برتن
فرهنگ اسم ها
معنی: مرد مغرور، بردیس، به فتح ب و ت
برچسب ها: اسم، اسم با ب، اسم پسر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
زن مسکین فروتن مرد برتن
کمان سرکشی آهخته بر زن.
( ویس و رامین ).
|| ملصق به تن. جامه بر تن. دثار و جامه ملصق به بدن. ( ناظم الاطباء ). || بردیس. ( یادداشت مؤلف ).فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
گویش مازنی
دانشنامه عمومی
مترادف ها
خود رای، متکبر، مغرور، گستاخ، سرکش، پرنخوت، گردن فراز، پر افاده، برتن، پر از باد غرور، عظیم، غراب، غره، خود بین
متکبر، مغرور، برتن، عظیم، غره، سرافراز، گرانسر
مغرور، برتن، سرافراز، پر مباهات
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
برتن به چم خودپسند از واژه پهلوی "اپرتن" گرفته شده است. بر همان پارسی شده اپر پهلوی است. تن هم که به چم تن و اندام است. برمنش همسنگ این واژه است.