برمک
/barmak/
فرهنگ اسم ها
معنی: رئیس، اداره کننده، صورت دگرگون شده ی واژه ی سانسکریت پَرَه مَکه ( پرمکا ) به معنای رئیس، عنوان رئیس روحانی بودایی، ( اَعلام ) نام جد وسر دودمان برمکیان، مقارن حکومت بنی امیه بر خراسان، عنوان اجداد خاندان برمکیان و در اصل عنوان و لقبی بوده که به رئیس روحانی معبد بودایی بلخ می دادند، برمک معروف پدربزرگ یحیی وزیر مشهور هارون الرشید است
برچسب ها: اسم، اسم با ب، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن
لغت نامه دهخدا
فضل از نژاد برمک آتش پرست بود
تو از نژاد مهتر دین و علی زکی.
سوزنی.
وز سوم جعفر ار سخن رانم برمک از آل خویش دارد عار.
خاقانی.
- جعفربرمک ؛ جعفر برمکی : نامردم ار ز جعفر برمک چو یادم آید
هر فضله ای از آنها چون جعفری ندارم.
خاقانی.
و رجوع به جعفر ( ابن یحیی... ) شود.برمک. [ ب َ م َ ] ( اِخ ) نام جائی و مقامی و ولایتی. ( برهان ) ( آنندراج ).
برمک. [ ب َ م َ ] ( اِخ )دهی است از دهستان زیرراه بخش برازجان شهرستان بوشهر. سکنه آن 122 تن. آب آن از رودخانه دالکی و محصول آن غلات و خرماست. ( از فرهنگجغرافیایی ایران ج 7 ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
برمک (اسلوهه). برمک ( به آلمانی: Bremke ) یک منطقهٔ مسکونی در آلمان است که در اسلوهه واقع شده است. [ ۱] برمک ۶۱۵ نفر جمعیت دارد.
wiki: برمک (اسلوهه)
برمک (دشتستان). برمک ( دشتستان ) ، روستایی از توابع بخش سعدآباد شهرستان دشتستان در استان بوشهر ایران است و شغل رایج مردم روستا کشاورزی و دامداری است.
براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت این روستا ۶۲۱ نفر ( ۱۵۴ خانوار ) بوده است.
این روستا در فاصله ی سال های ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۲ حدود ۱۲۲ نفر جمعیت داشته است. [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفبراساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت این روستا ۶۲۱ نفر ( ۱۵۴ خانوار ) بوده است.
این روستا در فاصله ی سال های ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۲ حدود ۱۲۲ نفر جمعیت داشته است. [ ۲]
wiki: برمک (دشتستان)
پیشنهاد کاربران
در زبان محلی شهر کاکی یعنی چشمک زدن
طایفه ابراهیم محمدی که شامل سه فامیل به نامهای اولاد شیخ امیر ( امیری ) اولاد صادق ( صادقی ) اولاد شهر امیر ( محمودی ) خوانده میشوند از خاندان برمک میباشندودر استان چهار محال بختیاری شهرستان لردگان سکونت گزیدند
برمک :پادشاه ، اداره کننده، ریاضیدان. . . ازچهارمحال بختیاری. شهرستان لردگان. شهرآلونی . روستای ده صحرا
برمک: شهریار، شاه، رئیس، خان، اداره کننده، کسی که سرپرست قومی باشد.