ایرج

/~iraj/

معنی انگلیسی:
masculine proper name

فرهنگ اسم ها

اسم: ایرج (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: irāj) (فارسی: ايرج) (انگلیسی: iraj)
معنی: خوب روی و نیکو سیما مانند آفتاب، یاری دهنده ی آریایی ها، ( اَعلام ) ) ( در شاهنامه ) شاهزاده ی ایرانی، پسر کوچک فریدون که پدرش پادشاهی ایران را به او داد، برادرانش سلم و تور بر او حسد بردند و او را کشتند پسرش منوچهر انتقام خون پدر را گرفت، ) ایرج میرزا [، شمسی] شاعر ایرانی از شاهزادگان قاجار، ملقب به جلال الممالک، از پیشگامان تحول در شعر فارسی که شعر را به زبان رایج نزدیک کرد، نخستین شاعر ایرانیِ سراینده ی شعرِ کودک، به معنی یاری دهنده ی آریایی ها، ( در اعلام ) نام پسر فریدون، نام جلال الممالک ایرج میرزابن صدرالشعرا غلامحسین میرزا شاعر و نواده ی فتحعلی شاه قاجار، پهلوی از شخصیتهای شاهنامه، نام کوچکترین پسر فریدون پادشاه پیشدادی ایران
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن

لغت نامه دهخدا

ایرج. [ رَ] ( اِ ) نفس فلک آفتاب بمناسبت خوبرویی و خوش پیکری این نام بر او نهادند که هر کس او را دیدی مهر او ورزیدی. ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ). نفس فلک آفتاب. ( برهان ). از برساخته های فرقه آذرکیوان بنظر میرسد ولی در فرهنگ دساتیر نیامده. ( حاشیه برهان چ معین ).

ایرج. [ رَ ] ( اِخ ) نام پسر فریدون است که به دست برادران خود سلم و تور کشته شد. ایران را باو منسوب داشته ایران خواندند و توران را که از تور بود توران نامیدند. ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ). نام پسر فریدون والی ایران زمین. ( مؤیدالفضلا ). در داستانهای ملی ایران پسر کوچکتر فریدون. چون فریدون ممالک خود را بین او ( ایرج ) و سلم و تور تقسیم کرد ایران را به ایرج داد. سلم و تور حسد برده ایرج را کشتند. منوچهر انتقام خون او بگرفت. ( دائرة المعارف فارسی ) :
به ایرج نگه کرد یکسر سپاه
که او بد سزاوارتخت و کلاه.
فردوسی.
یاد دارم که فریدون بر ملک ایرج را
پادشا کرد و بدو داد سراسر کیهان.
جوهری هروی ( از لباب الالباب ج 2 ص 115 ).

ایرج.[ رَ ] ( اِخ ) نام یکی از پادشاهان بابل. ( برهان ) ( اشتینگاس ). نام پادشاه شهر بابل که یکی از سران لشکر کیخسروشاه بن سیاوش بوده. ( مؤید الفضلا ) ( شرفنامه ).

ایرج. [ رَ ] ( اِخ ) ( ... میرزا ) جلال الممالک ، فرزند غلامحسین میرزا پسر ملک ایرج بن فتحعلی شاه در اوایل رمضان 1291 هَ. ق. در تبریز متولد شد. غلامحسین میرزا اسم او را ایرج نهاد ولی بپاس احترام اسم جد خود تا چندی امیرخان نامیده میشد. وی پس از تحصیل بدستور امیرنظام گروسی بسمت معاونت و مدیری مدرسه ٔمظفری در تبریز مشغول شد؛ و در سال 1309 هَ. ق. ازطرف مظفرالدین شاه به لقب امیرالشعرایی ملقب گردید. در سال 1314 هَ. ق. با امین الدوله به تهران آمد. درسال 1314 پس از چندی با دبیر حضور ( قوام السلطنه ) عازم اروپا شد. پس از بازگشت از اروپا از طرف پیشکار آذربایجان ، ریاست اطاق تجارت به او سپرده شد و در دارالانشاء مقام ارجمندی باو داده شد. و در سال 1319 هَ. ق. باتفاق نظام السلطنه بتهران آمده و درسال 1319 به خمسه رفت. سپس در اداره گمرک استخدام گردید چندی در گمرک کرمانشاه و مدتی در ریاست صندوق پست و گمرک کردستان مشغول خدمت بود. سرانجام از گمرک کناره گیری کرد و به تهران آمد. در زمان وزارت مرحوم رفیعالدوله داخل خدمت معارف شد و کابینه آن وزارتخانه را تأسیس کرد و در سال 1326 هَ. ق. باتفاق مخبرالسلطنه که فرمانفرمای آذربایجان بود با حفظ مقام خود در معارف به تبریز رفته و کابینه ایالتی را که تا آن وقت سابقه نداشت تأسیس نمود، سپس از راه قفقاز بتهران آمد و در وزارت معارف اداره موزه را بنیاد نهاد. در سال بعد بسمت معاونت حکومت به اصفهان رفت و بعد به حکومت آباده مأمور شد. دوباره به گمرک داخل گشته بانزلی ( بندر پهلوی ) رفت و در مراجعت از آنجا از کار گمرک کناره گرفته داخل مالیه شد و ریاست دفتر محاکمات را عهده دار گردید. بعلت انتحار فرزند ارشدش جعفرقلی میرزا تهران را ترک گفت و بسمت معاونت مالیه به خراسان رفت.از تاریخ ورود مستشاران آمریکائی ببعد گاهی تفتیش و زمانی شغل معاونت را داشت تا رفته رفته از کار کناره گرفت و منتظر خدمت شد. یکسال و نیم بعد روز دوشنبه 28 شعبان 1343 هَ. ق. مطابق با 22 اسفند ماه 1304 هَ. ش. در اثر سکته قلبی درگذشت. ایرج همانطوری که از مجموعه اشعارش پیداست سبکی خاص دارد. با زبانی ساده و بدون تصنع سخن میگوید. دیوان او مکرر به چاپ رسیده است. این قسمت از مثنوی شاه و جام وی است :بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

جلال الممالک ایرج میرزا بن صدر الشعرا غلامحسین میرزا شاعر ( و . ۱۲۹۱ ه. ق . / ۱۸۷۴ م . ف. ۱۳۴۳ ه. ق ./ ۱۹۲۴ م . ) وی نواده فتحعلی شاه قاجار بود و در فارسی و عربی و فرانسوی مهارت داشت و روسی و ترکی نیز می دانست و خط را خوب می نوشت . تحصیلاتش در مدرسه دار الفنون تبریز صورت گرفت و نوزده سالگی هنگام ولیعهدی مظفر الدین میرزای قاجار لقب صدر الشعرا یافت . لیکن بزودی از شاعری دربار کناره گرفت و به خدمات دولتی مختلفی پرداخت که از میان آنان خدمت در وزارت معارف از همه پر ارزش تر بود . شعر ایرج ساده و روان و مشتمل بر کلمات و تعبیرات عامیانه است . اطلاع او از ادبیات ملل مختلف و تاثری که از محیط متغیر و انقلابی عهد خود پذیرفته بود موجب شد که وی سبک قدیم را که در آن توانا بود رها کند و خود سبکی خاص پدید آورد ٠ درین سبک افکار نو و مضامینی که گاه از ادبیات خارجی اقتباس شده و گاه مخلوق اندیشه شاعرست و نیز مسایل مختلف اجتماعی و هزلیات و شوخیهای نیش دار و ریشخند ها و تمثیلاتی که شاعر از غالب آنها نتایج اجتماعی را در نظر دارد بزبانی بسیار ساده و گاه نزدیک بزبان تخاطب بیان شده است .
دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد .

