برشت

/bereSt/

لغت نامه دهخدا

برشت. [ ب ِ رِ ] ( ن مف ) برشته. چیزی را گویند که در روغن بریان کرده باشند. ( برهان ) ( هفت قلزم ). بریان. ( ضیاء ).
- نیم برشت ؛ نیم تف داده. نیم برشته که در روغن گداخته یکی دو تاب دهند تا اندکی رنگ بگرداند نه چندانکه سرخ و برشته شود.

برشة. [ ب ُ ش َ ] ( ع اِ ) بَرَش. خجکهای سیاه یا سپید بر اسب بخلاف رنگ آن. || خجک ناخن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و رجوع به برش شود.

فرهنگ فارسی

نویسنده در اماتیک آلمانی ( و . آوسبورگ ۱۸۹۸ - ف. ۱۹۵۶ م . ) از آثار او [ اپرای گدایان ] و [ اپرای سه شاهی ] ( ۱۹۳۳ ) است .
برشته چیزیرا گویند که در روغن بریان کرده باشند .

گویش مازنی

/baresht/ ریسیده شده - تابیده شده ۳آمیخته شده

واژه نامه بختیاریکا

( بِرِّشت ) برق؛ تابش؛ اشعه

دانشنامه عمومی

برشت (آلمان). برشت ( به آلمانی: Brest ) یک شهر در آلمان است که در Harsefeld واقع شده است. [ ۱] برشت ۸۲۳ نفر جمعیت دارد.
عکس برشت (آلمان)عکس برشت (آلمان)عکس برشت (آلمان)

برشت (بلژیک). شهر برشت ( تلفظ هلندی:  ) در شهرستان آنتوئر در استان آنتوئر در منطقه فلاندری در کشور بلژیک واقع شده است.
عکس برشت (بلژیک)عکس برشت (بلژیک)عکس برشت (بلژیک)عکس برشت (بلژیک)عکس برشت (بلژیک)عکس برشت (بلژیک)

برشت (رومانی). شهر برشت ( به رومانیایی: Bereşti ) در شهرستان گلتس در کشور رومانی واقع شده است. جمعیت این شهر ۳٬۹۲۶ نفر [ ۱] است.
عکس برشت (رومانی)عکس برشت (رومانی)عکس برشت (رومانی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

برشت*پح*::در زبان لری بختیاری به معنی
پخت. درست کردن غذا
هاینه برشتوم سیت::تخم مرغ
پختم برایت
نون پحدم::نان پختم
Bersht. poh

بپرس