بت
/bot/
مترادف بت: الهه، شمسه، صنم، طاغوت، فغ، هیکل، محبوب، معشوق
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
نام دهی است در عراق
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] مطلوب، مقصود.
۳. [مجاز] معشوق: هر کجا جلوه کند آن بت چالاک آنجا / خواهم از شوق کنم جامهٴ جان چاک آنجا (جامی: ۴۰ ).
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
( بُت ) بوته؛ ریشه
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] بُت ، تمثال یا پیکره ای (از ایزد، شخص و یا جانوری ) که به اعتقاد برخی از ادیان از جهاتی تقدس و جنبه الوهیت یافته است و واجد قدرتهای فوق طبیعی شناخته می شود.
بت به تندیسی اطلاق می گردد که از سنگ، چوب، عاج یا فلز به شکل انسان یا حیوان و یا ترکیبی از آن دو- همچون سر فیل یا خوک با تنۀ انسان- و یا شکلهای دیگر ساخته شده و در معابد (بتکده ها) و در خانه ها در جایگاه معین قرار می دهند و از سوی مشرکان با آداب و اعمال خاص پرستش می شود.
نام بودا
واژه «بت » صورت فارسی شده نام بودا است ، و چون در سرزمینهای شرقی ایران بتکده ها محل پرستش پیکره بودا بوده ، به این مناسبت نام او بر همه پیکره های او، و سپس بر هر نوع پیکره ای که پرستیده شود، اطلاق می شده است . این کلمه در نوشته های تازی به صورت «بدّ» (جمع آن : بدَده ) به کار رفته است که هم به معنی «صنم » است ، هم به معنی بتکده و هم خود بودا.
تهیه خوراک و پوشاک
عقایدی که عامه مردم درباره بتها داشته اند، موجب شده است که آنها را زنده و دارای خصوصیات انسانی تصور کرده ، در مواردی برای آنها خوراک و لباس تهیه کنند، آنها را بشویند و تدهین و تزیین نمایند و حتی زن و فرزند برای آنها قرار دهند. هر بت جایگاه و آیینهای خاص خود را دارد و مناسک عبادی و قربانی گزاریهای مرسوم در اطراف بتها صورت می گیرد. تصوراتی که پرستندگان این پیکره ها از موضوع پرستش خود دارند، یکسان نیست . توده های عوام مردم غالباً فراتر از ظواهر این اشیاء چیزی نمی بینند و عین شی ء را پرستش می کنند. برخی دیگر بتها را مظاهر ذوات خدایان و واسطه ارتباط با آنان می دانند و برای برخی دیگر حضور و ظهور الوهیت در این پیکره ها تنها تا زمانی است که آیینهای پرستش ادامه دارد؛ و پس از آن تا آغاز برگذاری آیینهای بعدی ظهور و حضوری نیست . آداب پرستش با زمزمه سرودها و اوراد و ادعیه ای که روحانیان و کارگزاران مراسم می خوانند و با اعمالی که برای ایجاد فضای مساعد انجام می دهند، برگذار می شود و مستلزم شرایط و ترتیبات خاصی است که در جوامع مختلف متفاوت است .
در ایران و اسلام
...
بت به تندیسی اطلاق می گردد که از سنگ، چوب، عاج یا فلز به شکل انسان یا حیوان و یا ترکیبی از آن دو- همچون سر فیل یا خوک با تنۀ انسان- و یا شکلهای دیگر ساخته شده و در معابد (بتکده ها) و در خانه ها در جایگاه معین قرار می دهند و از سوی مشرکان با آداب و اعمال خاص پرستش می شود.
نام بودا
واژه «بت » صورت فارسی شده نام بودا است ، و چون در سرزمینهای شرقی ایران بتکده ها محل پرستش پیکره بودا بوده ، به این مناسبت نام او بر همه پیکره های او، و سپس بر هر نوع پیکره ای که پرستیده شود، اطلاق می شده است . این کلمه در نوشته های تازی به صورت «بدّ» (جمع آن : بدَده ) به کار رفته است که هم به معنی «صنم » است ، هم به معنی بتکده و هم خود بودا.
