[ویکی فقه] اکثریت کافران (قرآن). بی خردی اکثریت کافران مکه، زمینه ایجاد بدعت و احکام خرافی از سوی سران آنان شده بود.
مَا جَعَلَ اللَّـهُ مِن بَحِیرَةٍ وَلَا سَائِبَةٍ وَلَا وَصِیلَةٍ وَلَا حَامٍ ۙ وَلَـٰکِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّـهِ الْکَذِبَ ۖوَأَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ.( خداوند هیچ گونه «بحیره» و «سائبه» و «وصیله» و «حام» قرار نداده است (اشاره به چهار نوع از حیوانات اهلی است که در زمان جاهلیت، استفاده از آنها را بعللی حرام می دانستند؛ و این بدعت، در اسلام ممنوع شد.) ولی کسانی که کافر شدند، بر خدا دروغ می بندند؛ و بیشتر آنها نمی فهمند!) در این آیه، اشاره به چهار"بدعت" نابجا شده که در میان عرب جاهلی معمول بود، آنها بر پاره ای از حیوانات به جهتی از جهات علامت و نامی گذارده و خوردن گوشت آن را ممنوع می ساختند و یا حتی خوردن شیر و چیدن پشم و سوار شدن بر پشت آنها را مجاز نمی شمردند، گاهی این حیوانات را آزاد می گذاشتند که هر راهی می خواهند بروند و کسی متعرض آنها نمی شد یعنی عملا حیوان را بلا استفاده و بیهوده رها می ساختند. لذا قرآن مجید می گوید: " خداوند هیچیک از این احکام را به رسمیت نمی شناسد.
ترجیح دین نیاکان
ترجیح رسوم و اعتقادات نیاکان بر احکام خدا از سوی اکثریت بی خرد کافران مکه انجام می گرفت.... ولـکن الذین کفروا یفترون علی الله الکذب واکثرهم لایعقلون واذا قیل لهم تعالوا الی مآ انزل الله والی الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا علیه ءابآءنآ...(و هنگامی که به آنها گفته شود: «به سوی آنچه خدا نازل کرده، و به سوی پیامبر بیایید!»، می گویند: «آنچه از پدران خود یافته ایم، ما را بس است!»؛ آیا اگر پدران آنها چیزی نمی دانستند، و هدایت نیافته بودند (باز از آنها پیروی می کنند)؟!) می توان گفت جمله" و لکن الذین کفروا... " بمنزله جوابی است برای سؤال مقدر، گویا وقتی خدای تعالی فرمود: " ما جعل الله" کسی می پرسد اگر این احکام را که کفار مدعی هستند که از خداست، و خدای متعال آن را جعل نکرده پس از کجا درست شده است؟ در پاسخ از این سؤال فرضی جواب می دهد این احکام افترای دروغی کفار است به خدای تعالی، آن گاه برای مزید بیان فرموده است: " و اکثرهم لا یعقلون" یعنی اینان خود در افتراهای خود اختلاف دارند، و این اختلاف خود سند نادانی آنها است و بیشتر آنان که این احکام را به خدا نسبت می دهند نمی دانند که این عملشان افترا است، و جماعت کمی از آنان حق را می دانند و دانسته و فهمیده افترا می بندند که پیشوایان و زمامداران معاند باشند.
پیمان شکنی کافران
اکثریت کافران به پیمان های خود وفادار نبودند.... کذلک یطبع الله علی قلوب الکـفرین(این گونه خداوند بر دلهای کافران مهر می نهد (و بر اثر لجاجت و ادامه گناه ، حس تشخیصشان را سلب می کند)!) وما وجدنا لاکثرهم من عهد...(و بیشتر آنها را بر سر پیمان خود نیافتیم؛ (بلکه) اکثر آنها را فاسق و گنهکار یافتیم!) در مجمع البیان فرموده: مقصود از"عهد" وفای به آن است، هم چنان که گفته می شود: " فلانی عهد ندارد" و مقصود این است که به عهد خود وفا نمی کند. و اما اینکه این چه عهدی بوده؟ ممکن است مراد عهدی باشد که خدای تعالی بوسیله آیاتش با آنان منعقد کرده، و یا عهدی باشد که ایشان با خدا بسته اند که او را بپرستند و در عبادتشان چیزی را شریک او نگیرند، چه برهان احتیاج ممکن به واجب خود از بدیهیات عقل آنان است، این معنای عهد، و معنای آیه از آنچه گذشت بدست می آید.
