باباالهی

لغت نامه دهخدا

باباالهی. [ اِ لا ] ( اِخ ) منزلی بین هرات. صاحب حبیب السیر آرد: در سنه 911 هَ. ق. خاقان منصور [ سطان حسین میرزا ] به عزم رزم ابوالفتح محمدخان شیبانی که بر ممالک ماوراءالنهر استیلا یافته بود از دارالسلطنه ٔهرات نهضت فرمود و بعد از وصول به منزل باباالهی بتقدیر الهی مرض موت عارض ذات آن مهر سپهر پادشاهی گشته... ( حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 112 )... و در آن اثنا طی منازل و قطع مراحل بسبب کثرت حرکت سرعت و نهضت مزاج همایون از نهج اعتدال منحرف گشت و بعد از وصول به منزل باباالهی ضعف به مرتبه ای رسید که کار از امضاء آن عزیمت و ارتکاب ایوار و شبگیر درگذشت.... ( حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 317 )... و بعد از اطلاع بر مضمون آن آغرق را هم در آن منزل گذاشته با سیصد کس از امرا وخواص عنان عزیمت [ میرزا بدیع الزمان ] به صوب باباالهی منعطف گردانید. ( حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 318 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس