بار امدن

لغت نامه دهخدا

( بار آمدن ) بار آمدن. [ م َ دَ ] ( مص مرکب ) تربیت شدن. پرورده شدن. پرورش یافتن. بزرگ شدن :این طفل بد بار آمده است. مگر پشت تاپو بار آمدی ؟

فرهنگ معین

( بار آمدن ) (مَ دَ ) (مص ل . ) تربیت شدن (چه خوب چه بد ).

پیشنهاد کاربران

به بار آمدن ینی : ( میوه دادن ) 🍓🍒🍎🍉🍑
تربیت شدن حاصل شدن چه خوب چه بد مثلا می گویند فلانی بد بار آمده
بار آمدن: ثمر دادن
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۹ ) .
بار آمدن : [عامیانه، کنایه ] تربیت شدن، به روشی عادت کردن.
به ثمر رساندن
به ثمر رسیدن

من نفهمیدم کجا یعنی به ثمر رساندن
محصول دادن
یعنی ب ثمر رسیدن.

بپرس