فسق کافران
...
مَا جَعَلَ اللَّـهُ مِن بَحِیرَةٍ وَلَا سَائِبَةٍ وَلَا وَصِیلَةٍ وَلَا حَامٍ ۙ وَلَـٰکِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّـهِ الْکَذِبَ ۖوَأَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ.( خداوند هیچ گونه «بحیره» و «سائبه» و «وصیله» و «حام» قرار نداده است (اشاره به چهار نوع از حیوانات اهلی است که در زمان جاهلیت، استفاده از آنها را بعللی حرام می دانستند؛ و این بدعت، در اسلام ممنوع شد.) ولی کسانی که کافر شدند، بر خدا دروغ می بندند؛ و بیشتر آنها نمی فهمند!) در این آیه، اشاره به چهار"بدعت" نابجا شده که در میان عرب جاهلی معمول بود، آنها بر پاره ای از حیوانات به جهتی از جهات علامت و نامی گذارده و خوردن گوشت آن را ممنوع می ساختند و یا حتی خوردن شیر و چیدن پشم و سوار شدن بر پشت آنها را مجاز نمی شمردند، گاهی این حیوانات را آزاد می گذاشتند که هر راهی می خواهند بروند و کسی متعرض آنها نمی شد یعنی عملا حیوان را بلا استفاده و بیهوده رها می ساختند. لذا قرآن مجید می گوید: " خداوند هیچیک از این احکام را به رسمیت نمی شناسد.
ترجیح دین نیاکان
ترجیح رسوم و اعتقادات نیاکان بر احکام خدا از سوی اکثریت بی خرد کافران مکه انجام می گرفت.... ولـکن الذین کفروا یفترون علی الله الکذب واکثرهم لایعقلون واذا قیل لهم تعالوا الی مآ انزل الله والی الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا علیه ءابآءنآ...(و هنگامی که به آنها گفته شود: «به سوی آنچه خدا نازل کرده، و به سوی پیامبر بیایید!»، می گویند: «آنچه از پدران خود یافته ایم، ما را بس است!»؛ آیا اگر پدران آنها چیزی نمی دانستند، و هدایت نیافته بودند (باز از آنها پیروی می کنند)؟!) می توان گفت جمله" و لکن الذین کفروا... " بمنزله جوابی است برای سؤال مقدر، گویا وقتی خدای تعالی فرمود: " ما جعل الله" کسی می پرسد اگر این احکام را که کفار مدعی هستند که از خداست، و خدای متعال آن را جعل نکرده پس از کجا درست شده است؟ در پاسخ از این سؤال فرضی جواب می دهد این احکام افترای دروغی کفار است به خدای تعالی، آن گاه برای مزید بیان فرموده است: " و اکثرهم لا یعقلون" یعنی اینان خود در افتراهای خود اختلاف دارند، و این اختلاف خود سند نادانی آنها است و بیشتر آنان که این احکام را به خدا نسبت می دهند نمی دانند که این عملشان افترا است، و جماعت کمی از آنان حق را می دانند و دانسته و فهمیده افترا می بندند که پیشوایان و زمامداران معاند باشند.
پیمان شکنی کافران
اکثریت کافران به پیمان های خود وفادار نبودند.... کذلک یطبع الله علی قلوب الکـفرین(این گونه خداوند بر دلهای کافران مهر می نهد (و بر اثر لجاجت و ادامه گناه ، حس تشخیصشان را سلب می کند)!) وما وجدنا لاکثرهم من عهد...(و بیشتر آنها را بر سر پیمان خود نیافتیم؛ (بلکه) اکثر آنها را فاسق و گنهکار یافتیم!) در مجمع البیان فرموده: مقصود از"عهد" وفای به آن است، هم چنان که گفته می شود: " فلانی عهد ندارد" و مقصود این است که به عهد خود وفا نمی کند. و اما اینکه این چه عهدی بوده؟ ممکن است مراد عهدی باشد که خدای تعالی بوسیله آیاتش با آنان منعقد کرده، و یا عهدی باشد که ایشان با خدا بسته اند که او را بپرستند و در عبادتشان چیزی را شریک او نگیرند، چه برهان احتیاج ممکن به واجب خود از بدیهیات عقل آنان است، این معنای عهد، و معنای آیه از آنچه گذشت بدست می آید.
فسق کافران
...
wikifeqh: اکثریت_کافران_(قرآن)