ایدر

لغت نامه دهخدا

ایدر. [ دَ ] ( اِ، ق ) پهلوی «اتر» به معنی اینجا. مقایسه شود با سانسکریت «اترهی » . ( از حاشیه برهان قاطعچ معین ). اینجا. ( برهان ) ( شرفنامه منیری ) ( غیاث اللغات ). اینجا. در اینجا. ( ناظم الاطباء ) :
کان تبنگو کاندر آن دینار بود
آن ستد ز ایدر که ناهشیار بود.
رودکی.
آن سگ ملعون برفت این سند را از خویشتن
تخم را مانند باشنگ ایدرش بر جای ماند.
منجیک ( از لغت فرس اسدی ص 262 ).
ملک عجم بر من خشم گرفت و بترسیدم ایدر آمدم به شهر ملک تا ایمن باشم. ( ترجمه تاریخ طبری ).
[ بهرام گور ] به نزدیک او [ یزدگرد سوم پدر بهرام ] آمدم نتوانستم صبر کردن با او از بر او برفتم و ایدر [ بزمین عرب ] آمدم. ( ترجمه تاریخ طبری ).
بموبد چنین گفت کای نامجوی
چو رفتی از ایدر به هرمز بگوی.
فردوسی.
خواجه بپرونده اندر آمد ایدر
اکنون معجب شده است از بر رهوار.
آغاجی.
ایدر است آنکه همی خوانند او را طوبی
ایدر است آنکه همی خوانند او را کوثر.
فرخی.
تهی کردی از پیل هندوستان را
ز بس تاختن بردی آنجا ز ایدر.
فرخی.
من ایدر به پیکار و رزم آمدم
نه از بهر شادی و بزم آمدم.
اسدی.
ستاره شمر گفت از آن سوی رود
مرو لشکر آور هم ایدر فرود.
اسدی.
نیست چیزی هیچ از این گنبد برون
هر چه هست و نیست یکسر ایدر است.
ناصرخسرو.
گر عمر خویش نوح ترا داد و سام نیز
ز ایدر برفت بایدت آخر چو نوح و سام.
ناصرخسرو.
گه گفت اگر توانی ایدر مقام کن
گه گفت اگر توانی با خود مرا ببر.
مسعودسعد.
گفت این مردمان فسوس کردند که مرا از بهر این مایه مردم ایدر آوردند. ( مجمل التواریخ و القصص ). موسی را گفتند تو برو با خدای خویش که ما ایدر همی باشیم. ( مجمل التواریخ و القصص ).
ناورده ای برون چومنی را هزارسال
اینک تو ایدری فلکا و من ایدرم.
سیدحسن غزنوی.
مرا پای بست است خاقانی ایدر
چرا عزم رفتن مصمم ندارم.
خاقانی.
در تعجب که این چه نخجیر است
و ایدر آوردنم چه تدبیر است.
نظامی.
گفت ایدر محکمه است و غلغله
من نتانم فهم کردن این گله.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

اینجا، دراینجا، اکنون، اینک
۱ - اینجا. ۲ - اکنون اینک .

فرهنگ معین

(دَ ) [ په . ] (ق . ) ۱ - این جا. ۲ - اکنون ، اینک .

فرهنگ عمید

۱. اینجا.
۲. (قید ) در اینجا، اکنون، اینک.

دانشنامه عمومی

آیدر (رود). آیدر رودی است به North Sea می ریزد. این رود از کشور آلمان می گذرد.
عکس آیدر (رود)

ایدر (زاوخان). ایدر ( به لاتین: Ider ) یک منطقهٔ مسکونی در مغولستان است که در استان زوخان واقع شده است. [ ۱] [ ۲]
عکس ایدر (زاوخان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

به چَمِ : اینجا
اینطور، همینطور، بدین صورت
ایدر در پهلوی باستان به سرزمینی اتلاق می شد مه پایتخت ملوک شبانکاره آنجا می بوده و این شهر باستانی که ایج نام دارد هم اکنون در فاصله 260کیلومتری شهر شیراز است و جایی بسیار زیبایی است و این نام ایدر در
...
[مشاهده متن کامل]
کتب تاریخی ترک زبانان بسیار آورده شده است که مراد شهر ایج می بوده است و چون در یک برهه ایی از تاریخ محو می شود این نام نیز به فراموشی سپرده می شود . . رجوع شود به کتب تاریخی ترک زبانان

ایدر
اِیْدَر :
دکتر کزازی در مورد واژه ی " اِیْدَر " می نویسد : ( ( اِیْدَر در پهلوی ادر ēdar ، به معنی اینجاست و کاربردی کهن و ویژگی سبکی . بر آنم این واژه با here انگلیسی ، hier آلمانی و aquī اسپانیایی سنجیدنی است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( وگرنه من ایدر همی بودمی
بسی با شما روز پیمودمی. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 321. )

اکنون - اینجا

بپرس