بام

/bAm/

مترادف بام: سقف ، بامدادان، بامداد، بامگاه، پگاه، صبح، روشن ، بم

متضاد بام: کف اطاق، تاریک، زیر

معنی انگلیسی:
house-top, roof, thump on the head, housetop

لغت نامه دهخدا

بام. ( اِ ) برسوی سقف که بر از آن سقف دیگر نباشد. طرف بیرونی سقف خانه. ( غیاث اللغات ). طرف بیرونی سقف خانه ، و بعضی طرف درونی خانه را گفته اند به قرینه پشت بام. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). ظاهر سقف از برسوی. سقف خانه از بیرون سو.( یادداشت مؤلف ). برسوی سقف خانه که برآن سقفی دیگرنباشد. ( یادداشت مؤلف ). بان. ( فرهنگ لغات شاهنامه ). جانب وحشی سقف. ( یادداشت مؤلف ). برسوی پوشش خانه.در شیراز بان گویند. ( انجمن آرای ناصری ). حصه بالایی خانه. در اوستا باموه آمده است و لفظ بان مبدل بام است. ( از فرهنگ نظام ). طرف بیرونی یا درونی سقف. ( ناظم الاطباء ) :
در کوی تو ابیشه همی گردم ای نگار
دزدیده تا مگرت ببینم به بام بر.
شهید.
بامها را فرسب خرد کنی
از گرانیت گر شوی بر بام.
رودکی.
چون بچه کبوتر منقار سخت کرد
هموار کرد موی و شدش مویگان زرد
کابوک را نشاید و شاخ آرزو کند
وز شاخ سوی بام شود باز گرد گرد.
بوشکور.
سوی باغ گل باید اکنون شدن
چه بینیم از بام و از پنجره.
بونصر ( از فرهنگ اسدی نخجوانی ).
افزار خانه از زمی و بام و پوششش
هرچم بخانه اندر سر شاخ و تیر بود.
کسائی.
بفرمودتا ناودان ها ز بام
بکندند و شد او بدان شادکام.
فردوسی.
فرودآمد از بام بندوی شیر
همیراند با نامداران دلیر.
فردوسی.
خورشید زد علامت دولت ببام تو
تا گشت دولت از بن دندان غلام تو.
منوچهری.
آب ازحوض روان شدی و بطلسم بر بام خانه شدی. ( تاریخ بیهقی ). امیرمسعود به طلب ایشان ( طاووس ها ) بر بامها آمدی ، و بخانه ما در گنبدی دو سه جای خایه و بچه کرده بودند. ( تاریخ بیهقی ). امیر برنشست و بخانه ای زرین آمد بر بام که مجلس شراب آنجا راست کرده بودند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 523 ). فضل کنیزک را گفت شیخ کجاست ؟گفت بر این بام. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 524 ).
هر روز به مذهب دگر باشی
گه در چه ژرف و گاه بر بامی.
ناصرخسرو.
ز بهر کردن بیدار جمع مستان را
یکی منادی بر طرف بام باید کرد.
ناصرخسرو.
اندر صفتت نیست ، چه نامی و چه ننگی
بر بام خرابات چه جغدی چه حمامی.
سنائی.
صواب آن است که بر بامها و صحراها چشم اندازی. ( کلیله و دمنه ). به یک حرکت به بام رسیدمی. ( کلیله ودمنه ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

فرهنگ معین

( اِ. ) صبح ، پگاه .
( اِ. ) پوشش بالایی ساختمان .

فرهنگ عمید

صبح زود، نزدیک طلوع آفتاب، بامداد.
= بم: به سوزِ نالهٴ زارم ز عشاق / نوای زیروبامی برنیاید (خواجو: ۲۶۱ ).
طرف بیرونی سقف بنا، پشت بام.

فرهنگستان زبان و ادب

{LCL} [حمل ونقل دریایی] ← بارگُنج مشترک

گویش مازنی

/baam/ صدای بم – اصابت دو چیز که صدای بم تولید کند - گرفتگی گوش بر اثر فشار هوا و در اثر سفر از نقاط کوهستانی به جلگه ای یا به عکس

واژه نامه بختیاریکا

( صت ) ؛ بادام

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بام همان طرف بیرونی سقف که بر آن سقف دیگری نباشد و از آن به مناسبت در بابهای طهارت، صلات، اعتکاف، حج، اجاره و نکاح سخن رفته است.
مستحب است زیارت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله، حضرت زهرا و امامان علیهم السّلام از راه دور، بر بام خانه یا در صحرا انجام گیرد.
روفتن برف بام اجاره ای
روفتن برف بام خانه اجاره ای بر عهده مالک است.
آمیزش در بام
آمیزش کردن و نیز تنها یا بدون حفاظ خوابیدن روی بام مکروه است.
حدّاقلّ بلندی حفاظ بام
...

