[ویکی فقه] باکره، به صفت دوشیزه بودن می گویند و از آن در باب نکاح سخن رفته است.
در اینکه معیار در باکره بودن زن چیست، چهار احتمال مطرح است:
۱. داشتن پرده دختری.
۲. عدم زوال پرده دختری با آمیزش؛ اعم از راه مشروع یا نامشروع.
۳. عدم زوال پرده دختری از طریق آمیزش مشروع.
۴. زن شوهر نکرده.
در صدق عنوان باکره بر دختر شوهر نکرده دارای پرده بکارت شکی نیست.
بنابر احتمال اوّل بر دختری که شوهر کرده لیکن قبل از زوال پرده بکارت طلاق گرفته یا شوهرش مرده عنوان باکره صادق است، برخلاف احتمال چهارم که با وجود پرده دختری چون شوهر کرده است عنوان باکره بر او صدق نمی کند.
بنابر احتمال دوم بر دختری که پرده بکارت او از غیر راه آمیزش- همچون پریدن- زایل شده عنوان باکره صادق است؛ چنان که طبق احتمال سوم بر زنی که پرده بکارت ش از طریق آمیزش نامشروع یا به شبهه زایل گشته نیز عنوان بکر منطبق است. البتّه مفهوم عرفی باکره همان معنای نخست است.
ولایت پدر و جد پدر در ازدواج باکره
پدر و جدّ پدری در امر ازدواج بر زن بیوه ولایت ندارند، لیکن در ولایت داشتن آن دو نسبت به باکره اختلاف شدید و اقوال گوناگونی وجود دارد:
۱. استقلال ولی در تزویج باکره بدون نیاز به اجازه وی.
۲. استقلال باکره در امر ازدواج خود بدون نیاز به اذن ولیّ.
۳. تفصیل بین عقد دائم و موقت و استقلال باکره در اوّل.
۴. عکس صورت سوم.
۵. شراکت ولیّ و باکره و اعتبار اذن هر دو.
۶. استقلال هر دو و اینکه هم ولیّ و هم دختر می توانند بدون اجازه دیگری اقدام به تزویج یا ازدواج نمایند.
از میان اقوال یادشده مشهور قول دوم است؛ لیکن بسیاری از معاصران مراعات اذن هر دو را- بنابر احتیاط- لازم دانسته اند.
برخی نیز بین پدر و جدّ پدری تفصیل داده، نسبت به جد پدری قائل به ولایت نشده ولی نسبت به پدر و دختر هر دو قائل به ولایت شده اند؛ بدین معنا که عقد پدر بدون اذن دختر و بالعکس، نافذ است؛ هرچند در صورت اقدام دختر پدر می تواند آن را نقض کند.
با توجّه به اختلافی که در مفهوم باکره است اگر پرده بکارت دختر از غیر طریق آمیزش از بین برود بسیاری تصریح به الحاق وی به باکره کرده و حکم باکره را بر او جاری ساخته اند؛ لیکن در فرض زوال آن از راه آمیزش نامشروع یا به شبهه در اینکه چنین صورتی به باکره ملحق می شود یا به بیوه، اختلاف است. بسیاری در مسئله راه احتیاط را در پیش گرفته اند.
این اختلاف و تردید در الحاق دختری که شوهر کرده ولی قبل از زوال پرده بکارت، شوهرش مرده یا از او طلاق گرفته به باکره یا بیوه نیز وجود دارد.
بنابر مشهور سکوت دوشیزه در برابر پیشنهاد ازدواج با وی، نشانه رضایت او به این امر تلقّی شده و کفایت می کند.
مردی که قصد ازدواج دارد مستحب است زن باکره برگزیند.
تبین عدم بکارت بعد از ازدواج
مردی که با زنی به عنوان باکره بودن او ازدواج کرده و سپس خلاف آن ثابت شده است دو صورت دارد:
۱. در عقد، بکارت، شرط یا توصیف شده و یا پیش از عقد از آن صحبت شده و عقد بر مبنای آن صورت گرفته است.
۲. مرد بدون ویژگیهای یاد شده به صرف اعتقاد باکره بودن زن اقدام به ازدواج با وی کرده است.
در فرض دوم، مرد نه حقّ فسخ عقد دارد و نه کم کردن مهر زن؛ لیکن در فرض اوّل، مسئله از هر دو جهت- حقّ فسخ عقد و حکم مهر- مورد بحث قرار گرفته است.
امّا از جهت حقّ فسخ، در فرض ثبوت باکره نبودن زن قبل از عقد به اقرار ، بینه یا دیگر قرائن مفید علم، بسیاری به ثبوت حقّ فسخ تصریح کرده اند؛ لیکن ظاهر کلام گروهی از قدما و نیز اطلاق کلام جمعی از معاصران، عدم ثبوت حقّ فسخ است. البتّه برخی، احتمال داده اند که مراد قدما صورت عدم شرط یا توصیف بکارت در عقد است.
امّا از جهت مهر، با فسخ عقد توسط مرد قبل از دخول، مهر به زن تعلّق نمی گیرد ولی بعد از دخول، اگر زن تدلیس نکرده باشد همه مهر به او تعلّق می گیرد و با تدلیس، مستحقّ مهر نخواهد بود. البتّه برخی گفته اند: در این صورت مرد باید کمترین مقداری را که ممکن است مهر قرار داده شود به زن بپردازد. اگر تدلیس کننده کسی دیگر باشد مرد می تواند پس از پرداخت مهر به زن به او رجوع و غرامت آن را دریافت نماید.
در صورتی که مرد عقد را فسخ نکند یا به دلیل عدم ثبوت بیوه بودن زن یا عدم جواز فسخ، فسخ ممکن نباشد، آیا باکره نبودن موجب نقصان مهر می شود یا نه اختلاف است. قول مشهور، نقصان است.
هرچند در مقدار کاهش، اقوال مختلفی ذکر شده است:
۱. مقداری (نامعین).
۲. یک ششم.
۳. مقدار تفاوت میان مهر باکره و بیوه در مقایسه با یکدیگر، به عنوان مثال اگر مهر باکره صد هزار تومان و مهر بیوه هشتاد هزار تومان باشد به اندازه یک پنجم از مهر المسمّی- که به فرض پنجاه هزار تومان است و یک پنجم آن می شود ده هزار تومان- کسر می شود.
۴. هر مقدار که حاکم شرع نظر دهد.
حق همخوابگی باکره تا هفت شب پس از عروسی
...