تهیه خوراک و پوشاک
عقایدی که عامه مردم درباره بتها داشته اند، موجب شده است که آنها را زنده و دارای خصوصیات انسانی تصور کرده ، در مواردی برای آنها خوراک و لباس تهیه کنند، آنها را بشویند و تدهین و تزیین نمایند و حتی زن و فرزند برای آنها قرار دهند. هر بت جایگاه و آیینهای خاص خود را دارد و مناسک عبادی و قربانی گزاریهای مرسوم در اطراف بتها صورت می گیرد. تصوراتی که پرستندگان این پیکره ها از موضوع پرستش خود دارند، یکسان نیست . توده های عوام مردم غالباً فراتر از ظواهر این اشیاء چیزی نمی بینند و عین شی ء را پرستش می کنند. برخی دیگر بتها را مظاهر ذوات خدایان و واسطه ارتباط با آنان می دانند و برای برخی دیگر حضور و ظهور الوهیت در این پیکره ها تنها تا زمانی است که آیینهای پرستش ادامه دارد؛ و پس از آن تا آغاز برگذاری آیینهای بعدی ظهور و حضوری نیست . آداب پرستش با زمزمه سرودها و اوراد و ادعیه ای که روحانیان و کارگزاران مراسم می خوانند و با اعمالی که برای ایجاد فضای مساعد انجام می دهند، برگذار می شود و مستلزم شرایط و ترتیبات خاصی است که در جوامع مختلف متفاوت است .
در ایران و اسلام
...
wikifeqh: بت_
دانشنامه عمومی
بت (فیلم ۲۰۱۵). بت ( انگلیسی: The Idol ) فیلمی در ژانر درام و کمدی به کارگردانی هانی ابواسعد است که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به نادین لبکی اشاره کرد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: بت (فیلم ۲۰۱۵)
دانشنامه آزاد فارسی
بُت
بُت
تندیسی که به صورت های گوناگونی چونانسان یا موجودات افسانه ای ساخته می شود و آن را همچون خدا یا به منزلۀ مظهر یا نمادی از خدا یا قوای فراطبیعی می پرستند. این واژه در قرآن به صورت اوثان (جمع وَثَن) و اَصنام (جمع صَنَم) به کار رفته است. به اصطلاح اوثان، که به عقیدۀ اغلب مفسران بت هایی از جنس سنگ است، سه بار در قرآن اشاره شده است (حج، ۳۰؛ عنکبوت، ۱۷ و ۲۵). همچنین پنج بار به واژۀ صنم که البته به صورت جمع به کار رفته در قرآن اشاره شده است (اعراف، ۱۳۸؛ ابراهیم. ۳۵؛ انعام، ۷۴؛ شعراء، ۷۱؛ انبیاء، ۵۷). برخی از دیگر بت هایی که در قرآن از آن ها نام برده شده است عبارت اند از بَعْل: خدای بزرگ دین بابلی (صافات، ۱۲۵)؛ نسر، ود، یعوق و یغوث: بتان زمان نوح (نوح، ۲۳)؛ لات، عُزّی، و مَناة (نجم، ۱۹ تا ۲۱).
بُت
تندیسی که به صورت های گوناگونی چونانسان یا موجودات افسانه ای ساخته می شود و آن را همچون خدا یا به منزلۀ مظهر یا نمادی از خدا یا قوای فراطبیعی می پرستند. این واژه در قرآن به صورت اوثان (جمع وَثَن) و اَصنام (جمع صَنَم) به کار رفته است. به اصطلاح اوثان، که به عقیدۀ اغلب مفسران بت هایی از جنس سنگ است، سه بار در قرآن اشاره شده است (حج، ۳۰؛ عنکبوت، ۱۷ و ۲۵). همچنین پنج بار به واژۀ صنم که البته به صورت جمع به کار رفته در قرآن اشاره شده است (اعراف، ۱۳۸؛ ابراهیم. ۳۵؛ انعام، ۷۴؛ شعراء، ۷۱؛ انبیاء، ۵۷). برخی از دیگر بت هایی که در قرآن از آن ها نام برده شده است عبارت اند از بَعْل: خدای بزرگ دین بابلی (صافات، ۱۲۵)؛ نسر، ود، یعوق و یغوث: بتان زمان نوح (نوح، ۲۳)؛ لات، عُزّی، و مَناة (نجم، ۱۹ تا ۲۱).
wikijoo: بت
جدول کلمات
مترادف ها
طلسم، بت، صنم
شبح، تصویر خیالی، بت
لافزن، بت، صنم، معبود، خدای دروغی، دغل باز
طلسم، افسون، بت، نظر قربانی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
بتهای، تنی. خودی. دیگری. آیینی. گروهی. باوری. نسلی ونیایی و . . . . را به قلم دانستنیها فرو ریزیم.