دانشنامه آزاد فارسی

در شاهنامۀ فردوسی، پسر کوچک فِرِیدون. چون فریدون کشور خود را میان ایرج و دو پسر دیگرش، سلم و تور، بخش کرد، ایران و نیزه وران را به ایرج داد. سلم و تور، ناخرسند از تدبیر پدر، بر ایرج رشک بردند و در اندیشۀ کشتن او، لشکری برای کارزار با برادر و پدر آراستند. ایرج را اندیشۀ دوستی با برادران در سر بود، پس بی تاج و تخت و کلاه و سپاه به دلجویی نزد ایشان رفت، اما برادرانش سرِ بریدۀ او را نزد پدر بازفرستادند. منوچهر، نوادۀ ایرج، نیز به کین خواهی نیای خود، سلم و تور را کشت.

پیشنهاد کاربران

ایر یا ایرَج ( به اوستایی: 𐬀𐬌𐬭𐬌𐬌𐬀 ت. ت.   'اَئیریَ' ؛ به پارسی میانه: ت. ت.   'ērič' ) کوچک ترین پسر فریدون است که در تاریخ سنتی نام ایران از او برخاسته است. انبوهی از اسطوره ها در اوستا، ادبیات پهلوی، عربی و فارسی بر پایهٔ داستان های ساسانیان به ویژه شاهنامهٔ فردوسی، ایرج را در ردهٔ قهرمانی برجسته می دانند که نیای دودمان پیشدادی پادشاهی در ایران است و الگویی برای رهروان دفاع از اهداف محق به شمار می آید.
...
[مشاهده متن کامل]

فردوسی مفصل ترین روایت از داستان ایرج را ارائه می دهد که شیوایی و تصاویر خوش منظر بدیع آن جالب توجه است.
پنجاه پس سال از پادشاهی، فریدون صاحب سه پسر می شود. چون به بزرگسالی می رسند وی به جست وجوی سه شاهزاده برای همسری ایشان می پردازد تا به دختران سرو پادشاه یمن می رسد. سرو پسران فریدون را به یمن دعوت می کند تا ارزش آن ها را بسنجند و چون قانع می شود دخترانش را به پیوند آنان درمی آورد. در راه برگشت فریدون تصمیم می گیرد تا شخصیت پسران خود را بیازماید و به شکل اژدهایی آتش زا در می آید و خشمگینانه به سوی آن ها هجوم می برد. بزرگ ترین پسر به گوشه ای امن می گریزد و می گوید که تنها یک نادان به نبرد با اژدها می رود. دومین پسر با دلاوری بی باکانه نبرد را می پذیرد. سومین پسر دلاورانه به پیش می آید و فریاد می زند که آن ها پسران فریدون اند که از هیچ هیولایی نمی ترسند.
فریدون به شکل انسان بازمی گردد و به آن ها در کاخ شاهی خوش آمد می گوید و در کنار تخت پادشاهی می نشاند و حقیقت داستان را برایشان بازگو می کند. سپس می افزاید من نام هایی مناسب شما برگزیده ام. بزرگ ترین فرزند که گوشهٔ امن سلامت را جویا شد، سلم نامید ( در اینجا به نادرستی سلم از ریشهٔ عربی پنداشته شده ) . دومین پسر که جسارتی بی لجام نشان داد تور نامیده شد ( به معنای بی پروا و شجاع ) و کوچک ترین پسر که به درستی شجاعتی محتاطانه از خود نشان داد ایرج نام گرفت چون به تنهایی لایق ستایش بود. ( ایر به معنای نجیب و شریف ) . ازآن پس فریدون جهان را به سه قلمرو بخش کرد. روم و غرب را به سلم بخشید. چین و توران را به تور داد که توران شاه نامیده شد و به ایرج ایران و عربستان و تخت و تاج زرین و مهر پادشاهی را داد.
این سه برادر دیرزمانی در قلمرو خود پادشاهی کردند. چون فریدون به پیری رسید، سلم رشک خود به ایرج را آشکار کرد چون ایرج برگزیده ترین سهم را دریافت کرده بود، سلم تور را به شورش برانگیخت. آن دو دیدار کردند و فرستاده ای را نزد فریدون فرستادند و به او گفتند که منطقه ای دورافتاده را به ایرج بدهد یا برای جنگ با دو پسرش آماده شود. ایرج به امید این که برادرانش را با پدرشان آشتی دهد، گرچه با دست کشیدن از تاج و تخت هم باشد، نزد آن ها رفت. آن ها با خشم او را پذیرفتند، رشک آن ها با شنیدن زمزمهٔ لشکریان خود افزایش یافت: «کسی جز ایرج سزاوار حکومت شاهنشاهی و تاج اشراف نیست» تور با تحریک سلم، ایرج را کشت و سر او را پیش فریدون فرستاد. پادشاه غمگین برای کین خواهی ایرج به دست نوادگان وی دعا کرد. دعای او برآورده شد. یکی از همسران ایرج به نام ماه آفرید دختری به دنیا آورد. فریدون او را با برادرزادهٔ خود پشنگ پیوند داد. این زوج صاحب پسری شدند که فریدون او را منوچهر نامید و به عنوان وارث خود برگزید. منوچهر پس از بلوغ، سلم و تور را کشت و فریدون به نفع او از سلطنت کناره گیری کرد و اندکی بعد درگذشت.

