بارکده

لغت نامه دهخدا

بارکده. [ ک َ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ) بارانداز. شهری بازرگانی که محل افکندن مال التجاره باشد. موضعی که چون انبار مال التجاره باشد واین کلمه را صاحب حدود العالم در معانی مزبور آورده است : عمان شهری است عظیم... و بارکده همه جهان است و هیچ شهری نیست اندر جهان که در وی بازرگانان توانگرتر از آنجا بود. ( حدود العالم ). شوش ، شهری است [ بخوزستان ] توانگر و جای بازرگانان و بارکده خوزستان است و از وی جامه و عمامه خز خیزد. ( حدود العالم ). جاجرم... بارکده گرگان است. ( حدود العالم ). بلخ... بارکده هندوستان است. ( حدود العالم ).
رجوع به بارگاه شود.

فرهنگ فارسی

بار انداز شهری بازگانی که محل انداختن بار است

فرهنگ عمید

بارخانه، بارانداز.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بارکده (یا بارگاه، بارگه)، شهر یا بندری که محل نگهداری کالاهایی بود که از مناطق دیگر می آوردند و پس از انبارکردن موقت آن ها را در شهرها و مناطق دیگر توزیع می کردند.
دردوره رونق بازرگانی بلاد اسلامی در سده های چهارم و پنجم هجری، بارکده های مهمی بود که هر یک به نام منطقه یا مناطقی معروف بود، از جمله: سیراف و ماهی روبان (ماهی رویان) که بارگاه پارس بودو هرمز که بارگه کرمان به شمارمی رفت. جاجرم بارکده گرگان و شوش بارکده خوزستان بود و در خراسان شهر بلخ بارکده هندوستان بود و عمان بارکده همه جهان محسوب می شد.

معادل عربی بارکده
در متون عربی جغرافیای اسلامی برای این مفهوم اصطلاح «فُرْضَة» و گاه «خزانه» به کار رفته است.

مفهوم فرضه در اشعار
کلمه فرضه، و نیز فرضه گاه که در اشعار نظامی و خاقانی و به معنی بندر و بندرگاه استعمال شده است.

مفهوم فرضه در متون فارسی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس