[ویکی فقه] بُخار (در جمع : بُخارات و اَبْخِرَة)، در اصطلاح پزشکی سنّتی (جالینوسی)، بُخاری (= حالت گازی برخی از مواد ) که از گَندِگی ( عفونت ) یکی از اَخْلاط چهارگانه ( خون ، بلغم ، صفرا و سودا ) در یکی از اندامها یا در همه تن بر می خیزد و از راه رگها به سَر و دماغ ( مغز ) می رسد و سبب حدوث بیماریها و آشفتگیهایی در دماغ می شود.
پزشکان پیرو بُقراط و جالینوس حدوث بیش تر بیماریهای دماغی (در اصطلاح امروزی: بیماریهای روانی و عصبی) را ناشی از امتلای سر یا دماغ از این «بُخارهای بَد» («الابخرة الرَدیئة») می دانستند.
چون شرحهایی که حکمای قدیم درباره سببهای این بیماریها داده اند عمدتاً برگرفته از بقراط و جالینوس اند، چندان تفاوتی با هم ندارند؛ ازینرو، به ذکر گُمانهای تنی چند از حکمای ایرانی درباره مهمترین آن بیماریها بسنده می کنیم.
صُداع
صُداع (سَردرد) و شَقیقه ( میگرن ) : «مایة آن رطوبتی بُوَد ... یا بخارها (ی گرم و سرد) ... که تمدّد کنند مَر اُغْشیه (غِشائها، پرده ها) و عروقِ (رگهای) دماغ را».
«اگر این اَخلاط و بخارات سخت سِطَبر (بسیار غلیظ) باشد... چنانکه به همة اجزای دماغ نتواند گسترده شدن و اندر نیم شِقِّ (مغز) بماند» مورث شقیقه یا صداعِ شِقّی می شود.
مَجوسی دربارة شقیقه می گوید: «حدوث آن یا از خلطهای بَدْ کیفیّتِ گرم یا سردی است که غشائهای دماغ را پُر می کنند یا از بخاری ... که از معده به دماغ بالا می آید».
سَدَر
سَدَر یا دُوار ( سرگیجه ) : «سببِ (آن) محصور شدنِ بخارات ... اندر اَجواف عروق دماغ و آن بخاراتی بُوَد که از خونِ بسیار گِرد آمده اندر تن ، خیزد... و باشد که سبب این بخارها بلغمی بوَد».
به گمان جرجانی ، یکی از سببهای دوار «بخاری بوَد که در تَجاویف دماغ بگردد و این چهارگونه بوَد: یکی آن که بخارْ خود اندر گوهر دماغ و تجاویف آن گِرد آمده باشد؛ سوّم آن که در معده یا رحم یا مثانه و گرُده ( کُلیه ) خلطی یا آفتی دیگر باشد و به سبب مشارکت، بخار بر دماغ دهد...؛ چهارم آن که بخارها از دل یا از جگر یا از رگها و شریانهای همه تن به دماغ برآید و روح باصره را بجنباند و بگرداند... و مادّة بخار صفرا و بلغم بیش تر باشد...».
اختلاطِ ذهن و هذیان
...
پزشکان پیرو بُقراط و جالینوس حدوث بیش تر بیماریهای دماغی (در اصطلاح امروزی: بیماریهای روانی و عصبی) را ناشی از امتلای سر یا دماغ از این «بُخارهای بَد» («الابخرة الرَدیئة») می دانستند.
چون شرحهایی که حکمای قدیم درباره سببهای این بیماریها داده اند عمدتاً برگرفته از بقراط و جالینوس اند، چندان تفاوتی با هم ندارند؛ ازینرو، به ذکر گُمانهای تنی چند از حکمای ایرانی درباره مهمترین آن بیماریها بسنده می کنیم.
صُداع
صُداع (سَردرد) و شَقیقه ( میگرن ) : «مایة آن رطوبتی بُوَد ... یا بخارها (ی گرم و سرد) ... که تمدّد کنند مَر اُغْشیه (غِشائها، پرده ها) و عروقِ (رگهای) دماغ را».
«اگر این اَخلاط و بخارات سخت سِطَبر (بسیار غلیظ) باشد... چنانکه به همة اجزای دماغ نتواند گسترده شدن و اندر نیم شِقِّ (مغز) بماند» مورث شقیقه یا صداعِ شِقّی می شود.
مَجوسی دربارة شقیقه می گوید: «حدوث آن یا از خلطهای بَدْ کیفیّتِ گرم یا سردی است که غشائهای دماغ را پُر می کنند یا از بخاری ... که از معده به دماغ بالا می آید».
سَدَر
سَدَر یا دُوار ( سرگیجه ) : «سببِ (آن) محصور شدنِ بخارات ... اندر اَجواف عروق دماغ و آن بخاراتی بُوَد که از خونِ بسیار گِرد آمده اندر تن ، خیزد... و باشد که سبب این بخارها بلغمی بوَد».
به گمان جرجانی ، یکی از سببهای دوار «بخاری بوَد که در تَجاویف دماغ بگردد و این چهارگونه بوَد: یکی آن که بخارْ خود اندر گوهر دماغ و تجاویف آن گِرد آمده باشد؛ سوّم آن که در معده یا رحم یا مثانه و گرُده ( کُلیه ) خلطی یا آفتی دیگر باشد و به سبب مشارکت، بخار بر دماغ دهد...؛ چهارم آن که بخارها از دل یا از جگر یا از رگها و شریانهای همه تن به دماغ برآید و روح باصره را بجنباند و بگرداند... و مادّة بخار صفرا و بلغم بیش تر باشد...».
اختلاطِ ذهن و هذیان
...
wikifeqh: بخارات