ایجار

لغت نامه دهخدا

ایجار. ( ع مص ) ( از «وج ر» ) ائجار. دارو در دهان کسی ریختن. || نیزه زدن در دهان کسی و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( از «اج ر» ) پاداش عمل دادن. || بستن استخوان را بر کجی. || مباح کردن زن خود را بمزد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || به مزد خواستن کسی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || به کرایه دادن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

دارو در دهان کسی ریختن

گویش مازنی

/ijaar/ اینجاها

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ریختن چیزی مانند شیر، آب و غذا در حلق دیگری و همچنین اجاره دادن را ایجار می گویند ایجار به معنای دوم مصدر «آجَرَ» با ریشه «أَجَرَ» است، بر خلاف ایجار به معنای اول که مصدر «أَوْجَرَ» با ریشه «وَجَرَ» می‏باشد و از آن به مناسبت در بابهای صوم، نکاح، اطعمه و اشربه و حدود سخن رفته است.
ریختن آب در حلق روزه‏دار به اکراه، موجب بطلان روزه نمی‏شود، لیکن بر روزه دار جایز نیست به جایی برود که می‏داند در آن جا با وی چنین رفتاری می‏کنند.

ریختن شیر به حلق کودک
ریختن شیر به حلق کودک، موجب نشر حرمت در مسئله رضاع نمی‏شود. تحقّق آن به قول مشهور، منوط به خوردن شیر از پستان شیر دهنده است.

ریختن غذا در حلق بیهوش
اگر چاره‏ای جز ریختن غذا در حلق شخص بیهوش نباشد و مالک غذا به قصد دریافت عوض، آن را در حلق او بریزد، در استحقاق مالک برای دریافت عوض اختلاف است.

ریختن شراب به حلق فرد با اکراه
...

پیشنهاد کاربران

ازنگاه حقوقی، به واگذاری منافع مال، چه منقول وچه غیرمنقول ونیزخدمت، دربرابرعوض که ممکن است پول یاجنس مانندگندم وغیره باشدبرای زمانی معینگفته می شود. هم معنی این واژه که مردم بیشتربا آن آشنایند، اجاره است.

بپرس