برشان

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

برشان. [ ب َ ] ( اِ )کلمه مخفف برروشنان است. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به برروشنان شود. امت مطلقاً از هر پیغمبر که باشد. ( برهان ) ( از آنندراج ). برسان. گروه آدمیان. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کلمه مخفف بر روشنان است امت مطلقا از هر پیغمبر که باشد .

پیشنهاد کاربران

بَرشان، بَرسان، بَرُوشان، بَررُوشَنان ( پَرپُرُوشان ) ، وَدرِشتان ( وَدرِستان ) -
نام پسرانه - واژه پارسی میانه ( پارسیگ )
این واژه را واسه ( برای ) پیروان آیین مانوی ( مانی ) بکار می بردند!
( ( مثلا به مزدکیان >>> درست دینان می گفتند و
به زرتشتیان >>> بِهدینان می گفتند
و به مانویان >>> برشان می گفتند! ) )
پیروان مانی، باور داشتن که با گِرویدن به کیش مانوی به درخشندگی و کمال بی نهایت پروردگار دست پیدا می کنند و از زندان جسم و جهان آزاد شده و به سوی سرزمین روشنایی می رسند!
( ( همچنین مانی در اسطوره ها و سروده هایش بارها از این واژه روشن بهره برده است!
به مانند: ایزدبانو روشنی ( دوست روشنان ) ، اندرز مَنوهمِدروشن ( اندیشه نیک دل ) و سرودهای گفتار نَفس روشن و اَنگَد ( رهبر ) روشنان و. . . ) )
وَدر یا بَر: آپا، سَر، بالا، بلند، زِبَر، صدر، فراز، فرا، فوق -
بزرگ، سَروَر، والا، شامخ، بلندپایه
شان ( روشنان ) : ستارگان روشن، اختران تابناک، شهاب فروزان -
روشنی بخش، فروزان، نورانی، درخشنده، تابناک
معنی: ستاره دنباله دار، اختر رونده، شهاب سنگ -
الگو، پیشگام، پیشرو، پیشتاز، پیشاهنگ، پیش قَراوُل، یکه تاز! -
پیرو، دنباله رو، فرمانبُردار، گوش به فرمان، حلقه به گوش -
حامی، دوستدار، پشتیبان، طرفدار، هوادار، هواخواه، یاریگر
این واژه با کمک از:
راهنمای دست نوشته های مانوی تورفان:
نوشته محمد شُکری فومِشی

بپرس