به زبان بلوچی چابهاری میشه برنج
آریایی جاوید
بت = پت =پتی
به معنای خالی تهی تنها است
معنای عربی ان وثن به معنای از سنگ
در کوردی به سنگ سان می گویند
طاق و سان یعنی طاقی که از سنگ است.
به معنای خالی تهی تنها است
معنای عربی ان وثن به معنای از سنگ
در کوردی به سنگ سان می گویند
طاق و سان یعنی طاقی که از سنگ است.
در لری بویراحمدی
بُت - bot
به معنی گلو هست
این کلمه در جنوب کشور استفاده میشه و فقط مختص لرها نیست، به عنوان مثال در اصفهان هم این کلمه استفاده میشه که به احتمال زیاد بخاطر هم جواری و ساکن بودن لرها در استان اصفهان این کلمه استفاده عام داره
بُت - bot
به معنی گلو هست
این کلمه در جنوب کشور استفاده میشه و فقط مختص لرها نیست، به عنوان مثال در اصفهان هم این کلمه استفاده میشه که به احتمال زیاد بخاطر هم جواری و ساکن بودن لرها در استان اصفهان این کلمه استفاده عام داره
ربه
فغ. . . .
:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " " می نویسد : ( ( بت با همین ریخت در پهلوی به کار می رفته است. در ریشه و خاستگاه این واژه دو دیدگاه فرا پیش نهاد شده است: یکی آن است که بت برآمده از بوئیتی است که نام دیوی در اوستاست ؛ دودیگر که سنجیده تر می نماید آن است که بت از نام بودا، در پهلوی بوتاسپ butāsp برگرفته شده است . ایرانیان زرتشتی بوداییان را از آن روی که تندیسهای بودا را در " بهار" های خویش می نهاده اند و می پرستیده اند بت می شمرده اند و از آنجا واژه ی بت که کاربردی کهن نیز ندارد، می تواند بود که از نام بودا برامده باشد . در بندهشن نیز بت دیوی است که بوداییانش می پرستند .
... [مشاهده متن کامل]
واژه کهن و نژاده ی بت در پهلوی ازدس uzdēs بوده است و در این زبان، بتکده ازدسچار خوانده می شده است . ) )
( ( برون آورید از شبستان اوی
بتان سیه موی و خورشید روی ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 312. )
دکتر کزازی در مورد واژه ی " " می نویسد : ( ( بت با همین ریخت در پهلوی به کار می رفته است. در ریشه و خاستگاه این واژه دو دیدگاه فرا پیش نهاد شده است: یکی آن است که بت برآمده از بوئیتی است که نام دیوی در اوستاست ؛ دودیگر که سنجیده تر می نماید آن است که بت از نام بودا، در پهلوی بوتاسپ butāsp برگرفته شده است . ایرانیان زرتشتی بوداییان را از آن روی که تندیسهای بودا را در " بهار" های خویش می نهاده اند و می پرستیده اند بت می شمرده اند و از آنجا واژه ی بت که کاربردی کهن نیز ندارد، می تواند بود که از نام بودا برامده باشد . در بندهشن نیز بت دیوی است که بوداییانش می پرستند .
... [مشاهده متن کامل]
واژه کهن و نژاده ی بت در پهلوی ازدس uzdēs بوده است و در این زبان، بتکده ازدسچار خوانده می شده است . ) )
( ( برون آورید از شبستان اوی
بتان سیه موی و خورشید روی ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 312. )
بغ
در زبان لری میشود ( گلو )
در ادبیات فارسی معانی دیگری دارد ( مجسه . خدا.
به هانی گلوله خورد اندر بتم
که تاوی افتاد در تنم
به مردی زار گریه ام
که کودک هی میخدید به مردیم!
در ادبیات فارسی معانی دیگری دارد ( مجسه . خدا.
به هانی گلوله خورد اندر بتم
که تاوی افتاد در تنم
به مردی زار گریه ام
که کودک هی میخدید به مردیم!
در گویش افغانستانی یعنی کفش ، چکمه و بوت
نگار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)