برده داری نزد زرتشتیان

پیشنهاد کاربران

واژة برده در فارسی باستان Uarta «ورته » ( اسیر ) در اوستایی ta - var «ورته » ( بارتولومه ستون 1368 توجه کنید به tam az - var «ورتم ازـ »: به اسارت کشیدن قس wardaz «ورداز» در فارسی میانه و پارتی رجوع کنید به ادامة مقاله ) در فارسی میانه wardag «وردگ » ( اسیر و زندانی ) و wardagih وردگیه » ( اسارت ) . در متون پهلوی برده غالبا «انشهریگ » یا «بنده » نامیده شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

در آغاز دورة هخامنشی نهاد برده داری هنوز در ایران به طور کامل رشد نکرده بود. در میان مادها رسمی بود که به موجب آن مردی تهیدست می توانست در برابر دریافت غذای روزانه خود را در اختیار مردی ثروتمند بگذارد. چنین شخصی وضع بردگان را داشت اما چنانچه اربابش به او کم غذا می داد او هر زمان می توانست وی را ترک کند ( رجوع کنید به دیاکونوف ص 334ـ335 ) . پارسیها به هنگام تشکیل دولتشان ( نیمة اول قرن ششم ق م ) فقط چنین بردگی ساده ای را می شناختند و کار برده از لحاظ اقتصادی مهم نبود.
اصطلاح متعارف برای مشخص کردن برده در ایران باستان کلمة بندکه ـ مشتق از بنده : بند و زنجیر بود ( رجوع کنید به کنت ص 199 ) . این کلمه برای مشخص کردن برده های واقعی و بیان بستگی ( = تقید ) به طور اعم به کار می رفت . برای مثال در کتیبة بهیستون ( بیستون ) داریوش اول «ساتراپ »ها ] فرمانداران کل یا استانداران [ و امرای خود را بندکه های خود می خواند ( در متن بابلی qallu «قلو» به معنای برده است ) . همچنین داریوش اول گاداتس حاکم خود در دیونی را بردة ( «دولس / دولوس » ) خویش می نامد ( دیتنبرگر ج 1 ش 22 ) . درست به سان بسیاری از کشورهای شرق باستان تمام اتباع پادشاه حتی عالیمقامترین صاحبمنصبان بندگان پادشاه شمرده می شدند ازینرو مرجوع کنید به لفان یونانی نوشته اند که جز پادشاه تمامی مردم ایران جماعت بندگان اند ( برای مثال رجوع کنید به هرودوت 7. 135 گزنفون 2. 5. 38 ) . به همین ترتیب اقتدار بزرگان خانواده های پدرشاهی بر افراد خانواده های خودشان مستبدانه بود و آنها می توانستند با فرزندان ایشان چون برده رفتار کنند ( ارسطو 9. 12 ) .
یکی از اصطلاحات فارسی باستان برای برده - grda «گرده ـ » به معنای بردة ( برده های ) خانگی بود. این اصطلاح در مکتوبات آرامی ارشام ساتراپ مصر در قرن پنجم پیش از میلاد و در متون بابلی دورة هخامنشی به صورت garda/u «گرده / گردو» و در اسناد عیلامی که از تخت جمشید به دست آمده به صورت kurtas «کورتش » آمده است ( دریور ص 63 ) . این افراد کارگران اعضای خانوادة شاهی و خانوادة نجبای پارسی در ایران و بابل و مصر بودند. در گذر زمان معنای کلمة «کورتش » گسترش یافت و به مفهوم «کارگر» به کار رفت .

در متن عیلامی کتیبة بیستون «کورتش » معادل - niya ¦ ma «مانیه » ـ در فارسی باستان ( در متن بابلی به معنای کارگران مزدور ) است . احتمالا «مانیه ـ» به معنای «بردة خانگی » بوده است ( کنت ص 202 ) .


