بخار

/boxAr/

مترادف بخار: تبخیر، دم، دمه، دود، تف

برابر پارسی: دمه، مه، مهاب

معنی انگلیسی:
steam, vapour, mist, fume, gas, vapor

لغت نامه دهخدا

بخار. [ ب ُ ] ( ع اِ ) علم و فضل. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ). بسیارعلم و بخارا از آن مشتق است... چون در آن شهر عالم و فاضل بسیار بوده اند. ( از فرهنگ جهانگیری ). بلغت زند علم و فضل و دانش. ( ناظم الاطباء ) :
فخر کند روزگار تو به تو زیرا
کاصل بزرگی توئی و اصل بخاری.
فرخی.
رجوع به بخاری شود. || غنجار بود یعنی گلگونه. ( فرهنگ اسدی ) :
باغ را هر سال چون حورا بیاراید به زیب
این بر آن سازد بهارو او برآن مالد بخار.
؟

بخار. [ ب ُ ] ( اِ ) گازی که از مواد مرطوب در حال تبخیر جدا شود یا بر اثر حرارت از مایعات یا جامدات برخیزد و به هوا رود. آنچه به شکل دود یا رطوبت از آب گرم یا هر جسم جامد یا مایعی بر اثر حرارت از آن برخیزد و به هوا رود. دمه. گاز. گازی که از جوشیدن آب در شرایط معینی به وجود آید. برای بخار کردن آب علاوه بر گرم کردن آب تا نقطه جوش ( در حرارت 100درجه و فشار 76 سانتیمتر جیوه ) مقداری هم حرارت باید داد. ( فرهنگ فارسی معین ). دم. دمه. آنچه مانند دود یا رطوبت از آب گرم و غیره برخیزد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). دمه ای که بر اثرتابش خورشید به آب دریا و رود برخیزد، آن دمه که براثر حرارت آب بر روی آتش در دیگ و سماور و امثال آن بلند شود. در عربی اجزای مائی و ارضی و هوائی است که متصاعد می شود. ( برهان قاطع ). وشم. ( منتهی الارب ). آب که به هوا تبدیل شود. وشمی که از جای نمناک و گرم برآید. ( منتهی الارب ). دم. نزم. نفس. نژم. ( ناظم الاطباء ). غباری که از جای نمناک برآید. هرگه حرارتی از تابش خورشید یا از جوهر آتش به آب پیوندد و مدتی با او بماند آن آب مستحیل شود و از جای خود برخیزد و بسوی بالا بر شود، آنرا بخار گویند و چون حرارت به بخار مستولی شود آن بخار خود هوا گردد و فرق میان هوا و بخار آنست که بخار را به حس بصر ادراک توان کرد و هوارا به حس بصر در نتوان یافت. ( رساله کائنات جو ابوحاتم اسفزاری ). || در اصطلاح حکما جسم مرکبی است از اجزای مائی و هوائی. و دخان مرکب از اجزای ارضی و ناری و هوایی است. و غبار مرکب از اجزای ارضی و هوایی است. و گویند هرگاه حرارت تأثیر تامی در میاه یا اراضی مرطوب بخشد آب از آن تحلیل یابد و اجزائی هوائی متصاعد گردد چنانکه با اجزای مائی درآمیخته است بحدی که نمی توان بحس آنها را از یکدیگر بازشناخت بعلت خردی و مرکب آنها را بخار نامند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به همان متن شود : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) گازی که از مواد مرطوب درحال تبخیر جدا شود یا در اثر حرارت از مایعات یا جامدات برخیزد و بهوا رود آنچه بشکل دود یا رطوبت از آب گرم یا هر جسم جامد یا مایعی در اثر حرارت از آن برخیزد و بهوا رود دمه گاز. یا بخار آب . گازی که از جوشیدن آب در شرایط معینی بوجود آید . برای بخار کردن آب علاوه بر گرم کردن آب تا نقط. جوش ( در حرارت ۱٠٠ درجه فشار ۷۶ سانتیمتر جیوه ) مقداری هم حرارت باید داد مثلا برای تبدیل یک گرم آب صد درجه بیک گرم بخار صد درجه تقریبا ۵۳۷ کالری حرارت لازم است . یا بخار سیر شده . در صورتی است که محیط تبخیر از مولکولهای ماد. تبخیر شده پر شده باشد و در آن حالت عمل تبخیر شده پر شده باشد و در آن حالت عمل تبخیر متوقف گردد . و عکس این حالت را بخار خشک یا بخار سیر نشده اصطلاح کنند .
علم و فضل .