دانشنامه عمومی

بام (استان آمور). بام ( به لاتین: Bam ) یک منطقهٔ مسکونی در روسیه است که در استان آمور واقع شده است. [ ۱]
عکس بام (استان آمور)عکس بام (استان آمور)

بام (بام و صفی آباد). بام، روستایی در دهستان بام بخش بام شهرستان بام و صفی آباد در استان خراسان شمالی ایران است. این روستا، مرکز بخش بام است. [ ۱]
بام تا سال ۱۳۳۹ خورشیدی، یکی از روستاهای شهرستان سبزوار در استان خراسان بوده است. [ ۲]
عبدالغافر فارسی در کتاب «السیاق» اسفنج، بان و راونیر نام می برد که از قرای ارغیان اند. [ ۳]
ابوسعد سمعانی ( ۶۱۶–۵۶۲ هـ ) می نویسد:[ ۴]
ارغیان ناحیه ای از نواحی نیشابور می باشد که مشتمل بر چندین قریه مانند سبنج، بان، روانیر که روستاهای آن به دلیل جماعتی از اهل علم که به آنجا نسبت می دهند شناخته شده است.
سمعانی می نویسد:[ ۴]
الحاکم ایمان خان ابوالفتح سهل بن علی بن احمد بن الحسن الارغیانی از قریة بان است
شمس الدین دمشقی در کتاب «نخبه الدهر فی عجائب البر و البحر» آورده است: «از شهرهای نیشابور، شهرستان را می توان نام برد که از بناهای عبدالله پسر طاهر است … دیگر سرزمین های با خزر بالین و غیان است که سرزمین غیان را چنان که سمعانی گفته است ارغیان نیز می خوانند، همه این سرزمینها بسیار پرفایده و حاصلخیزند» ( دمشقی، ۱۳۵۶، ص ۳۵۰ )
باتوجه به گزارش هایی که به صورت پراکنده از لابلای منابع مختلف جمع آوری گشت، می توان چنین استنباط کرد که ارغیان تا حمله مغول یکی از ولایت های معروف که تابع نیشابور بوده و از لحاظ موقعیت در جنوب قوچان قرارداشته و حدود ۷۱ قریه را شامل می شده است. از این تعداد روستای ذکرشده مهم ترین روستاهای آن که به دلیل داشتن مشاهیر و رجال شهرت عام داشته اند؛ بان، اسفنج و راونیر می باشد.
از نوشته های خوافی چنین استنباط می شود ولایت جهان و ارغیان همان ارغیان قبل از دوره تیموری است جون او از روستای بان و اسفنج نام برده که در منابع قرون سوم تا هفتم هجری جزو ولایت ارغیان شمرده می شده است.
در ( قرون هشتم تا دهم ه‍. ق ) در حدود سال ( ۷۸۲ هـ ) زمانی که تیمور به اسفراین حمله می کند پس از تخریب شهر در هنگام بازگشت به سمرقند برای نیرو گرفتن چهارپایان در مرغزارهای ولایت جهان و ارغیان چند روزی توقف می کند و در همین زمان حاکمان این ولایت را از بین می برد. [ ۵]
در ( قرون یازدهم و دوازدهم ه‍. ق ) دوره صفویه در نام ولایت جهان و ارغیان یک تغییر اندکی صورت می گیرد و آن حذف «و» می باشد و به صورت ولایت جهان ارغیان یاد می شود ولی از لحاظ سیاسی این ولایت نیز مانند شهر اسفراین محل تاخت تاز ازبک ها قرار می گیرد و صدمات جبران ناپذیری می بیند.
عکس بام (بام و صفی آباد)عکس بام (بام و صفی آباد)عکس بام (بام و صفی آباد)عکس بام (بام و صفی آباد)

بام (روان گردان). بام ( روان گردان ) ( به انگلیسی: BOM ( psychedelic ) ) با فرمول شیمیایی C۱۲H۱۹NO۴ یک ترکیب شیمیایی است. که جرم مولی آن ۲۴۱٫۲۸ g/mol می باشد.
عکس بام (روان گردان)عکس بام (روان گردان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

سقف

مترادف ها

roof (اسم)
مسکن، طاق، پوشش، سقف، بام خانه، بام

roofing (اسم)
پوشش، بام، سقف سازی، مصالح ساختن بام

پیشنهاد کاربران

در زبانِ ایرانیانِ باستان:
بانَو ( banav ) به چمِ ( پرتو، پرتوِ نور )
بانومَنت ( banu. mant ) به چمِ ( تابناک، درخشان، نورانی )
بان وَنت ( ban. vant ) به چمِ ( تابناک، درخشان، نورانی )
بامَ ( bama ) به چمِ ( نور، روشنایی، درخشش، برق )
...
[مشاهده متن کامل]

