بارقه
/bAreqe/
مترادف بارقه: اخگر، جرقه، شرر، شعله، وراغ، تلالو، پرتو، نور
متضاد بارقه: خاکستر
برابر پارسی: کورسو، درخشش، پرتو
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: پرتو، نور، روشنی
برچسب ها: اسم، اسم با ب، اسم دختر، اسم عربی، اسم طبیعت
لغت نامه دهخدا
- بارقه اول ؛ همان صادر اول است. ( انجمن آرا ).
- بارقةالاولی ؛ پرندوش. پریشب.
بارقه. [ رِ ق َ ] ( اِخ ) یا برقه ، نام خاندانی که رئیس آن بنام آمالقار بارقه ای معروف بوده است. آنیبال و اسد روبال مشهور، به این خاندان انتساب داشته اند و شاید وجه تسمیه بن غازی به اسم «برقه » هم به همین خاندان مربوط باشد. ( از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ). رجوع به لغات تاریخیه و جغرافیه ترکی ج 2 شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - برق زننده درخشنده. ۲ - ابر با برق و درخشنده .
نام خاندانی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. برق زننده، درخشنده.
مترادف ها
جرقه، اخگر، بارقه
چشمک، بارقه، تلاءلو
برق، برق زدن، اذرخش، بارقه
روح، بارقه، جرقه اتش
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
بارقه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
براژاگ berāžāg ( پارتی: brāžāg )
براژاگ berāžāg ( پارتی: brāžāg )
بارقه: ( در زبان عربی ) ابر با آذرخش. مبرقه. ( لغتنامه دهخدا )
همتای پارسی بارقه، واژه ی زیبای بِراژاگ berAjhAg می باشد که در پارتی براژاگ brAjhAg می باشد.
براق
جرقه
اولین بارقه انقلاب = اولین جرقه انقلاب
اولین بارقه انقلاب = اولین جرقه انقلاب
پرتو ، جلوه 🎅🏻🎅🏻
تابش نوری ضعیف