فرهنگ معین

(بُ ) [ ع . ] ( اِ. ) گازی که از مواد مرطوب در حال تبخیر جدا شود یا در اثر حرارت از مایعات یا جامدات برخیزد و به هوا رود.

فرهنگ عمید

ماده ای که از مادۀ در حال تبخیر جدا شود و به هوا برود، صورت گازی ماده، گاز.

گویش مازنی

/beKhaar/ باخار

واژه نامه بختیاریکا

پُخار؛ هَف؛ هفارِش

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] گاز برخاسته از موادّ مرطوب در حال تبخیر را بخار گویند. از آن به مناسبت در باب طهارت و صوم یاد شده است.
بخار برخاسته از عین نجس مانند ادرار،پاک و در طهارت بخار مایع متنجّس اختلاف است. بسیاری از فقها آن را همچون بخار عین نجس پاک دانسته اند.
بخار عین نجس متراکم
در طهارت بخار عین نجسی که متراکم شده و به صورت قطرات عرق در آمده اختلاف است.
بطلان روزه و بخار غلیظ
در اینکه بخار غلیظ موجب بطلان روزه می شود اختلاف است.
بخارشدن دو سوم آب انگور
...

دانشنامه عمومی

حالت گازی ماده در دماهایی پایین تر از دمای بحرانی را بخار آن ماده می گویند. بخار یک ماده را می توان با افزایش فشار و متراکم سازی، مایع یا جامد کرد.
برای نمونه، دمای بحرانی آب ۳۷۴ درجه سلسیوس است. در دمای معمول، در جو اگر فشار جزئی بخار آب به اندازه کافی زیاد شود، بخار آب می تواند طی فرایند میعان به آب تبدیل شود.
گاهی ممکن است که بخار یک ماده، همراه با حالت مایع یا جامد آن باشد. در این حالت، دو فاز در حالت تعادل هستند و فشار جزئی حالت گازی ماده با فشار بخار متعادل مایع یا جامد آن برابر است. [ ۱]
بخار به شکلی از حالت گازی یک ماده در دمایی گفته می شود که در همان دما، حالت مایع یا جامد آن ماده نیز وجود داشته باشد. بالاترین دمایی که چنین حالتی، امکان پذیر است را دمای بحرانی می نامند. اگر بخار با مایع یا جامد در ارتباط باشد، دو فاز در تعادل خواهند بود.
مولوکول های بخار سه حرکت ارتعاشی، چرخشی و انتقالی را انجام می دهند.
فشار بخار، فشار تعادل یک مایع یا جامد در دمای مشخص است. فشار بخار تعادل، تحت تأثیر مقدار سطح تماس مایع یا جامد با بخار قرار ندارد. دمای تبخیر نرمال یک مایع، دمایی است که در آن، فشار بخار با فشار نرمال جو، برابر است. [ ۱]
برای سامانه های دو فازی ( مانند دوفاز مایع ) ، فشار بخار دو فاز با هم برابر است. در نبود جاذبه های مولکولی قوی، فشار بخار از قانون رائول پیروی می کند. بر اساس این قانون، فشار بخار جزئی هر جزء برابر با حاصل ضرب فشار بخار جزء در حالت خالص در نسبت مولی آن در مخلوط است. فشار بخار مجموع، حاصل جمع فشارهای بخار جزئی است. [ ۲]
• عطرها شامل مواد شیمیایی هستند که در دماهای مختلف و با نرخ های مختلف، تبخیر می شوند.
• چراغ های بخار جیوه و بخار سدیم، از اتم های برانگیخته، نور تولید می کنند.
• وجود بخار آب در نزدیکی زمین و میعان آن، باعث ایجاد پدیده هایی مانند مه می شود.
عکس بخارعکس بخار