بامیَه ( bamya ) به چمِ ( درخشان، روشن، تابناک، نورانی )
بوده است.
در زبانِ آلمانی به " نور"، " Licht " می گویند.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
واژگانِ " بام، بامداد، بامشاد و. . . " در زبانِ پارسی با واژگانِ بالا همبسته و مرتبط هستند.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهاد واژه:برای واژگانی همچون "نور" و " برق" می توان از واژگانِ بالا همچون "بام" بهره برد.
می توان کارواژگانی همچون "بامیدن" و " باماندن" را به کار گرفت. برای نمونه واژه "بامانِش" را می توان به چمِ "نوردِهی، تشعشع" گرفت.
( این تنها دیدگاهِ نویسنده یِ این پیام می باشد. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشت ( reference ) :
بخشِ 954 - 955 از نبیگِ "فرهنگنامه ایرانیِ کهن altiranisches W�rterbuch" نوشته یِ " Christian Bartholomae":

بام
بام
دکتر کزازی در مورد واژه ی "بام " می نویسد : ( ( بام که با همین ریخت در پهلوی به کار می رفته است، به معنی روشنایی است و همان است که در بامی به معنی درخشان و بامداد به کار رفته است. هنگام بام کنایه ی ایماست از سپیده دمان و آغاز روز و روشنی. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( چو آگه شد از کار دستان سام
ز کابل بیامد، به هنگام بام ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص۴۰۰ . )

ریشه یابی واژه #بام #دام #دما #دم #دامغا #تمام #دماغ #دم #بازدم #دمیر ✅
این واژگان همگی از فعل دامماق به معنی چکیدن هستند.
دام در معنی واقعی حد و سر حد است
سو یره دامیر
آب به زمین میچکد
...
[مشاهده متن کامل]

دامماق به معنی اینکه آب در حد و نهایت تمام شدگی قرار دارد.
واژه ی دام در اصل به معنی تله و حد است.
که در ترکی به سقف دام گویند که حد و اوج خانه است. ⭕️
واژه دامغا به معنی مهر هم چنین است که به حیوانات یا هر چیزی دامغا میزدند که دفعه ی بعد نمایان شوند شناخته شوند در واقع دامی بوده که نمایانگر بوده . ❇️
این واژه در مغولی هم موجود است
دمله مک در معنی خود به معنی به حد و سر حد رسیدن است 🛑
پس در بدین صورت واژه ی دما ( داما ) واژه ای ترکیست که به حد هوا اشاره دارد.
واژه داماق هم به معنی حوصله و سقف دهان و واژه ی دماغ در فارسی هم ترکی هستند. ♦️
واژگان دم و بازدم هم از دم کردن آب به نفس اطلاق شده و منشا ترکی دارند.
واژه دمیر هم از این بن درست شده که به اوج و حد استحکام آن وابسته است.
حتی واژه ی دزدیده شده تمام در عربی کاملا ترکیست که بر وزن عربی آمده ( از فعل دامماق - دامام ) در اشکال دگر به صورت تام - tam توم - t�m مورد استفاده واقع میشود.
تامام اولدو
به حد و سرحد رسید
دام ام ( پسوند اسم ساز همانند یاشاماق یاشام )
واژه ی تامو به معنی جهنم و فعل تامدیرماق هم از این بن درست شده اند که تامو اشاره به جایگاه و به حد رسیدن انسان در دنیایی دگر است و فعل تامدیرماق به اوج حرارت رساندن است.

بامداد ، صبحگاه
در گویش شهرستان بهاباد به بام یا پشت بام، بون/bun/یا روبون/robun/یا پشت بون گفته می شود.
در این شهرستان ، عبارت کسی بخاطر پشه ترک بون نمی کند یعنی کسی بخاطر یک چیز کوچک و بی اهمیتی دست از کار و هدفش بر نمی دارد چنان که نباید بخاطر وجود پشه از رفتن پشت بون در شب های تابستان و خوابیدن در آنجا صرف نظر کرد. در ضمن یاد آور می شود در شب های تابستان در شهرهای کویری چون یزد و کرمان خوابیدن در پشت بون علاوه بر استفاده از نسیم یا هوای خنک و طبیعی، افراد از مشاهده آسمان زیبا و پرستاره برخوردار می شدند که همراه با توقف ویا کاهش صدا هایی چون وسایل خنک کننده و افزوده شدن صداهای گاه و بیگاه و دل انگیز طبیعی و البته کم مانند صدای پرندگان آرامش خاصی را در فضای خواب حاکم می کرد که متاسفانه بعلل مختلف این سنت زیبا در این شهرها کم شده است. در قدیم، سر شب بعد از خواندن نماز و خوردن شام که گاهی خوردن شام هم به آن جا منتقل می شد به روبون می رفتند و برای نماز شب و یا قبل از اذان صبح به پایین می آمدند و آفتاب اجازه خوابیدن در روز را به کسانی که دوست داشتند خواب صبحگاهی داشته باشند نمی داد حرارت خورشید و پرتوهای ان هر خوابگزاری راهی راه چینه یا همان راه پله می کرد و بدین ترتیب آن ها را به تلاش و کوشش در اول روز آماده می کرد و چه خوش بود ان زمان ها و چه لذتی بردند مردمانش، یادش بخیر.
...
[مشاهده متن کامل]

پگاه، صبح
صبح

بپرس