ایرجایرجایرجایرج
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/ایرج_(پسر_فریدون)
حسین خواجه امیری ( زادهٔ ۱۱ دی ۱۳۱۱ ) که به صورت حرفه ای با نام ایرج شناخته می شود، خواننده موسیقی سنتی ایرانی است.
به ایرج لقب «پهلوان آواز» را داده اند و در میان طرفدارانش با این لقب شناخته می شود. محمدرضا شجریان دربارهٔ وی گفته بود: «صدای ایرج در تاریخ آوازخوانی ما یک متر و معیار است و هر کس بخواهد در بالاترین حد حنجره صدایی را مثال بزند، می گوید صدا شبیه صدای ایرج است». ایرج در دوران قبل از انقلاب علاوه بر موسیقی سنتی و برنامه گل ها، در فیلم فارسی ها نیز ترانه هایی خواند. او پدر احسان خواجه امیری، خواننده و آهنگساز و الیکا خواجه امیری، نوازنده است.
...
[مشاهده متن کامل]

حسین خواجه امیری در ۱۱ دیماه ۱۳۱۱ در روستای خالدآباد نطنز از توابع استان اصفهان در خانواده ای هنرمند به دنیا آمد. پدربزرگش ملا میرزا از خوانندگان بنام زمان ناصرالدین شاه بود و پدرش نعمت اللّه که از صدایی خوش و رسا برخوردار بود و ردیف می دانست، مدت ها او را تحت تعلیم خویش قرار داد. حسین در همان زمان در مراسم تعزیه خوانی شرکت می کرد و نزد تعزیه خوانانی که ردیف و دستگاه می دانستند، آواز آموخت.
وی پس از پایان تحصیلات ابتدایی به تهران رفت و در یک مهمانی با حمید وفادار، برادر مجید وفادار آهنگساز بزرگ آشنا شد. وفادار که در آن مهمانی آواز اثرگذار ایرج را شنیده بود او را به ابوالحسن صبا معرفی کرد. ایرج در سال ۱۳۲۶ به مکتب ابوالحسن صبا راه یافت و دو سال پیاپی در حضور او دانسته های خویش را تکمیل کرد و به وسیلهٔ وی به ابراهیم منصوری که مسئولیت سرپرستی رادیو ایران را برعهده داشت معرفی شد و چون مورد تأیید صبا بود از او آزمونی گرفته نشد. از این تاریخ به بعد همکاری ایرج با ارکستر ابراهیم منصوری شروع شد و برنامه های متعددی را اجرا کرد. وی پس از مدتی در سال ۱۳۲۹ در دانشکده افسری ارتش پذیرفته شد و در آنجا نیز شب های جمعه از ساعت ۷:۳۰ تا ۸ در برنامهٔ ارتش شرکت و با ارکستر محمدعلی بهارلو برنامه اجرا می کرد. در سال ۱۳۳۰ اکبر گلپایگانی و جمشید مشایخی که هر دو از نام آوران و بزرگان هنر ایران در زمینه موسیقی و سینما هستند نیز در دانشکدهٔ افسری پذیرفته شدند و از همان زمان، دوستی ایرج و گلپا شکل گرفت و این دوستی ادامه یافت. ایرج که نام اصلی او حسین است در آن زمان به خاطر محدودیت های ارتش نمی توانست از اسم اصلی خود در اجرای برنامه های هنری موسیقی استفاده کند به همین دلیل نام مستعار ایرج، که نام برادرش بود را برای خود برگزید و در این سال ها یعنی از ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۶ با ارکسترهای مختلف از جمله ارکسترهای ابراهیم منصوری، عبدالله جهان پناه، محمدعلی بهارلو، نصرالله زرین پنجه، مهدی خالدی، جواد لشکری، بزرگ لشکری و… برنامه اجرا کرد. موفقیت های ایرج ادامه داشت تا اینکه بالأخره در سال ۱۳۳۶ به دعوت داوود پیرنیا بنیان گذار برنامهٔ گل ها به این برنامهٔ مشهور راه یافت و در نخستین همکاری خود با این برنامه برگ سبز ۴۳ را در مایهٔ شور - ابوعطا و با همکاری علی تجویدی و فرهنگ شریف و امیر ناصر افتتاح خواند. از همان زمان همکاری وی با برنامه گل ها ادامه یافت.

