بایزید بسطامی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بایزید بسطامی، همان طیفور بن عیسی بن سروشان است، او صوفی و زاهد و عارف ایرانی است.
بنا به منابع زندگی نامه او، جدش سروشان از زردشتیان بسطام بود و بعد به اسلام گروید در کتاب دستورالجمهور فی مناقب سلطان العارفین ابی یزید طیفور که ظاهراً در قرن هشتم هجری به فارسی تألیف شده است، نام کسی که سروشان به دست او اسلام آورد «ابراهیم عُرَیْنه» آمده و می گوید که عرینه عرب بود و به سپهسالاری به بسطام رفته بود، و نام پدر سروشان را موبد گفته است که والی قومس و از بزرگان زمان خود پیش از فتح اسلام بود. (گ ۲۵)

فتح بسطام
بسطام در ۲۲ فتح شده است و اگر فرض کنیم که مانند شهرهای دیگر دو یا چندبار، به جهت عصیان، فتح شده باشد، فتح نهایی آن از سال ۵۰ تجاوز نمی کند. در کتب تاریخ به ابراهیم عرینه اشاره ای نشده است و احتمالاً اطلاعات دستورالجمهور از تاریخ محلی بسطام یا قومس ـ که اکنون در دست نیست ـ گرفته شده است. به هرحال، فتح ری و قومس ـ که بسطام از شهرهای آن است ـ و خراسان در نیمه نخست قرن اول هجری به پایان رسیده بود.

نظر مورخان درباره سروشان ومرگ بایزید
به گفته همه منابع، سروشان جد یا پدرِ پدرِ بایزید بوده و میان بایزید و او فقط یک نفر (عیسی) فاصله بوده است، و سروشان در آغاز اسلام در شهر بسطام بود و موبد، والی قومس (در زمان ساسانیان) بوده است، از این رو بایزید بایستی از رجال قرن دوم باشد نه سوم که منابع وفات او را در سال ۲۶۱ یا ۲۳۴ گفته اند.

اشکال بر نظر سهلجی درباره مرگ بایزید
...

پیشنهاد کاربران

ابویزید طیفور بن عیسی بن آدم بن سروشان بسطامی معروف به بایزید بسطامی ملقب به سلطان العارفین از عارفان ایران قرن سوم هجری و از بزرگان اهل تصوف و عرفان اسلامی در خراسان بود. تاریخ تولد او به درستی مشخص نیست و مرگ او را سال ۲۶۱ یا ۲۳۴ هجری دانسته اند. بایزید از نوادگان یک خانواده زرتشتی بود که در زمان زندگی پدربزرگش سروشان به اسلام گرویده بودند، بیشتر زندگی خود را در زادگاهش بسطام در استان قومس گذراند؛ به جز زمان کوتاهی که با دشمنی ملایان او به تبعید رانده شده بود. شواهد تاریخی از زندگی او بسیار اندک است. او در محلهٔ بسطام معروف به مؤبدان به دنیا آمد؛ اما به محله ای عرب نشین به نام وافدان نقل مکان کرد که بعدها به افتخار او بویدان نام گرفت. او حقوق حنفیه را آموخت و حداقل یک بار به زیارت مکه رفت. به نظر می رسد که او بیشتر عمر خود را در گوشه نشینی، در خانه، مسجد و سلولی منزوی در بسطام گذرانده است. با این حال معروف است که او جلسات آموزشی برگزار کرده و بازدیدکنندگانی را پذیرفته است که می خواستند در مورد موضوعات صوفیانه بحث کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

از زندگی سلطان العارفین بایزید بسطامی اطلاعات خیلی دقیقی در دست نیست. فصیح احمد خوافی او را زادهٔ سال ۱۳۱ هجری و جَدِّ او سروشان را والی ولایت قومس ( کومش ) دانسته است. بنا بر برخی روایات، جَدِّ بایزید بسطامی زرتشتی بود و پدرش یکی از بزرگان بسطام بود.
محل ولادت او محله موبدان بسطام بود. در کتاب «النور من کلمات» ابی طیفور داستان اسلام آوردن «سروشان» جد بایزید آورده شده است.
استاد او در تصوف مشخص نیست. عشق عرفانی در عرفان بایزید جایگاه ویژه ای دارد. همچنین او را پایه گذار سکر و فنا در تصوف می دانند. گفتهٔ مشهور وی، «سبحانی ما اعظم شانی» اشاره به همین مفهوم دارد.
بنا بر برخی روایات، بایزید از اصحاب جعفر صادق بود. بعضی نظرات وی را معاصر محمد باقر و شاگرد جعفر صادق می دانند این در حالیست که وفات بایزید در قرن سوم ( سال ۲۶۱ هجری ) می باشد حال آن که وفات جعفر صادق در سال ۱۴۸ هجری بوده و تفاوت وفات ایشان ۱۱۳ سال می شود و کسی عمر بایزید را بیش از هشتاد سال ذکر نکرده است.
بایزید بسطامی در سال ۲۶۱ درگذشت و او را در خانقاه ( بسطام ) وی دفن کردند. مقبره بایزید بسطامی فاقد هرگونه تزئین و داری یک پنجره مسقف آهنی است. روی قبر یک سنگ مرمر قرار دارد که کلماتی از مناجات مشهور علی بن ابی طالب بر آن حک شده است.

بایزید بسطامیبایزید بسطامیبایزید بسطامیبایزید بسطامیبایزید بسطامیبایزید بسطامی
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/بایزید_بسطامی
ترجمه :یاچنان نمای که هستی یاچنان باش که مینمایی. . . به انگلیسی
ابویزید طیقور بن عیسی البسطامی معروف به بایزید بسطامی از بزرگ ترین عارفان و بزرگان اهل تصوف است که در سال های 161 تا234 می زیسته و بیش از دیگران دارای شهرت و اهمیت بوده و رفتار و گفتارش در همهٔ مردان راه حق تأثیر کرده است، به این جهت داستان ها و سخنان او بیش از هر صوفی و عارفی در کتب صوفیه و عرفا آمده است و مخصوصا در آثار منظوم عرفانی مانند آثار عطار و مثنوی مولوی بیشتر جلوه گر است.
...
[مشاهده متن کامل]

فریدالدین عطار در تذکره الاولیا ۵۵ صفحه به ذکر شرح حال و اقوال بایزید اختصاص داده و این مقدار تفصیل دربارهٔ صوفی و عارفی دیگر در آن کتاب به نظر نمی رسد. عطار در آغاز شرح حال او می نویسد «آن سلطان العارفین آن برهان المحققین اکبر مشایخ بود و اعظم اولیا و حجت خدای بود و خلیفهٔ به حق در اسرار و حقایق نظری نافذ و حدی بلیع داشت و پیش از او کسی را در معانی طریقت چندان استنباط نبود که او را».
نقل است که چون مادر او را به مکتب فرستاد، در سورهٔ لقمان به این آیت رسید: «ان اشکرلی و لوالیدیک» یعنی شکر گوی مرا و شکر گوی مادر و پدر را چون معنی این آیه بدانست نزد مادر رفت و گفت : در دو خانه کدخدایی چون کنم، یا از خدا در خواه تا همه آن تو باشم یا مرا به خدا بخش تا همه آن او باشم مادر گفت: تو را در کار خدا کردم و حق خود به تو بخشیدم».
پس از بسطام بیرون رفت و سی سال در بادیهٔ شام می گشت و ریاضت می کشید.
( رجوع شود به بایزید )

بپرس