بسیاری از بردگانی که برای نجبای هخامنشی و پارسی کار خانگی می کردند ( مانند نانوایان آشپزها ساقیان و خواجه سرایان ) نیز از میان نمایندگان ملتهای شکست خورده گرفته می شدند. پارسیها تعداد معینی از این بردگان را از بازار برده فروشان می خریدند ( هرودوت 8. 105 ) .

دانسته های ما دربارة برده های تحت تملیک خصوصی در ایران نادر و اتفاقی است . یک قرارداد بابلی خرید برده ( به دست آمده ) از تخت جمشید که سالم مانده تاریخ دورة حکومت داریوش اول را دارد. اما طرفین قرارداد و خود برده بابلی بوده اند ( استولپر ص 299ـ303 ) .

در زمان هخامنشیان در بابل و دیگر کشورهای گشوده شده نجبای پارسی به برده داران بزرگ تبدیل شدند ( داندامایف ص 111 ) . طبق برخی اسناد ایرانیان برده های خود را در بابل می فروخته اند ( رجوع کنید به استیگرز ش 22 ) . در مجموع حتی در پیشرفته ترین سرزمینهای قلمرو هخامنشی هم فقط تعداد کمی برده در قبال افراد آزاد وجود داشته اند و کار برده هیچگاه جایگزین کار کارگران آزاد نمی شده است . به هنگام پیدایش دولت پارس در این نواحی برده داری تغییرات مهمی یافته بود بردگی ناشی از بدهکاری دیگر مرسوم نبود. گذشته از کسانی که خودشان خود را می فروختند به وثیقه گرفتن شخص در برابر وام پیش از زمان پارسها به طور کامل از بین رفته بود. اگر بدهکاری وام خود را در مهلت مقرر نمی پرداخت طلبکار حق داشت که فرزندان او را بردة خود کند یا بدهکار ورشکسته را دستگیر و در زندان بدهکاران محبوس کند اما نمی توانست بدهکار را به بردگی به نفر سوم بفروشد. غالبا بدهکار وام خود را از راه کار آزاد به طلبکار می پرداخت و آزادیش را به دست می آورد.

با قضاوت از روی اسناد بابلی و پاپیروسهای آرامی دورة هخامنشی می توان گفت که بردگان اگر به خدمت ارباب ادامه می دادند یا غذا و لباس او را تا زمانی که زنده بود تأمین می کردند گاهی آزاد می شدند ( داندامایف ص 438ـ455 ) .

دورة ساسانی . واژة «وردگ » به معنای «برده » یا «اسیر» اولین بار در کتیبه های ساسانی قرن سوم به کار رفته است ( ازجمله در کتیبة کردیر ( کرتیر ) کعبة زردشت در نقش رستم سطرهای 12ـ13 بک ص 426ـ429 ) .

واژة «ورداز» ( «اسیر» ) کلمة مشترک میان پهلوی ساسانی و اشکانی در کتیبة شاپور اول بر دیوار کعبة زردشت با قرینة مشابهی دیده می شود.

منبع اصلی اطلاع دربارة نهادهای دورة ساسانی که دربارة وضع قانونی و اجتماعی برده ها اطلاعات باارزشی به دست می دهد کتاب قانون مادیان هزار دادستان ( ماتیکان هزار داتستان : کتاب هزار قانون ) به زبان پهلوی است که مجموعه ای است از قضایای حقوقی که فرخ مرد وهرامان در قرن ششم میلادی آن را گرد آورده است . منابع پهلوی خصوصا کتاب هشتم دینکرد روایت پهلوی ضمیمة دادستان دینیگ و ایربدستان ] هیربدستان [ اطلاعاتی به دست می دهند که در فهم قطعات پیچیدة مادیان دربارة برده داری مرجوع کنید به ثر است . مجموعة قانونی دیگر کتاب قانون ایشوبخت است که برای مسیحیان ایران در زمان ساسانی . . .

بپرس