بخار (در صنعت). بخار، آب در فاز گازی آن است، که جوشیدن آب سبب تشکیل آن می شود. بخار نامرئی است؛ با این حال، واژهٔ «بخار» اغلب اشاره به بخار مرطوب مه، غبار قابل مشاهده پراکنده هوا از قطرات آب است که از بخار آب متراکم شده تشکیل می شود. در فشارهای پایین تر، مانند بخش های نزدیک تر اتمسفر یا در بالای کوه های بلند، آب در دمای پایین تری از درجهٔ اسمی ۱۰۰ درجه سانتی گراد ( ۲۱۲ درجه فارنهایت ) در شرایط استاندارد دما و فشار به جوش می آید. بخار اگر بیشتر گرم شود، بخار بسیار گرم، بخار فوق گرم، یا بخار خشک نامیده می شود.
آنتالپی تبخیر انرژی مورد نیاز برای تبدیل آب در فاز گازی آن، به گونه ای که افزایش حجم آن در دما و فشار استاندارد ۱۷۰۰ برابر گردد، است. این تغییر در حجم را می توان؛ توسط موتورهای بخار از قبیل موتورهای پیستونیِ رفت و برگشتی و انواع توربین های بخاری که یک زیر - گروه از موتور بخار هستند، به کار مکانیکی تبدیل کرد. موتورهای بخار نوع پیستونی نقشی محوری در انقلاب صنعتی داشته اند. امروز از توربین های بخار مدرن برای تولید بیش از ۸۰ درصد از برق جهان استفاده می شود.
اگر آب مایع در تماس با یک سطح بسیار گرم یا افت ناگهانی فشار قرار گیرد، یک انفجار بخار می تواند ایجاد شود. انفجار بخار مسوول بسیاری از حوادث ریخته گری بوده است، و همچنین ممکن است سبب بسیاری از آسیب های به وجود آمده در فاجعه چرنوبیل بوده باشد.
بخار به طور سنتی با حرارت دادن یک دیگ بخار از راه سوزاندن زغال سنگ یا سوخت های فسیلی دیگر ایجاد می شود، اما ایجاد بخار با انرژی خورشیدی نیز ممکن است. [ ۱] [ ۲] [ ۳] بخار آب که حاوی قطره های ( ذرات ) آب باشد بخار مرطوب گفته می شود. اگر بخار مرطوب بیشتر گرم شود، قطرات نیز تبخیر می شوند، و در درجه حرارتِ به اندازهٔ کافی بالا ( که بستگی به فشار دارد ) همهٔ آب تبخیر می شود و در آن حالت سیستم در تعادل مایع–بخار قرار دارد. [ ۴]
عکس بخار (در صنعت)عکس بخار (در صنعت)عکس بخار (در صنعت)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

بُخار (steam)
در شیمی، گازی خشک و نامرئی، حاصل از تبخیر آب. تودۀ ابر مرئی، که معمولاً بر اثر تبخیر آب در هوا شکل می گیرد، متشکّل از ذرّات آب معلق است. بخار به فراوانی در فرآیندهای صنعتی و شیمیایی، و نیز برای تولید برق به کار می رود.

جدول کلمات

ابخره, گاز

مترادف ها

haze (اسم)
ابهام، مه، بخار، مه کم، روشن نبودن مه

vapor (اسم)
بخار، دمه

gas (اسم)
بنزین، گاز، خود ستایی، بخار، گاز معده

fume (اسم)
گاز، بخار، دود

brume (اسم)
مه، ابر، بخار، شبنم

steam (اسم)
بخار، بخار آب، دمه

reek (اسم)
بخار، بخار دهان

فارسی به عربی

بخار , دکان , سدیم , غاز

پیشنهاد کاربران

بُخار؛ کلمه بخار و تبخیر یعنی پخش شدن، مثل کلمه ی خراب و خبر که مرتبط با همین مفهوم می باشد. کلمه بخار مقوله ای که مفهوم پختن را هم در خود پنهان دارد.
ذات آوایی حرف ( ب ) در کلمات یک ذات باز شدن در عالم واقع را دارد. مثل کلمه بمب. هرچند حرف ( ب ) در کلمه ی بوسه و بوستان و بسته این شبهه را ایجاد می کند که این حرف درست نیست. ولی حرف ( ب ) در ساختمان کلمه بستن، یک مقوله باز و بست یا انقباض و انبساط را در خود دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

