تمانع با برهان توارد
بین این برهان و برهان توارد (منع تأثیر دو علت بر معلول واحد) فرق است، زیرا این برهان بر اختلاف اراده ها و برهان توارد بر توجه دو اراده مستقل به یک معلول مبتنی است ، گرچه برخی آیه ۲۲ انبیاء را به صورت برهانی مرکب از تمانع و توارد تفسیر کرده اند؛ همچنین بین این برهان و برهان «تغالب» نیز فرق است، زیرا برهان تغالب بر چیرگی جویی و برتری طلبی هریک از دو خدا بر دیگری با قطع نظر از نظم جهان و این برهان تنها بر تمانع هر یک از کار دیگری که فساد نظم جهان را در پی خواهد داشت استوار است ، گرچه برخی برهان تمانع را برهان تغالب نامیده اند.
بنیاد قرآنی برهان تمانع
برهان تمانع بنیاد قرآنی دارد که عمده آن آیه ۲۲ انبیاء است:«لَو کانَ فیهِما ءالِهَةٌ اِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا»، به حدی که مفسران در تفسیر این آیه به تقریر برهان به روش کتاب های کلامی پرداخته اند. برخی آیه «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلاً فیهِ شُرَکاءُ مُتَشکِسونَ ورَجُلاً سَلَمًا لِرَجُل هَل یَستَویانِ مَثَلاً...» را بیانی از برهان تمانع برای صاحبان اندیشه متوسط دانسته اند. مدلول آیه مذکور، مَثَلی است درباره دو مردی که یکی ربّ های گوناگون را می پرستد که با هم در تعارض و تنازع اند؛ یکی از آن ها او را به کاری وامی دارد که دیگری وی را از همان کار بازمی دارد و هر یک می خواهد او را خدمتگزار ویژه خود قرار دهد. این در حالی است که دیگری خالص برای یک معبود است، بدون اختلاف و تنازعی که او را به سرگردانی و حیرت اندازد. در مَثَل مزبور مشرک همان مردی است که در او شرکای بداخلاقی شریک اند و موحد همان مردی است که خالص برای یک شخص است. این دو هرگز با هم مساوی نیستند. گرچه برخی از مفسران در تفسیر آیه ۴۲ اسراء دو وجه را برشمرده و یکی از آن دو را بیانگر برهان تمانع دانسته اند ؛ ولی چون در آیه مزبور به جای «لَفَسَدَتا»، «لاَبتَغَوا اِلی ذِی العَرشِ سَبیلا» به کار رفته است برهان تغالب از آن استفاده می شود:«قُل لَو کانَ مَعَهُ ءالِهَةٌ کَما یَقولونَ اِذًا لاَبتَغَوا اِلی ذِی العَرشِ سَبیلا = (ای پیامبر به آن ها) بگو اگر با او (خدا) خدایان دیگری بود، آن چنان که آن ها قائل اند این خدایان می کوشیدند راهی به سوی صاحب عرش بیابند (و بر او غالب شوند)». در آیه ۹۱ مؤمنون نیز چنین آمده که خداوند هرگز فرزندی برنگرفته است و معبود دیگری با او نیست، چون در آن صورت هر یک از خدایان، مخلوق های خود را تحت تدبیرهای خاص خود می گرفتند و اداره می کردند و افزون بر آن هریک از خدایان برای توسعه بخشیدن به قلمرو حکومت خود می کوشید تا بر دیگران برتری جوید و غلبه کند، بنابراین از «لَذَهَبَ کُلُّ اِله بِما خَلَق» برهان تمانع و از «لَعَلی بَعْضِهِمْ عَلی بَعْض» برهان تغالب را از آیه می توان استفاده کرد. برخی به آیات ۲۲ انبیاء و ۹۱ مؤمنون برای برهان تمانع استدلال کرده اند. گفتنی است که در منابع روایی و برخی ادعیه به آیات فوق برای اثبات توحید استدلال شده است.
قوی ترین و روشن ترین دلیل بر نفی تعدد اله
...

پیشنهاد کاربران

بپرس