بخور و لباس عدوی ترا
زمانه چه خواند حنوط و کفن.
فرخی.
بوی خوش تو باد همه ساله بخورم رنگ رخ تو بادا بر پیرهن من.
منوچهری.
همی بوی مشک آمدش از دهان چو بوی بخور آید از مجمری.
منوچهری.
حکمت و علم بر محال و دروغ فضل دارد چو بر حنوط بخور.
ناصرخسرو.
غلامی چند را دیدم هر یکی با مجمره ای زرین و سیمین و پاره ای بخور، چند بیضه ای. ( تاریخ بخارا ).بخور از بر عنبر آمد بمجلس
عقول از بر انفس آمد بمبدا.
خاقانی.
بهر بخور مجلس روحانیان عشق سازیم سینه مجمر سوزان صبحگاه.
خاقانی.
نکهت کام صراحی چو دم مجمر عیدزو بخور فلک جان شکر آمیخته اند.
خاقانی.
آه بخور از نفس روزنش شرح ده یوسف و پیراهنش.
نظامی.
گوسفندان خرد بخور و گلاب وآنچه باید ز نقل و شمع و شراب.
نظامی ( هفت پیکر ص 113 ).
چون دعا را گزارشی سره کرددم خود را بخور مجمره کرد.
نظامی ( هفت پیکر ص 183 ).
بهنگام بخور عود و عنبرخراج هند بودی خرج مجمر.
نظامی.
بخور مجلسش از ناله های دودآمیزبیشتر بخوانید ...