بُغ در ملایری یعنی بخار. بُغ و بُخار
لری بختیاری
پُخار، هَف، هَفارِش:بخار
رضا گلین شریف دینی
بخار: ( bokhar ) :در گویش مناطق غربی مازندران یک کلمه امری و به معنی خوردن است و نخار به معنی نخوردن است. به طور کلی حرف پیشوند ( ب و ن ) در ابتدای بسیاری از کلمات به معنای تایید و تکذیب یا امر و نهی است.
پُخ و بُخ و بخار از یک ریشه اند ، پس واژه ی بخار پارسی است نه تازی.
بو و بوخار ( بخار ) ترکی هستند در فرهنگ لغت محمود کاشغری اومده است و بورون به معنای چیزی که بو را میفهمد هم از همین ریشه هست
پُخ
بخار: مِهاب ( مِه آب ) ، وشم.
تبخیر شدن: مهاب شدن، وشم شدن.
گستره ی واژگان پارسی بسیار بالا است پس پارسی را پاس بداریم.
در اسپهان به بخار پخت می گویند.
واژه بخار
معادل ابجد 803
تعداد حروف 4
تلفظ boxār
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: ٲبخِرَة] ( فیزیک )
مختصات ( بُ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی boxAr
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
به کُردی جنوبی و مرکزی: هِلّم hełm
به تورکی میشه buğ بۇغ
دقت کنید که با بېغ bığ که به معنی سبیل هست اشتباه نشه
بخار اب
آب به شکل گاز
کردی: هِلم
بخار به پارسی چندین نام دارد - وشم - نژم - مُژ - دم این بخار است و میغ و آمیغ را هم برای ابر و هم برای مه میگویند و مه را مه ومیغ و آمیغ و دمه و دمان گویند درجاهایی که پهلوی تا سده یازده هجری بوده و سپس زبانشان ترکی شده همچنلن مه را دمان میگویند که دمان با دم و دما نیز پیوند دارد - این همه واژه پارسی و ما انرا به کار نمیبریم
...
[مشاهده متن کامل]

ز وشم دهانش جهان تیره گون
دو چشمش بسان یکی چشمه خون
فردوسی

وَشم=بخار
نژم و نزم راهم بخار یا مه غلیظی که آسمان را تیره کند
مُژ و میغ هم به بخار تیره نزدیک به زمین میگویند
بخار: [عامیانه، اصطلاح] توانایی، شایستگی.
به ترکی "توغ" میگویند
گاز
Fume
Haze
بخار گیاه: دود آمیخته به آب که از گیاه و چوب سوخته بر می خیزد .
زردی شعله در بخار گیاه
گنج زر بود زیر مار سیاه
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 495 )
این واژه مثل بیشتر واژگان عربی ، آریایی است :
در نقشه بطلمیوسی نام فناسیه مطابق شهر فومن و فناکه نام کهن شهر ساری است ( جواد مفرد کهلان ) . اکنون از لغتنامه سنسکریت آشکار میشود واژگان فناکه=پناکه=فناسیه ساخته شده اند از لغت پنا یا فنا به معنای بخار - مه - دم - ابر फेनता phenatA=vapour که هر سه به معنای سرزمین بخارگرفته مه پوش ابری هستند.
...
[مشاهده متن کامل]


در سنسکریت لغت بو←پو←فو نیز به معنای بخار ( بو خار=dew ) - مه बुस busa=fog vapour است همانطور که در شهر رشت بوسار نام یک محله است. بدینسان روشن میشود که واژه فومن ( فو=بخار - مه من=ماندن - جایگاه ) با واژگان فناکه=پناکه=فناسیه هم معناست.

لغت ساری نیز از لغت سنسکریت शद्रि zadri به معنای ابر cloud ستانده شده که همتای نامهای کهن این شهر یعنی فناکه و زادراکرت - سادراکرت است.

در پهلوی " کوپ " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس