باخله

لغت نامه دهخدا

باخله. [ ل ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج در 6هزارگزی شمال کامیاران ، کنار شوسه کرمانشاه - سنندج.دامنه ، سردسیر. دارای 163 تن سکنه. آب آن از چشمه ورودخانه مروارید است. محصول آن غلات ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه اتومبیل رو دارد. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ). نام محلی کنار راه سنندج و کرمانشاه میان بوانه بیدبار، در 80500گزی سنندج.

پیشنهاد کاربران

باخله دو قسمت است
بخ یا باخ له
بخ به معنای چشمه جوشان
و. له پسوند کوچکی ( تصغیر ) است
پس روی هم می شود ( چشمه ی جوشان کوچک )
اسمهای بخارا وبختیاری که با ( بخ ) شروع می شوند با این اسم یک ریشه دارند

بپرس