بردستان

لغت نامه دهخدا

بردستان. [ ب َ دِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بخش خورموج شهرستان بوشهر. در 144 هزارگزی جنوب خاوری خورموج و خاور کوه درنگ از ارتفاعات دیر با 750 سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

بردستان. [ ب َ دِ ] ( اِخ ) از بلوکات ناحیه دشتی است طول آن 54 و عرض آن 42 کیلومتر است ناحیه شمالی بلوک سنا و جنوب غربی خلیج فارس و از مغرب به هندوستان و شرقی گله دار و کنگان مرکز آن بندر دیر دارای 400 خانوار و 270 قریه است. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 481 ). فسائی در فارسنامه آرد: ناحیت بردستان دشتی میانه جنوب و مشرق کاکیست درازی آن از قریه دیر تا نودراز نه فرسنگ بیشتر و پهنای آن از بندر دیر تاقریه آب دان هفت فرسنگ و کوه بزرگی در میان این ناحیه افتاده است محدود است از جانب مشرق بنواحی گله دار و از شمال بناحیه سنا و از مغرب و جنوب بدریای فارس. در قدیم قصبه این ناحیه قریه بردستان بود چندی است که قصبه و حاکم نشین آن بندردیر است سیزده فرسنگ ازکاکی دور افتاده است و دویست درب خانه دارد که بیشتر آن از چوب نخل و برگ نخل است و این ناحیه مشتمل بربیست و هشت ده آباد است. ( فارسنامه ناصری ص 212 ).

بردستان. [ ب َ دِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان دیر بخش خورموج شهرستان بوشهر و سکنه آن 750 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

بردستان. [ ب َ دَ ] ( اِخ )دهی است از دهستان پشتکوه بخش تفت شهرستان یزد و سکنه آن 191 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس