اکثریت فرعونیان

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اکثریت فرعونیان (قرآن). اکثریت آل فرعون از نقش اراده الهی در بلاها و مصیبت ها ناآگاه بودند.
و لقد اخذنآء ال فرعون بالسنین ونقص من الثمرت لعلهم یذکرون(و در حقیقت، ما فرعونیان را به خشکسالی و کمبود محصولات دچار کردیم باشد که عبرت گیرند.) ... وان تصبهم سیئة یطیروا بموسی ومن معه الآ انما طـئرهم عند الله ولـکن اکثرهم لایعلمون.(پس هنگامی که نیکی (و نعمت ) به آنان روی می آورد می گفتند: «این برای (شایستگی ) خود ماست» و چون گزندی به آنان می رسید، به موسی و همراهانش شگون بد می زدند. آگاه باشید که (سرچشمه) بدشگونی آنان تنها نزد خداست (که آنان را به بدی اعمالشان کیفر می دهد)، لیکن بیشترشان نمی دانستند.) معنای آیه این است که بهره ای که ایشان از شر و شامت دارند نزد خداست، و آن عذابی است که خداوند برای آنان تهیه دیده، و لیکن بیشتر ایشان از این عذاب غافلند، و خیال می کنند از گناهان و جنایاتی که مرتکب می شوند اثری باقی نمی ماند، و در دفتری بایگانی نمی شود. البته برای کلمه" طائر" معانی دیگری هم از قبیل نامه اعمال و غیر آن ذکر کرده اند، و لیکن مناسب با سیاق همان معنایی است که ما ذکر کردیم.
تحلیل جاهلانه آل فرعون
تحلیل اکثریت آل فرعون از رخدادهای نیک و بد جاهلانه و از روی ناآگاهی بود.و لقد اخذنآ ءال فرعون بالسنین ونقص من الثمرت... فاذا جائتهم الحسنة قالوا لنا هذه وان تصبهم سیئة یطیروا بموسی ومن معه الآ انما طـئرهم عند الله ولـکن اکثرهم لایعلمون. "آل فرعون" به جای اینکه از این درسهای الهی پند بگیرند، و از خواب خرگوشی بیدار شوند، از این موقعیت سوء استفاده کرده و جریان حوادث را به میل خود تفسیر می کردند،" هنگامی که اوضاع بر وفق مراد آنها بود، و در آرامش و راحتی بودند می گفتند، این وضع به خاطر نیکی و پاکی و لیاقت ما است!". در حقیقت شایسته چنین موقعیتی بوده ایم . قرآن در پاسخ آنها می گوید:" بدانید که سرچشمه شومیها و ناراحتی هایی که دامان آنها را می گرفت، از ناحیه پروردگار بوده و خدا می خواسته است که آنها را گرفتار نتیجه شوم اعمالشان بکند، ولی اکثر آنها نمی دانند. قابل توجه اینکه این طرز تفکر، مخصوص به فرعونیان نبود، هم اکنون در میان اقوام خودخواه و گمراه نیز این موضوع به وضوح دیده می شود که برای قلب حقائق و گمراه ساختن و جدان خویش یا دیگران، هر زمان پیروزی نصیبشان شود آن را مرهون لیاقت و کاردانی خویش می دانند، هر چند لیاقت آنها کمترین اثری در آن پیروزی نداشته باشد، و به عکس هر بدبختی دامنشان را می گیرد فورا به بیگانگان و دستهای مرموز و یا آشکار دشمن نسبت می دهند هر چند خودشان عامل اصلی بدبختی بوده باشند.
فال نیک و بد
نسبت دادن خوبی ها به خویشتن، و بدی ها به موسی علیه السّلام و پیروانش از سوی اکثریت آل فرعون انجام می شد.ولقد اخذنآءال فرعون بالسنین... فاذا جآءتهم الحسنة قالوا لنا هـذه وان تصبهم سیئة یطیروا بموسی ومن معه الآ انما طـئرهم عند الله ولـکن اکثرهم لایعلمون. شاید همیشه در میان انسانها و اقوام مختلف، فال نیک و بد رواج داشته است، اموری را به"فال نیک" می گرفتند و دلیل بر پیروزی و پیشرفت کار می دانستند، و اموری را به"فال بد" می گرفتند و دلیل بر شکست و ناکامی و عدم پیروزی می پنداشتند، در حالی که هیچگونه رابطه منطقی در میان پیروزی و شکست با اینگونه امور وجود نداشت، و مخصوصا در قسمت فال بد، غالبا جنبه خرافی و نامعقول داشته و دارد. این دو گرچه اثر طبیعی ندارند، ولی بدون تردید اثر روانی می توانند داشته باشند، فال نیک غالبا مایه امیدواری و حرکت است ولی فال بد موجب یاس و نومیدی و سستی و ناتوانی است.شاید به خاطر همین موضوع است که در روایات اسلامی از فال نیک نهی نشده، اما فال بد به شدت محکوم گردیده است، در حدیث معروفی از پیامبر ص نقل شده: تفالوا بالخیر تجدوه :" کارها را به فال نیک بگیرید (و امیدوار باشید) تا به آن برسید" جنبه اثباتی این موضوع منعکس است و در حالات خود پیغمبر ص و پیشوایان اسلام ع نیز دیده می شود که گاهی مسائلی را به فال نیک می گرفتند، مثلا در جریان برخورد مسلمانان با کفار مکه در سرزمین "حدیبیة" می خوانیم هنگامی که" سهیل بن عمرو" به عنوان نماینده کفار مکه به سراغ پیامبر ص آمد و حضرت ص از نام او آگاه گردید، فرمود: قد سهل علیکم و امرکم :" یعنی از نام" سهیل" من تفال می زنم که کار بر شما سهل و آسان می گردد". دانشمند معروف" دمیری" که از نویسندگان قرن هشتم هجری است، در یکی از نوشته های خود اشاره به همین مطلب کرده و می گوید اینکه پیامبر ص فال نیک را دوست می داشت، به خاطر آن بود که انسان هر گاه امیدوار به فضل پروردگار باشد در راه خیر گام برمی دارد و هنگامی که امید خود را از پروردگار قطع کند، در راه شر خواهد افتاد و فال بد زدن مایه سوء ظن و موجب انتظار بلا و بدبختی کشیدن است.
← فال بد
...

پیشنهاد کاربران