بارانی

/bArAni/

مترادف بارانی: باشی، مطری، باران زا، آمپرمابل، پالتو، مربوط به باران

معنی انگلیسی:
outerwear, pluvial, rainy, showery, wet, [n.] rain - coat

لغت نامه دهخدا

بارانی. ( اِ ) نام کلاهی است که در روزهای باران بر سر گذارند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). کلاهی است هنگام باران پوشندش تا بآب باران جامه ها تر نشوند. و آن طریقه چهری ( کذا ) میباشد، خواجه فرماید :
چرا باید که وامانی بملبوسی و مأکولی
اگر مرد رهی بگذر ز بارانی و بورانی.
( از شرفنامه منیری ).
نمد یا سقرلاتی جامه و کلاهی که در بارش پوشند. ( غیاث ). کلاه و لباسی که موقع باران می پوشند. ( شعوری ج 1 ورق 97 ). کلاه برای حفظ از باران. ( دِمزن ). || هر چیزی که بجهت مانع باران پوشند. ( از برهان ). لباس برای حفظ از باران که بترکی یاغمورلِق گویند. ( دمزن ). لباسی که برای حفظ تن از باران پوشند. شیخ نظامی گفته :
ز بس تیر باران که آمد بجوش
فکند ابر بارانی خود ز دوش.
و آنرا چوخای نیز گویند و برهان بمعنی کلاه نیز گفته. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). لباس مشمع و مانند آن که بر روی لباسهای دیگر پوشند تا باران نفوذ نکند :
من بر تو فکنده ظن نیکو
وابلیس ترا زره فکنده
مانند کسی که روز باران
بارانی پوشد از کونده.
؟ ( از لغت نامه اسدی ) ( از صحاح الفرس ).
جامه از مشمع و جز آن که بروز باران پوشند تا آب بر جامه های دیگر نرسد. رجوع به شعوری ج 1 ورق 197 شود: و از روذان [ به دیلمان ] جامه سرخ خیزد پشمین که از وی بارانی کنند و بهمه جهان برند. ( حدود العالم ). یک گرمگاه این غلامان و مقدمان محمودی مستنکر با بارانیهای کرباسین و دستارها در سر گرفته پیاده بنزدیک امیرمسعودآمدند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 128 ). و من که بوالفضلم بر آنجمله دیدم که در سر این دره میاوری حواصل داشتم و قبای روباه سرخ و بارانی ( کذا ). ( تاریخ بیهقی چ ادیب صص 456- 457 ).
بارانی تنْت اگر گلیم آمد
مر جان ترا تنست بارانی.
ناصرخسرو.
بارانی پوشیده بر عادت مسافران. ( تفسیرابوالفتوح رازی ).
تا چو ابریست کمانْشان که چوباران بارد
آسمان بر سر خورشید کشد بارانی.
انوری ( از شعوری ج 1 ورق 197 ).
بارانی آفتاب کنم نز گلیم مصر
کز میغ تر هواست همه کشور سخاش.
خاقانی.
چو باران رفت بارانی میفکن
چو میوه سیر خوردی شاخ مشکن.
سعدی.
پس از سی چله دی این مقرر گشت بر قاری
که بارانی سقرلاط و سقرلاطست بارانی.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) ۱ - جامه ای که آب در آن نفوذ نکند و آنرا جهت حفظ تن از باران پوشند.۲- کلاهی که روز بارانی بر سر نهند.
یکی از محدثان بوده است

فرهنگ معین

(ص نسب . اِمر. ) ۱ - مربوط به باران . ۲ - تن پوشی که آب در آن نفوذ نکند.

فرهنگ عمید

۱. مربوط به باران: روز بارانی.
۲. [مجاز] دارای اشک: چشم بارانی.
۳. دارای باران.
۴. (اسم ) لباسی که آب در آن نفوذ نمی کند و هنگام باریدن برف و باران بر تن می کنند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بارانی، نام دیگر طایفه قراقوینلو (حک: ۷۷۷ـ۸۷۲، در بخش هایی از ایران و بین النهرین) که در متون قدیم فارسی و ترکی به صورت بارانلو و بارنی و برانی هم آمده است.
درباره منشأ و معنای اصلی کلمه بارانی و این که چرا طایفه قراقوینلو این نام را بر خود نهاده اند اطلاع قطعی در دست نیست.

← اسم محل
قراقوینلوها به قوین (قوچ) بسیار اهمیت می داده و به جای سنگ گور ، مجسمه قوچ را روی گورهای خود می گذاشته اند و در اصل نام خود آن ها نیز به همین حیوان منتسب بوده است.

شهرباران
...

دانشنامه عمومی

بارانی پوشاکی است ضد آب و مقاوم در برابر نفوذ آب که در هنگام باراش باران به تن می کنند. اندازه بارانی ها معمولاً تا پایین کمر و رانها و شاید زانو ممتد می باشد. اندازه نوع کوتاه آن با نام ژاکت بارانی یا کت بارانی تا کمرگاه می باشد. ژاکت بارانی یا کت بارانی معمولاً با یک شلوار بارانی نیز پوشیده می شود. [ ۱]
عکس بارانی

بارانی (رودان). بارانی، روستایی در دهستان رودخانه بر بخش رودخانه شهرستان رودان در استان هرمزگان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۲۲۴ نفر ( ۶۴ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس بارانی (رودان)

بارانی (فیلم ۱۹۸۳). بارانی ( انگلیسی: Trenchcoat ) یک فیلم است که در سال ۱۹۸۳ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به مارگوت کیدر و رابرت هیز اشاره کرد.
عکس بارانی (فیلم ۱۹۸۳)

بارانی (فیلم ۲۰۰۴). بارانی ( انگلیسی: Raincoat ) فیلمی است که در سال ۲۰۰۴ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به اجی دیوگن و آیشواریا رای اشاره کرد.
عکس بارانی (فیلم ۲۰۰۴)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

raincoat (اسم)
بارانی

juicy (صفت)
ابدار، باطراوت، بارانی، شاداب، پر اب، شیره دار

wet (صفت)
خیس، مرطوب، تر، بارانی، اشکبار

drippy (صفت)
کسل کننده، بارانی، هوای گرفته

rainy (صفت)
تر، بارانی، پر باران، رگبار گرفته

pluvial (صفت)
بارانی، باران زا، پر باران

فارسی به عربی

رطب , کثیر العصیر , ممطر

پیشنهاد کاربران

تیره باران وند طایفه روا ایل منجزی ایل بزرگ بختیاروند ( بهداروند )
باران خان پسر باریک خان
_____
طایفه آلونی ایل منجزی ایل بزرگ بختیاروند
خاندان بارانی
خاندان آسیابانی
خاندان آسیابان پور
...
[مشاهده متن کامل]

مسجدسلیمان، شوشتر
____
تش بارانی تیره بزرگ ملارآهنین طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ ایل منجزی ایل بزرگ بختیاروند
باران خان پسر ممیشه خان
___
خاندان بارانی تیره شاهمنصوری طایفه خلیلی منجزی
باران خان پسر نصیر خان پسر فرهاد خان پسر عالی احمد خان

قطره های باران درخشان دختر ارام هدیه ی خدا
بارانی : [عامیانه، اصطلاح] اصطلاح دختران دانش آموز : دوست صمیمی و محبوب.

بپرس