فرهنگ اسم ها
معنی: کلافه نخ، گل و لای ته حوض و جوی، ( در قدیم ) ( در ساختمان ) ملاط، پیوند دهنده، چسباننده، در اصطلاح بنایی ملاطی که بین ردیفهای آجر می گذارند
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
اژند. [ اَ ژَ ] ( اِ ) گلی باشد که بر روی خشت پهن کنند و خشتی دیگر بر بالای آن نهند. و گل و لای ته حوض را نیز گفته اند. ( برهان قاطع ). سنگهای خرده ای را که بجهت استحکام بین سنگ و گل گذارند. ( شعوری ). آژند. گلابه. ملاط. ( السامی فی الاسامی ). و رجوع به آژند شود.
فرهنگ فارسی
ملاط گلابه
گلی که روی سنگ یا آجرکشندجهت گذاشتن سنگ یا آجردگر، اژند هم گفته شده، بعربی ملاط میگویند
گلی باشد که بر روی خشت پهن کنند
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگستان زبان و ادب
{cement} [زمین شناسی] مواد کانی که در فضای میان دانه های رسوب سست ته نشین می شود و با به هم چسباندن دانه ها جسمی متراکم به وجود می آورد
پیشنهاد کاربران
آژند یاملاط مخلوطی از چند چیز که در معماری برای ساختن سازه ها از آن استفاده می کنند. از گونه های آژند می توان از ساروج، گل و آهک، گچ و ماسه، کاهگل، سیم گل و . . . نام برد.
من درجایی خواندم به مفهوم هشیاروپرهیزگاراست
سیمان
ذرات چسبنده که دانه هارا بهم میچسبانند
ذرات چسبنده که دانه هارا بهم میچسبانند
آزند ههر چیز که چیزی را آژده وانباشته کند -
آژندن وآژیدن آجین کردن است آژدن و آژن چون زد و زن و زند است آژیدن و آژندن آژن و بیاژن
بفرمود کآهنگران آورند
مس و روی و پتک گران آورند
گچ و سنگ و هیزم فزون از شمار
... [مشاهده متن کامل]
بیارند چندانکه آید بکار
بی اندازه بردند چیزی که خواست
چو شد کار بر آرزو کرده راست
ز دیوارگر، هم ز آهنگران
هر آنکس که استاد بود اندر آن
ز گیتی بنزد سکندر شدند
بر آن کار بایسته یاور شدند
ز هر کشوری دانشی شد گروه
دو دیوار کرد از دو پهنای کوه
ز بن تا سر تیغ بالای او
چو صد شاه رش کرده پهنای او
از او صد رش انگشت و آهن یکی
پراکنده مس در میان اندکی
همی ریخت گوگردش اندر میان
چنین باشد افسون و رای کیان
همی ریخت هر گوهری یک رده
چو از خاک تا تیغ گشت آژده
بسی نفت و روغن برآویختند
همی بر سر گوهران ریختند
بخروار انگشت بر سر زدند
بفرمود تا آتش اندرزدند.
خوب سخنهاش را به سوزن حکمت
بر دل و جان لطیف خویش بیاژن
آژندن وآژیدن آجین کردن است آژدن و آژن چون زد و زن و زند است آژیدن و آژندن آژن و بیاژن
بفرمود کآهنگران آورند
مس و روی و پتک گران آورند
گچ و سنگ و هیزم فزون از شمار
... [مشاهده متن کامل]
بیارند چندانکه آید بکار
بی اندازه بردند چیزی که خواست
چو شد کار بر آرزو کرده راست
ز دیوارگر، هم ز آهنگران
هر آنکس که استاد بود اندر آن
ز گیتی بنزد سکندر شدند
بر آن کار بایسته یاور شدند
ز هر کشوری دانشی شد گروه
دو دیوار کرد از دو پهنای کوه
ز بن تا سر تیغ بالای او
چو صد شاه رش کرده پهنای او
از او صد رش انگشت و آهن یکی
پراکنده مس در میان اندکی
همی ریخت گوگردش اندر میان
چنین باشد افسون و رای کیان
همی ریخت هر گوهری یک رده
چو از خاک تا تیغ گشت آژده
بسی نفت و روغن برآویختند
همی بر سر گوهران ریختند
بخروار انگشت بر سر زدند
بفرمود تا آتش اندرزدند.
خوب سخنهاش را به سوزن حکمت
بر دل و جان لطیف خویش بیاژن
با درود این واژه هم به لاتین راه یافته است ___ آژند یا آژنت ( پهلوی اوستایی ) در چم همان سوشیانت هم هست پیوند دهنده ___ در چم کارژول یا کارگزار نیز میتواند باشد __ این واژه در لاتین در ساختار agendیا همان مامور عبری و نماینده پارسی نیز هست و میتوان بجای مامور. استفاده کرد
آژند . . . . . . یا آژنت. . . . . . . در چم پیوند دهنده . . . . . پیوند زننده. . . . پشتیبان. . . . نگه دارنده
ک هو 25اذر 2577
ک هو 25اذر 2577
سنگین
آژنگ یعنی با ادب