براق بابا بن عزالدین کیکاووس

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] براق بابا (۶۵۵ -۷۰۷ق /۱۲۵۷-۱۳۰۷م )، درویش ترکمن آناطولیایی و صوفی مشهور عصر ایلخانان و از نزدیکان دو تن از حکمرانان مغول در ایران بود.
نام بَراق (سگ ) در زبان ترکی ِ قپچاقی میان مغولها و ترکهای سده های ۷ تا ۹ق /۱۳ تا ۱۵م نامی معمول بوده است ؛ با اینهمه ، در وجه تسمیه براق بابا گفته اند که چون وی لقمه مراد خویش ساری سلتوق را بلعید، به او لقب براق دادند. اما این کلمه در مآخذ عربی ، به قیاس لفظ عربی بُراق ، به ضم خوانده شده ، و با آن کلمه خلط گردیده است . براق در ترکیِ قپچاقی به معنی سگ بی مو است. این لقب افتخاری را (که یادآور نام افراد و قبایلی همچون کلب، معاویه، سگوند و جز آن است) مرشدش صاری صالْتُقْ به او داد. صاری صالتق پارسایی جنگجو و نیمه افسانه ای بود که اسلام را در کریمه و دوبریجه منتشر کرد.
خاندان
درباره خاستگاه و خاندان براق بابا در مآخذ متقدم و متأخر مطالبی آمده که در بهره برداری از آن ها نباید جانب احتیاط را از دست داد. در یکی از تاریخهای عثمانی - که به اسم سلطان مرادخان عثمانی نوشته شده - و بنابر برخی افسانه ها، آمده است که براق بابا یکی از دو فرزند عزالدین کیکاووس ، از سلاجقه روم (حک ۶۴۳ - ۶۵۵ق /۱۲۴۵-۱۲۵۷م ) بود که در اواخر عمر پس از درگیریهایی به دست واسیلیوس ، امپراتور بیزانس اسیر شده بود. هنگامی که عزالدین کیکاووس به یاری قتلغ ملک از قلعه ای که در آن محبوس بود، گریخت ، دو فرزند خود را در آن جا بر جا گذاشت . براق بابا نخست تحت نظر بطریق روم آموزش دید و به مسیحیت گروید، اما بعدها به ساری سلتوق ، از صوفیان معروف آن دیار پیوست ، اسلام آورد و از مریدان او شد. در واقع، او در روستایی نزدیک توقاد حاجی بکتاش (طوقاد) در آناطولی مرکزی، که پدرش در آن جا زراعت می کرد، زاده شده بود. در روایتهای دیگر، براق بابا را تنها از خانواده ای اشرافی و ثروتمند دانسته اند و به شاهزادگی او اشاره نکرده اند. در واقع تنها پیوند قاطعی که میان عزالدین کیکاووس و براق بابا می توان یافت ، آن است که عزالدین در ۶۵۵ق به شهر توقات (بین قونیه و سیواس در روم ) گریخت . و براق بابا نیز در همان سال ، در همان شهر به دنیا آمد. و نسبت «رومی » وی نیز از همین جاست . براق بابا یکی از خلیفه های اصلی (متوفی ۶۶۹) به شمار رفته است، اما به لحاظ زمانی چنین امری غیر ممکن است.
شهرت
براق بابا پس از پیوستن به ساری سلتوق تقریباً به همه نقاط آناتولی سفر کرد و در تاریخی نامعلوم از او جدا شد، ولی در آن هنگام وی چندان شهرت یافته بود که چون به ایران سفر کرد، در دربار غازان خان (حک ۶۹۴ -۷۰۳ق /۱۲۹۵-۱۳۰۴م )، حکمران ایلخانی ، مورد لطف و توجه او قرار گرفت . پس از مرگ غازان خان ، براق بابا نزد پسر وی اولجایتو نیز از حرمت بسیار برخوردار بود، چندان که اولجایتو او را به نمایندگی از سوی خود به نقاط مختلف می فرستاد؛ از جمله در ۷۰۵ یا ۷۰۶ق براق بابا با صد تن از مریدانش با نامه ای از سلطان ایلخانی ، نزد ملک ناصر به شهر دمشق رفت . افرم که از دوستداران صوفیه در آن ناحیه بود، قاضی قطب الدین بن شیخ سلامیه ، ناظر سپاه را به قابون فرستاد تا از حال این گروه جویا شود. گفته اند: از براق بابا نزد افرم کراماتی ظاهر شد و به همین سبب ، افرم هدایایی تقدیم او کرد. به گفته ذهبی براق بابا در آن روزگار حدود ۴۰ سال داشت و با هیأتی شگفت به شام وارد شد. وضع ظاهری این گروه از صوفیان که با او به شام درآمدند، چندان شگفت بود که صفدی به وصف یکی از ایشان پرداخته ، و سراج الدین محار در قطعه شعری به تفصیل وضع ایشان را وصف کرده است . سپس براق بابا و مریدانش از شام راهی مصر شدند، اما از ورود ایشان به آنجا جلوگیری شد. پس ناچار به بیت المقدس رفتند و در ۷۰۷ق دوباره به ایران بازگشتند.
مذهب و عقاید
...

پیشنهاد کاربران

بپرس