ایرجایرج
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/ایرج_(خواننده)
ایرج در سنسکریت: ایرجه iraja یعنی فرزند باد و در اوستایی ایریچ iric و در پهلوی ارَچ erac و به معنی باشکوه، ارجمند بوده است.
واژه ایرج از دو واژه ایر ( آریایی، مانند ایران= ابرها ) و که کوتاه شده واژه ارج هست ساخته شده، به مِین ایر ارجمند، اریایی نجیب و بزرگ
هرکس میگه ایرج بده حرف الکی میزنم بهترین اسم ایرج هست
ایر از ایرج و کلمه آر و ارمان ( ایده الیستی ) از کلمه ایرج میاد همینطور ارمن ارمنی از اریا و ارمان میاد.
ایر به معنی زیبا و ازاد و نجیب است و اریا و ایران از کلمه ایرج میاد و ایران هم از ایرج پسر فریدون کبیر پادشاه پیشدادیان از اوستای کهن میاد
تورک از تور و توران میاد و از کلمه تورج به معنی جوانمرد مهر ورز بی باک است و پسر فریدون کبیر وبرادر ایرج در اوستای کهن
ایرج و ایرش: در زبانهای ایرانی باستان به معنی خردمند و فرزانه بوده است
اسم پسر
ایرج بمعنای مردی ک هر زنی او را ببیند در زیبایی وی حیرت ارد وطمع ورزد و در آخربا وی بمجامعت برایند و لذت نیافتنس دست را دست یابند از بس سفت دخول و سهل الخروححجنذ
ایرج:نام یکی از پادشاهان بابل
منبع:برهان قاطع
یاری دهنده آریایی ها
ایرج:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " ایرج" می نویسد : ( ( ایرج در پهلوی در ریخت ارچ ērēč بکار می رفته است . بر پایه ی هنجارهای زبانشناختی ، ریخت پارسی آن می بایست ایریج می بود . این نام در اوستا یاد نشده است . اما ستاک آن ، ار ، از اَئِریه ی اوستایی برجای مانده است و همان است که در نام " ایران " و در واژه ی" آریا " نیز نهفته است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( کنون ایرج اند خورَد نام اوی ؛
در مهتری باد فرجام اوی ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 343. )

یاری دهنده آریایی ها😘⁦❤️⁩
یاری دهنده آریایی ها💪
در شاهنامه نام شاه کابلِ نه بابل
یاری دهنده ی آریایی ها
ایرج اسمی آریایی است به معنی ایران جمع یا جمع سرزمین ایران
پر مهر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس